اقتصاد چین و ایالات متحده هر دو بر پایه بازار آزاد و تجارت جهانی استوارند.
با این تفاوت که اقتصاد چین با برنامه ریزی دولتی پیش می رود و بخش خصوصی زیر نظر بخش دولتی فعالیت میکند.
اما در اقتصاد ایالات متحده، دولت کنترل چندانی روی بخش خصوصی ندارد.
به دلیل تحریم ها، ایران جایی در تجارت آزاد جهانی ندارد و واردات و صادراتش محدود شده است. برای کاهش اثر تحریمها، ایران تعرفه های شدیدی بر روی کالاهای خارجی وضع کرده تا کشور را به تولید داخل متکی کند. بنابراین اقتصاد ایران یک اقتصاد بسته و داخلی است که عمدتا به صورت دستوری اداره میشود.
حال در نظر بگیرید در آینده تمام تحریمها لغو شده و ایران به تجارت آزاد جهانی ملحق شود.
اگر مدل امریکایی در ایران پیاده شود، در همان سال اول نیمی از صنایع ایران ورشکست میشوند زیرا محصولاتشان توانایی رقابت با کالاهای خارجی را نخواهند داشت. برای مثال سایپا و ایران خودرو که در اقتصاد بسته ایران رشد کرده اند، حال در اقتصاد باز ایران چگونه میتوانند با نمونه های خارجی رقابت کنند؟ یا صنایع فولاد ایران که با گاز ارزان دولتی رشد کرده اند حال بدون سوبسید دولت چگونه دوام می آورند؟
پس صنایع ایران نیاز به حمایت دولت خواهند داشت تا وقتی که بتوانند روی پای خود بایستند وگرنه توسط صنایع خارجی بلعیده میشوند. و این نیازمند یک دولت قوی و همان مدل چینی است. هر چند که با گسترش دولت، فساد هم افزایش پیدا خواهد کرد اما حفظ صنایع ایران اولویت بالاتری دارد.
اما به جز صنعت سایر بخش های اقتصاد ما در صورت لغو تحریمها چه تغییری خواهد کرد؟ اقتصاد به سه بخش کلی تقسیم میشود :
1. اقتصاد بر پایه منابع (کشاورزی، معادن و ...)
2. اقتصاد بر پایه صنایع (تولید کالا)
3. اقتصاد بر پایه خدمات (حمل و نقل، گردشگری و ...)
در بخش اول خودکفایی در کشاورزی باعث کاهش منابع آبی شده است. پس برای حل این مشکل احتمالا ایران آینده واردکننده محصولات غذایی خواهد بود نه صادرکننده! متاسفانه اهمیت سوختهای فسیلی نیز رو به کاهش است پس شاید منابع نفت و گاز هم نتوانند نقش زیادی در اقتصاد ایران آینده ایفا کنند.
بخش دوم همان صنایع تولیدی است که بالا اشاره شد سرنوشتشان بستگی به برنامه ریزی و مراقبت اولیه دولت دارد.
بخش سوم در صورت سرمایه گذاری روی زیرساختها رشد بالایی خواهد داشت. برای مثال با سرمایه گذاری روی بنادر و خطوط راه آهن، ایران میتواند به قطب ترانزیت کالا تبدیل شود.
نکته دیگر این است که از نظر تئوریک مدل اقتصادی چین از ترکیب ایده های سوسیالیسم و لیبرالیسم تشکیل شده ولی اقتصاد امریکا را عمدتا ایده های لیبرالیسم تشکیل میدهند. به همین دلیل در چین خدمات اجتماعی بیشتری وجود دارد و فقط 1.7 درصد مردم چین زیر خط فقر هستند در حالی که در امریکا 11.5 درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند. بنابراین از این نظر هم مدل اقتصادی آمریکا که در آن طبقات پایین جامعه چندان مورد حمایت دولت نیستند برای کشور توسعه نیافته ما نتیجه ای جز فروپاشی نخواهد داشت.