تصویر کبیر نالدو
2
مطلب ارسالی کاربران
دختری زیبا و از یک خانواده سروتمند در قطر به رونالدو پیشنهاد دوستی داد اما کریس بار دیگری وفاداری اش را به همسرش نشان داد داستان این واقعه را در این مقاله بخوانید!
جمعه 25 آذر 1401 - 19:42
تصویر ناهید خانومناهید خانومحدود یک سال قبل
97,926 مشاهده / 13 دیدگاه16212
این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف
هاشیه های زیادی برای رونالدو در قطر رخ داد که درباره آنها صحبت هایی کردم اما شاید اجیب ترین آن دختری سوئیسی باشد که حسابی دلباخته ی کریس شد!
ماجرا از شب قبل بازی پرتقال و سوییس شروع شد که چون با بی رهمی مربی پرتقال رونالدو را از کمپ تمرینی اخراج کرد کریستیانو به کمپ سوییس رفت و با استقبال مواجه شد
در همان حوالی دختری هوادار که تمرین تیم کشورش را تماشا میکرد رونالدو را در حال سختکوشی و دویدن داد
با خنده و اشک (تلفیغی) به سوی رونالدو شتافت اما سرعت کریس آنقدر زیاد بود که نمیرسید بنابراین عمدا پای خود را پیچ داد تا به زمین بخورد
در همین هنگام رونالدوی کبیر با جوانمردی به کمک آن دختر رفت اما چون نامهرم بود دستش را نگرفت و از پیراهنش کشید و بلندش کرد بنابراین دختر ناراحت شد و سعی کرد برای کریس عشوه بیاید اما رونالدو سریعا سرش را به پایین انداخت و سعی کرد آن محل را ترک کند
آن دختر اثرار کرد که میخواهد با رونالدو به کافه ای رفته و تیرامیسو بخورند
ابتدا کریس گفت برایش مقدور نیست اما آن دختر به دروق گفت پولی ندارد
رونالدو از جیبش سکه ای درآورد و گفت: خانوم با این پول برای خود تیرامیسو خرید کنید
دختر: این پول زیاد است برای تیرامیسو یک سکه نیز کافیست
رونالدو: پول زیادی گذاشتم تا شام هم برای خود تهیه کنید همچنین صبحانه برای فردا اما نگفتم که ریا نشود
در حمین هنگام دختر بیش از پیش شیفته کریس شد و خواهش کرد که میخواهد با بازیکن مورد علاقه اش قهوه بنوشد
رونالدو به همراه او رفت و گفتش که تو هر چی میخواهی انتخاب کن من فقط آب میخورم
دختر گفت: چرا فقط آب؟
رونالدو: زیرا مایه سلامتی است!
دختر: مگر مایه حیاط نبود؟
در همین هنگام سفارش آنها رسید دختر از رونالدو تشکر کرده و با لبخند کریس مواجه شد و دستانش را به سمت وی دراز کرد...
رونالدو سریعا دستش را کشید و گفت شما مهرم من نیستید
دختر: اما من تو را دوست دارم... (با اشک) 💔
رونالدو: اسمت چیست؟
دختر: صوفیا
رونالدو: من خودم زن دارم سوفیا جورجیا مثل همسرمه
دختر: پس من چی؟
رونالدو: تو را برای پسرم میگیرم
دختر با ناراحتی فریاد زد و اعلام انذجار نمود
سپس کریستیانو فرمود: تو ۱۳ سال بیشتر نداری بیشتر مناسب پسرم هستی!
دختر با گریه آنجا را ترک کرد رونالدو سعی کرد آرامش کند اما گوش فرا نداد
گذشت و گذشت و رونالدو مسواکش را مثل همیشه زده و رفت تا بخوابد (مثل همیشه زود و سر موقه) هنگامی که آمد در ببند انگار نیروعی در را نگه داشت!
درست حدس زدید!!!
آن دختر بود که به زور میخواست وارد اتاق شود!
رونالدو: من نمیتوانم اجازه دهم هر چه سریعتر برو بیرون
دختر: اگر نگزاری بیایم به رسانه های صهیونیستی میگویم با من کار بی تربیتی کرده ای تا سریعا چاپ کنند!
بابای دختر از دور میامد...
صوفیا که پدرش را دید لباسش را به در گیر داد و قسمتی از آن را پاره نمود و سریعا خود را در بقل رونالدو انداخت
پدر او با این صهنه مواجه شده و رونالدو محبوت شده به وی خیره گشت
دختر با گریه گفت این مرد به زور میخواست با من کارای بی تربیتی کند بابا ممنون که رسیدی!
پدر صوفیا غیرتی شد و به سمت رونالدو حمله ور شد و به آدم هایش گفت دست و پایش را بسته و جلوی سگان بی اندارند...
هر چه کریس توضیه داد آنان گوش فرا نداده و کار خود را کردند
زمانی که قفس سگ ها باز شد صوفیا لبخندی احریمنی زد
در این زمان رونالدو از خدای متعال کمک خواست...
گرد و خاکی آسمان را فرا گرفت و پلیکانی پرواز نموده و خود را به آنجا رساند و گفت پیامی از خداوند متعال دارم این سوفیا بوده که سعی داشته با کریستیانو رونالدو کارای بد کند!
همه از حرف زدن او تعجب نموده و پدر گوش سوفیا را گرفته و گفت دخترک گستاخ آبروی منو میبری؟
اما با وجودی که آن دختر رونالدو را به قتلگاه فرستاده بود
کریس با مهربانی آمد کمکش و نگزاشت کتک بخورد
پدر و دختر رصوا شده که از کار خود شرمگین شده بودند سر خود را پایین انداخته و سعی کردند محل را ترک کنند اما همان سگ هایی که از قفس آزاد کردند تا رونالدو را بکشند به جان خودشان افتاده و هر چقدر کریس سعی کرد نجاتشان دهد فایده ای نداشت...