جزوه روانشناسی یادگیری
دانلود جزوه
فصل اول: معرفی یادگیری
یادگیری امری متداول و جاری در زندگی روزمره انسان و برخی جانداران عالی است که با توجه به وقوع آن در زمینههای گوناگون زندگی باید برای آن نوعی ارزش سازشی زیستی در نظر گرفت چنانکه آن را به منزله ابزار یا فرایندی سازشی برای ارزیابی و تغییر سازنده به منظور پیشبرد امور و کنشهای مختلف میتوان تلقی کرد. یادگیری یک فرآیند است یعنی پویاست و تحرک و پویایی آن ناشی از تعامل اجزاء آن است که در یادگیری مؤثر است .
مهمترین تعریف دانلود جزوه روانشناسی یادگیری توسط کیمبل ارائه شده که عبارت است از: تغییرنسبتا پایدار در رفتار بالقوه که در نتیجه تمرین تقویت شده، رخ میدهد.
آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بیانجامد؟
اسکینر معتقد است یادگیری عین جزوه روانشناسی یادگیری رفتاری است و حتما باید به تغییر قابل مشاهده بیانجامد.
اکثر نظریهپردازان معتقد هستند که یادگیری یک متغیر رابط است که واسطه بین تغییرات رفتاری و تجربه است. در نتیجه همیشه یادگیری مشهود نیست.
یادگیری های غیرتداعیگرا
یادگیریهای متداول به یادگیری تداعیگرا معروف هستند، زیرا آنها جزوه روانشناسی یادگیری یا پیوند بین دو محرک یا بین یک محرک و یک پاسخ را شامل میشوند. اما یادگیری غیرتداعیگرا اصلا با تداعی بین امور سروکار ندارند. این یادگیری شامل موارد زیر است: -1 خوگیری: عدم واکنش به محرکهای محیطی و یا عادت به محرکهای محیط درطول زمان.
-2 حساس شدگی: پاسخ دادن به محرکها، لحظه ای ممکن است اتفاق بیافتد و ارگانیسم به جنبههای معینی از محیطش حساستر میشود.(شوک و توجه به نور) -3 یادگیری مبتنی بر رویارویی با محرک(پییر)
الف- نقشپذیری: الگوگیری یک ارگانیسم در دوره حساس رشد در دانلود جزوه روانشناسی یادگیری مربوط به خود است،که اگرآن الگو اتفاق نیافتد نقشپذیری هم رخ نمیدهد.
ب- یادگیری بومبتنی بر جزوه روانشناسی یادگیری با محرک(نقشپذیری بویایی): در دوره ای از زندگی اگر ارگانیسم در معرض بوی خنثی قرار گیرد آن بو و مکانهای دارای آن بو را ترجیح میدهد.
ج- یادگیری صدای پرنده: بعضی پرندگان در اثر مجاورت محض با صدای پرندگان دیگر آن صدا را تقلید میکنند. تمام رفتارها حاصل یادگیری نیستند. رفتارهایی هستند که ژنتیکی ب.ده و از تجربه ناشی نمیشود، مانند:
بازتاب: یک حرکت ماهیچهای سادهای است که در اثر یک محرک مشخص در ارگانیسم دیده میشود.(پلک زدن)
غریزه: الگوی رفتاری پیچیده، ناآموخته، فطری یا ذاتی(ارثی) که هدفی را دنبال میکند و منظور از آن سازگاری ارگانیسم با محیط است.
یادگیری
غریزه
آموختنی است
آموختنی نیست
حاصل تجربه است
فطری است
پیچیده و متاثر از محیط است
ساده است
تعریف نهایی از یادگیری: یادگیری، ایجاد جزوه روانشناسی یادگیری پایدار در رفتار یا توان رفتاری است که از تجربه ناشی میشود و نمیتوان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا داروها ایجاد میشود، نسبت داد.
انواع مختلف یادگیری -1 شرطی سازی، اصطلاح دقیقتری است که برای توصیف شیوههای واقعی تغییر رفتار مورد استفاده قرار میگیرد. دو نوع
شرطیسازی وسیله ای و کلاسیک وجود دارد. پس دست کم، دو نوع یادگیری وجود دارند.
شرطیسازی کلاسیک
محرکی مانند غذا به ارگانیسم داده می شود که سبب ایجاد یک واکنش طبیعی و خودکار مانند ترشح بزاق در او می شود. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد میکند محرک غیرشرطی (US) گفته می شود. در این مثال غذا (US) است. واکنش طبیعی و خودکار به (US) پاسخ غیرشرطی (UR) نام دارد. در مثال حاضر ترشح بزاق (UR) است.
یک محرک خنثی مانند صدا یا دانلود جزوه روانشناسی یادگیری ، درست قبل از ارائه جزوه روانشناسی یادگیری غیرشرطی به ارگانیسم داده می شود. این محرک خنثی محرک شرطی (CS) نام دارد.
پس از چند بار همراه شدن (CS) و (US) که در آن (CS) همواره پیش از (US) میآید، می توان (CS) را به تنهایی ارائه داد و این محرک به ترشح بزاق در ارگانیسم خواهد انجامید. ما حالا می گوییم یک پاسخ شرطی (CR) ایجاد شده است. در شرطیسازی کلاسیک به (US) تقویتکننده گفته می شود.
در شرطیسازی کلاسیک ارگانیسم هیچ کنترلی بر تقویتکننده ندارد.
شرطیسازی وسیلهای
ارگانیسم باید پیش از آنکه تقویت بشود به نحو خاصی عمل کند یعنی تقویت به رفتار ارگانیسم وابسته است. اگر حیوان رفتار مطلوب از خود نشان ندهد تقویت نمی شود. رفتار حیوان، وسیلهای است برای جزوه روانشناسی یادگیری چیزی که میخواهد، یعنی تقویتکننده. شرطی کردن "گریز و اجتناب" انواع خاصی از شرطی کردن وسیلهای هستند. برای مثال در شرطی کردن گریز موش برای گریز از شوک برقی تقلا میکند، تصادفا اهرم را فشار میدهد و جریان برق قطع میگردد. موش اهرم فشار دادن را با قطع شوک تداعی خواهد کرد.
شرطیسازی اجتنابی، فرض کنید شوک به طور متناوب به حیوان داده می شود و پنج ثانیه پیش از هربار شوک دادن علامتی ظاهر میگردد. موش به سرعت میآموزد که نور چراغ را با آمدن شوک تداعی کند و هربار که چراغ روشن می شود اهرم را فشار میدهد تا از وقوع شوک جلوگیری کند .گانیه معتقد است که هشت نوع یادگیری وجود دارد که این هشت نوع خاصیت سلسله مراتبی دارند که یک از آنها برای یادگیری نوع بعدی پیش نیاز به حساب میآید. نوع ساده شرطی شدن پایه ای برای انواع پیشرفته تر یادگیری به حساب میآید.
یادگیری و بقا
در طول تاریخ، بدن های ما انسان ها این توانایی را کسب کرده اند که به پاره ای از جزوه روانشناسی یادگیری مانند تنفس، تنظیم حرارت بدن و … به طور خود کار پاسخ دهند. فرایندهای سازگاری خودکار، "مکانیسم های تعادل حیاتی"، نام دارند زیرا نقش آنها حفظ تعادل فیزیولوژیکی است. اکثر ارگانیسم های زنده به طور بازتابی از محرک های درد آور دوری می کنند. اگر قرار بود که ما برای ارضای همه نیازها صرفا به مکانیسم های تعادل حیاتی متکی باشیم، مدت زیادی زنده نمی مانیم ."یادگیری" به جاندار امکان میدهد تا آن دسته از نیازهای اساسی شان را که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتاب ها ارضا نمیشوند از راه کنش متقابل با محیط برطرف کنند و خود را با محیط سازگار سازند.
ما از راه شرطی شدن کلاسیک می آموزیم که کدام چیزهای محیط برای بقا مفید و کدام مضرند؛ و از طریق شرطی شدن وسیله ای یا شرطی شدن کنشگر یاد می گیریم که چگونه چیزهای مطلوب را به دست آوریم و از چیزهای نا مطلوب دوری گزینیم.
تعاریف یادگیری
در اینجا تعریف یادگیری را از دیدگاه سه مکتب مورد بررسی قرار میدهیم:
-1 یادگیری از دیدگاه رفتارگرایان؛ -2 یادگیری از دیدگاه شناختگرایان؛ -3 یادگیری از دیدگاه عصبگرایان
تعریف یادگیری(رفتارگرایی)
یادگیری تغییرنسبتا پایدار در رفتار بالقوه فرد است که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ میدهد( کیمبل).
مهمترین واژگان در این تعریف عبارتند از: -1 تغییر -2 رفتار -3 نسبتا پایدار -4 رفتار بالقوه -5 تمرین یا تجربه - تقویت تغییر در رفتار: وضعیت یادگیرنده قبل و بعد از یادگیری نباید ثابت و یکسان باشد بلکه باید تغییراتی در آن رخ داده باشد. یادگیری همراه با "تغییر" است، به گونهای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده میشود.
رفتار: هر نوع فعالیتی که از یک جاندار قابل مشاهده جزوه روانشناسی یادگیری .اگر از جاندار فعالیتی سر بزند که مشاهده پذیر نباشد اطلاق واژه رفتار بر آن بی معناست.
نسبتا پایدار:ممکن است در رفتار تغییری رخ بدهد اما یادگیری محسوب نشود، واژه نسبتا پایدار به پایداری زمانی تغییر صورت گرفته اشاره دارد. تغییر رخ داده در رفتار باید در یک مدت زمان نسبتا مداوم ماندنی باشد. درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری دارند و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد.
تواناییهای بالقوه: جزوه روانشناسی یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی که " تغییرات پایدار در رفتار" نتیجه تغییر در "تواناییها" است، نه تغییر در رفتار ظاهری. یعنی این تواناییها همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند
تمرین یا تجربه: هر نوع تغییر در تواناییهای بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر "تجربه" باشند، یعنی"محرکها"(عوامل بیرونی و درونی بر فرد یاد گیرنده تاثیر بگذارد(نظیر خواندن کتاب، گوشدادن به یک سخنرانی، زمین دانلود جزوه روانشناسی یادگیری کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و... ). بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست میآید یادگیری محسوب نمیشود. تغییرات پایدار غیرتجربهای بیشتر عوامل رشدی را دربر میگیرند(نظیر عضلانی شدن، دندان درآوردن، تغییرات بلوغ، پیر شدن و...).
تقویت: تغییر رخ داده باید تقویت گردد. تقویت به دلیل بروز تغییر، ارائه میشود و به دنبال آن تغییرات مورد نظر افزایش مییابد. یعنی تنها پاسخهایی که به تقویت ختم میشوند، آموخته میشوند.
تعریف یادگیری(شناختگرایی)
یادگیری ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی است. شناختگرایان معتقدند که فرآیندهای ذهنی اهمیت زیادی دارند. این فرایندها شامل: نحوه ادراک امور، سازمان دادن اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات، کسب دانش، درک معنی و ایجاد انتظارات است.
نظریههای شناختگرایی بیانگر این واقعیت میباشند که یادگیرنده عامل اصلی و مهم کسب اطلاعات است. گروهی از روانشناسان معتقدند که همه توانمندیهای ما همچون ادراک، یادآوری، استدلال در یک نظام پیچیدهای سازمان یافتهاند که آن را شناخت مینامند. طرفداران نظریههای شناختگرایی معتقدند که افراد آدمی میتوانند به تعبیر و تفسیر اطلاعات بپردازند، پیچیدگیها و معماهای زندگی را از روی بینش حل کنند، جزوه روانشناسی یادگیری و مسایل روانی را پیشبینی نمایند و به تجربههای سنجیده و نامشهود سازمان دهند.
تعریف یادگیری( عصبگرایان)
یادگیری ایجاد مدارهای عصبی ثابت در سلسله اعصاب است. عصب گرایان در جستجوی مؤثرترین روش مکانیزمهای یادگیری مغز هستند. چگونگی عملکردهای مغز و اینکه یادگیری چگونه شکل میگیرد ، را مطالعه می کنند. مطالعات انجام شده روی مغز نشان میدهد که به ازای فعالیت های مختلف بدنی و فکری، مناطق محتلفی از مغز ، فعالیت های ویژه ای را نشان میدهد. تکنیک های تصویربرداری نیز نشان میدهدکه مغز وضعیت ثابتی نداشته و دائما در حال تغییر و سازگار کردن ایده های جدید با اندیشههای قبلی است.
فصل دوم: روشهای مطالعه یادگیری
در زمینه یادگیری انسان ، مطالعات، پژوهش ها و نظریات بسیار مطرح شده است و این به دلیل اهمیت آن در زندگی انسان هاست. بیشتر نظریه پردازان یادگیری معتقدند که یادگیری را تنها می توان به طور غیرمستقیم، از طریق تغییر در رفتار مشاهده کرد. یکی از دلایل وجود رویکردها یا روش های مختلف مطالعه یادگیری در دسترس نبودن یادگیری است. بعضی روانشناسان فکر می کنند بهترین مکان مطالعه یادگیری موقعیتهای جزوه روانشناسی یادگیری هستند نه آزمایشگاه. این روش مطالعه پدیده ها، آن گونه که به طور طبیعی اتفاق میافتد مشاهده طبیعی نام دارد. دانشمند در استفاده از این روش به مشاهدات مفصل و ثبت آنچه که مشاهده می کند، می پردازد.
روش مشاهده طبیعی دارای دو نقطه ضعف عمده است. نخست اینکه، چون موقعیت کلاس درس بسیار پیچیده است، مشاهده و ثبت رویدادها به نحو درست بسیار دشوار است .دوم اینکه، در روش مشاهده طبیعی تمایل بر این است که رویدادها به دسته های خیلی وسیع تقسیم شوند. طبقه بندی هایی که در ابتدا نسبتا مشخص به نظر می رسند، ممکن است در بررسی های دقیق تر بیش از اندازه پیچیده به نظر آیند.
مشاهده طبیعی در جدا سازی دسته های رویدادها برای مطالعات بیشتر می تواند مفید باشد، اما این دسته ها باید بعدا برای تحلیل بیشتر به اجزای کوچک تر تقسیم شوند. به این روش عنصر نگری می گویند.
مطالعه نظامدار یادگیری(علمی)
آن بخش از روانشناسی که به فرایند یادگیری مربوط می شود جنبه علمی تری یافته است. بنا به نظر هرگنهان، علم دو موضع فلسفی کهن، درباره منشا دانش را با هم ترکیب کرده است. خردگرایی، که طبق آن دانش از طریق تمرین ذهنی، تفکر، استدلال و استفاده از منطق به دست میآید. تجربه گرایی، که طبق آن تجربه حسی اساس همه نوع دانش است. در افراطی ترین صورتش می گوید ما تنها آنچه را که تجربه می کنیم می دانیم. در نتیجه خردگرا بر عملیات ذهنی تاکید دارد و تجربه گرا دانش را معادل تجربه می داند .علم، هر دو موضع را باهم ترکیب کرده است.
نظریه های علمی دارای دو جنبه مهم هستند. یک جنبه صوری، که کلمات و نمادهای نظریه را شامل می شود. دوم جنبه تجربی، که رویدادهای فیزیکی یا مادی را که نظریه در تبیین آنها می کوشد در بر می گیرد.
نظریه، مجموعه ای جزوه روانشناسی یادگیری ، به هم وابسته است که تعدادی داده را تبیین می کند و درباره نتایج آزمایش های آتی پیش بینی انجام میدهد. فرضیه ها پیش بینی های خاصی هستند که از نظریه ها استخراج می شوند.
قانون علمی را می توان به عنوان یک رابطه بارها مشاهده شده بین دو یا چند دسته از رویدادها تعریف کرد. همه علوم برای کشف قوانین می کوشند.
اصل ایجاز
علاوه بر بیاناتی که از لحاظ دانلود جزوه روانشناسی یادگیری قابل بررسی هستند، اصل ایجاز، یک ویژگی دیگر علم است. این اصل می گوید وقتی که دو نظریه با اثر بخشی یکسان، پدیدههای واحدی را تبیین می کنند، اما یکی از تبیین ها ساده و دیگری پیچیده است، ما باید تبیین ساده تر را مورد استفاده قرار دهیم.
خلاصه ویژگی های نظریه های علمی
یک نظریه تعدادی مشاهده را باهم ترکیب می کند.
یک نظریه خوب اکتشافی است.( پژوهش های تازه تولید می کند) فرضیه هایی را تولید کند که به طور تجربی قابل بررسی باشند.
نظریه یک ابزار است و از این رو نمی تواند جزوه روانشناسی یادگیری یا نادرست باشد، نظریه یا مفید است یا مفید نیست
نظریه ها بنا بر اصل ایجاز انتخاب می شوند. ( از دو نظریه دارای کارآمدی یکسان، ساده ترین آنها باید انتخاب شود)
نظریه ها مطالب انتزاعی، مانند اعداد یا کلمات، را شامل اند که جنبه صوری نظریه را تشکیل میدهند. جنبه صوری باید با جنبه تجربی ( رویدادهای قابل مشاهده) همبسته باشد.
همه نظریه ها باید با مشاهدات تجربی آغاز و به این نوع مشاهدات ختم شوند.
یادگیری در آزمایشگاه در مقایسه با مشاهده طبیعی
علم با بیاناتی سر و کار دارد که از طریق آزمایش تایید می شوند. بر خلاف مشاهده طبیعی که در آن پژوهشگر هیچ گونه کنترلی بر آنچه مشاهده می کند ندارد، یک آزمایش را می توان به عنوان مشاهده کنترل شده تعریف کرد. در پژوهش آزمایشگاهی، اطلاعات هم بدست میآیند و هم از بین می روند. از جنبه مثبت، آزمایشگر موقعیت را کنترل می کند، و لذا می تواند به طور منظم تعدادی شرایط مختلف و اثر آنها را بر یادگیری آزمایش کند. از جنبه منفی آزمایشگر یک موقعیت مصنوعی ایجاد می کند که با مقتضیاتی که یادگیری به طور معمول در آن رخ میدهد بسیار فرق دارد.
فصل سوم: رویکردهای مختلف یادگیری
شناخت شناسی شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت دانش سر و کار دارد. دانش شناسان سوالاتی مانند دانش چیست؟ دانستن یعنی چه؟ سرچشمه های دانش کدامند را مطرح می کنند. دو فیلسوف معروف ( افلاطون و ارسطو) در مورد ماهیت دانش روند هایی را در فلسفه ایجاد کردند. افلاطون معتقد بود که دانش ارثی است، از نظر او همه اشیا جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی ( اندیشه) جزوه روانشناسی یادگیری که علت آن شی به حساب میآیند. مثلا اندیشه انتزاعی صندلی با ماده کنش متقابل دارد، تا آنچه را که ما صندلی می نامیم به وجود آورد. از نظر او اگر از راه حواسمان بخواهیم دانش کسب کنیم گمراه خواهیم شد. او معتقد بود که برای کسب دانش باید افکارمان را به درون متمرکز کنیم و به آنچه به طور ذاتی در دسترس ما هست بیندیشیم. همه انسانها در ذهن خود دانش کاملی از همه اندیشه هایی که جهان را می سازند در اختیار دارند، بنابراین دانش حقیقب از راه درون نگری و خود کاوی حاصل می شود.
در مقابل ارسطو معتقد بود، دانش نتیجه تجربه حسی و غیر ارثی است. ارسطو نگرش مثبتی نسبت به مشاهده تجربی داشت. از نظر او تاثرات حسی آغاز دانش اند. اما هرگز استدلال را نادیده نگرفت. از نظر او قوانینی که بر دنیای تجربی حاکم اند باید از طریق تعقل فعال کشف شوند. ارسطو در تشریح دیدگاه تجربه گرایانه خود از دانش، قوانین تداعی را تدوین کرد. این قوانین عبارتند از قانون شباهت، قانون تضاد، مجاورت و قانون فراوانی با بسامد، بنابراین به اعتقاد ارسطو تجربه حسی مبنای اندیشه هاست. اندیشههای حاصل از تجربه حسی بنا به این چهار قانون سبب ایجاد اندیشههای دیگر می شود.
آغاز روانشناسی نوین دکارت، ذهن و جسم را جدا از هم فرض میکرد، به اعتقاد او بدن انسان نوعی ماشین است که اعمال آن قابل پیش بینی اند
و از این لحاظ انسان مانند حیوانات است.
لاک، با نظریه اندیشههای فطری کاملا مخالف یود، او می گفت اگر اندیشه ها فطری بودند، همه مردم و جهان باید آنها را داشته باشند در حالی که چنین نیست. مردم با فرهنگ های متفاوت، اندیشه ها و اعتقادات متفاوتی دارند. از نظر او ذهن کودک در زمان تولد مانند یک لوح سفید است.
گال معتقد بود، قوای ذهنی ارثی با مکان های مشخصی در مغز وجود دارد، افرادی که قوه خاصی را پرورش میدهند، برآمدگی هایی درجمجمه شان ایجاد می شود و پرورش ندادن آن موجب فرورفتگی در آن ناحیه می شود. جمجمه شناسی دو تاثیر پایدار بر روانشناسی داشته است. تاثیر مثبت این دیدگاه، ایجاد پژوهش هایی جهت کشف قسمتهای مختلف مغز شده و پیشرفتهایی در زمینه جمجمه شناسی ایجاد کرد و تاثیر بد آن در آموزش و پرورش بود که فکر میکردند دانش آموزان برای تقویت قوا باید مطالب خیلی سخت را یاد بگیرند که امروزه این نگرش بر آموزش و پرورش بسیار مورد انتقاد است.
پیاژه اظهار داشت، ظرفیت ها قبل از آموزش باید در کودکان ایجاد شده باشد. اما به عقیده برونر و ویگوستکی، رشد و آمادگی را میتوان با آموزش تسریع کرد.
بنیاد فلسفی نظریهها(رویکردها)
از دیدگاه فلسفی میتوان یادگیری را به عنوان شناختشناسی مطرح نمود که به بررسی خاستگاه، ماهیت، حدود و روشهای اطلاعاتی میپردازد، مانند اینکه بپرسند: یادگیری بر چه مبنایی استوار است؟ مطالب جدید چگونه آموخته میشوند؟ معلومات از کجا و چگونه به وجود میآیند؟
امروزه نظریههای یادگیری از دو شاخه بزرگ یا دو شیوه مهم فکری و فلسفی پیروی میکنند: یکی آیین یا مسلک تجربهگرایی و دیگری، خردگرایی است. به اعتقاد تجربهگرایان معرفت واقعی از راه حواس حاصل میشود و ادراک و تجربه حسی تنها وسیله ارتباط ما با واقعیتها و جهانی است که با آن سر و کار داریم.
افلاطون: کسب دانش از طریق جزوه روانشناسی یادگیری به دست میآید،به زعم وی دانش فطری است و جزء طبیعت ذهن آدمی است.
ارسطو: معرفت حاصل تجربه است، در نتیجه ارثی نیست.
خردگرایی
خردگرایان معتقدند که معلومات یا دانش بدون اتکاء به حواس از عقل یا خرد ناشی میشود. اما افراد آدمی اندیشهها را از راه تفکر درباره آن چیزهایی کهقبلا میدانستهاند به دست میآورند و بر اثر داشتن اندیشه درباره جهان است که انسان میتواند بیندیشد. خرد بالاترین نیرو یا استعداد است، زیرا به یاری آن میتوان به اندیشههای مجرد پیبرد. خردگرایی بیانگر این واقعیت است که معرفت از راه روان یا اندیشه حاصل میشود. به عقیده دکارت، شک علمی یگانه وسیله تحقیق در راه رسیدن به حقیقت مطلق بود. افلاطون سردمدار این شیوه بود.
تجربه گرایی
تجربهگرایی بر خلاف خردگرایی بیانگر این واقعیت است که تجربه تنها مایه و پایه معلومات به شمار میآید. ارسطو میان عقل
ماده تمایز دقیقی تعیین نکرد. او عالم جزوه روانشناسی یادگیری را مبنای تاثرات حسی دانست و یادگیری را در این رابطه معتبر میشناخت. به عقیده او قانونهای طبیعت را فقط از طریق تاثرات حسی نمیتوان کشف کرد، مگر به یاری شعور و خرد که اطلاعات لازم را از محیط به دست میآورد. یکی از مهمترین خدمتهای ارسطو به روانشناسی نظریه همخوانی یا تداعی اندیشههاست که در حافظه دارای کاربرد مهمی است. به این معنا که مجاورت زمانی و مکانی دو چیز یا مشابهت و تضاد آنها یکی دیگری را به یاد میآورد
هر چه همخوانی بیشتر باشد یادآوری مطالب سریعتر و جامعتر خواهد بود.
مهمترین ویژگیهای تجربهگرایی
1 -حسینگری: تنها ابزار رسیدن به دانلود جزوه روانشناسی یادگیری حواس هستند و تمام دانش ما از طریق تجارب حسی به دست میآید.
کاهشگرایی: تصورهای مرکب قابل تجزیه به تصورهای ساده هستند. مفهومی است مربوط به تقلیل و تجزیه طبیعت اشیاء و رفتار پیچیده پدیدهها به مجموع مؤلفهها و اصول بنیادین آنها.
3 -تداعی گرایی: معرفت حاصل تداعی و مجاورت در تجربه است که موجب میشود تا عناصر ذهنی و تصورها با هم پیوند بخورند.
4 -ماشین گرایی: ذهن همانند ماشین است. همچنانکه ماشین از اجزاء مختلف تشکیل شده است، ذهن هم چیز پیچیدهای نیست.
نخستین مکاتب روانشناسی -1 روانشناسی ارادهگرایی
با تأسیس آزمایشگاه روانشناسی تجربی به وسیله ویلهلم وونت، در سال 1879، نخستین موضع گیری نظامدار علمی یا مکتب روانشناختی مطرح گردید .مکتب ارادهگرایی به ذهن به عنوان مجموعه ای از عناصر نگاه میکردند و می گفتند که این عناصر توسط اراده انسان در کنار یکدیگر جمع شده اند و اجزای عالی تر را تشکیل داده اند. آنها اعتقاد داشتند که این اراده یا تلاش ارادی ذهن بود که به عنوان نیروی محرکه ای برای ایجاد عناصر پیچیده تر ذهنی شناخته می شد. ویلهلم وونت رواشناس و فیزیولوژیست آلمانی بود که مکتب ارادهگرایی را بنیانگذاری کرد.
او از دانش شیمی استفاده کرد و این مکتب را ایجاد کرد. در آن زمان شیمیدان ها تلاش میکردند دنیای مادی را از راه اجزای پایه تشکیل دهنده آن و چگونگی ترکیب با هم توضیح دهند. روشی که ویلهلم وونت در پیش گرفته بود درون نگری یا ادراک درونی بود. معنی لغوی درون نگری نگریستن به درون است. ویلهلم وونت معتقد بود همانطور که انسان می تواند به دنیای بیرون نگاه کند و اشیای بیرون را ببیند به همان صورت هم می تواند برای تجربه کردن و دیدن اشیای ذهنی به درون نگاه کند.
وونت اعتقاد داشت که روانشناسی باید به مطالعه آگاهی بپردازد. او آگاهی را به دو نوع تقسیم کرد. آگاهی باواسطه و آگاهی مستقیم. به طور مثال اگر ما به یک گل نگاه می کنیم، هنگام نگاه کردن به آن گل، رنگ و شکل آن تجربه مستقیم و بی واسطه
است. بعد از نگاه کردن به آن دانلود جزوه روانشناسی یادگیری ، اگر از ما بپرسند که به چه چیزی نگاه میکردی به او می گوییم که به یک گل نگاه میکردیم و این تجربه یک تجربه باواسطه است. زیرا فکر کردن به آن گل به معنی تجربه واسطه ای است که ما آن را به دیگری تعریف می کنیم. وونت اصل بازتولید خلاق را طرح کرد که قانون برآیند روانی هم به آن می گویند. این اصل به این معنی است که همه جزوه روانشناسی یادگیری یک کل را تشکیل میدهند که خواص آن کل با تک تک جزء های تشکیل دهنده آن متفاوت خواهد بود.
-2 ساختارگرایی
این مکتب که ویلهلم وونت آلمانی آن را پایه ریزی کرده است، سعی میکند شعور یا آگاهی را با تجزیه آن به عناصر متعدد، مثلا احساس،ادراک وهیجان...تعریف کند. ساختار گراها هم به عناصر تشکیل دهنده ذهن معتقد بودند، ولی به جای اینکه اعتقاد داشته باشند عناصر ذهنی با اراده انسان با هم ارتباط داشته باشند، معتقد بودند که عناصر تشکیل دهنده ذهن توسط قوانین مکانیک با هم ترکیب شده اند. ساختارگراها به اجزای تشکیل دهنده ذهن تمرکز میکردند. یعنی معتقد بودند که ساختار ذهن را باید از راه عناصر پایه ای تشکیل دهنده آن و ترکیب آنها با هم بفهمند که مانند ارادهگرایی به شیمی شباهت داشت. طراح ساختارگرایی یک روانشناس آمریکایی به نام ادوارد برادفورت تیچنر بود. تیچنر هم مانند وونت عناصر ذهن را فهرست بندی کرد. تیچنر برای تمام حس ها چهار ویژکی بیان کرد. او گفت تمام حس های انسان با کیفیت، شدت، مدت زمان و وضوح مشخص می شوند. ابزار مورد استفاده روانشناسی ساخت گرا، درون نگری بود. تیچنر معتقد بود که باید آزمودنی ها با دقت تربیت شوند تا جزوه روانشناسی یادگیری بی واسطه خود را از درک امور گزارش دهند، نه تفسیرهای خود را.
وجه اشتراک ارادهگرایی و ساختگرایی، جستجوی عناصر فکر بود. در تبیین اینکه چگونه عناصر با هم ترکیب میشوند تا افکار پیچیده را بسازند، ارادهگرایی بر اراده، اندریافت و ترکیب خلاق تاکید میکردند یعنی تاکید بر ذهن فعال، اما ساخت گرایان، بر قوانین تداعی تاکید داشتند(ذهن غیرفعال). ساخت گرایان به دنبال پاسخ این سؤال بودند که ذهن چیست؟
-3 کارکردگرایی
کارکردگرایی در واکنش به ساختارگرایی شکل گرفت و به شدت تحت تأثیر کارهای ویلیام جیمز و نظریه تکامل چارلز داروین بود. کارکردگرایی درجستجوی توضیح فرایندهای ذهنی به روشی دقیقتر و سیستماتیکتر بود. کارکردگرایی به جای تمرکز بر عناصر هشیاری، بر هدف و منظور هشیاری و رفتار تمرکز داشت. کارکردگرایی همچنین بر تفاوتهای فردی که بر آموزش تأثیر گذار بودند، تأکید داشت. جیمز معتقد بود که هشیاری را نمی توان به عناصر تقلیل داد بلکه به صورت یک واحد یکپارچه است که به ارگانیسم کمک می کند تا با محیط سازگار شود.
متفکران برجسته کارکردگرایی، ویلیام جیمز، جان دیویی و جیمز-آر انجل بودند. ویلیام جیمز به مخالفت علیه نظر وونت و
ساختارگراها برخاسته بود. او می گفت که باید بدانیم ذهن چه کاری انجام میدهد نه اینکه دنبال محتویات ذهن باشیم. او اعتقاد داشت که محتویات ذهن در هر لحظه تغییر می کند و از ذهن به عنوان جریان سیال آگاهی نام برد. مکتب کارکردگرایی روی پدیدههای روانشناسی ناآگاهانه مانند بچه ها، عقب مانده های ذهنی و افراد دیوانه را مورد مطالعه قرار داد. در عین حال اجازه داده شد که از درون نگری برای ادامه تحقیقات انجام شود.
- روانشناسی رفتارگرایی
رفتارگراها به جای مطالعه عملکردهای پیچیده ذهنی به مطالعه رفتار پرداختند. آنها می گفتند مطالعه رفتار انسان که موضوعی عینی و قابل مشاهده است آسان تر از مطالعه روابط و عملکردهای پیچیده ذهنی است. آنها مطالعات خود را کاملا روی رفتار متمرکز کردند.جان بی واتسون اولین کسی بود که فرضیه ها و بنیان های مکتب رفتارگرایی را بنا کرد. او می گفت پاسخهای درونی و پاسخهای جزوه روانشناسی یادگیری با هم تمایز دارند. پاسخ درونی پاسخی است که درون انسان یا حیوان روی میدهد و پاسخ آشکار به صورت عینی و آشکار قابل مشاهده است. پاسخ درونی مانند حرکات احشا و ترشحات غدد و تکانه های عصبی و پاسخ آشکار مانند حرف زدن، دست یابی و .. است.افراد مهم دیگری که به این مکتب پیوستند ادوارد لی ثورندیک و ایوان پاولوف روسی و بوروس فردریک اسکینر بودند.
فصل چهارم: نظریههای کارکردگرایی
نظریه پیوندگرایی (نظریه یادگیری ثرندایک)
ثرندایک تداعی بین تاثرات حسی و تکانه های عمل را اتصال یا پیوند نامید. نظریه او جزوه روانشناسی یادگیری نام دارد که در آن پیوند به رابطه عصبی بین محرک S و پاسخ R اشاره میکند. وی نخستین کسی بود که به تحقیق آزمایشی واقعی با حیوانات دست زد. نظریه او تنها بر رفتار آشکار متمرکز بود. وی اعتقاد راسخ داشت که روانشناسی فقط باید به مطالعه رفتار بپردازد نه به مطالعه عناصر ذهنی یا تجربه آگاهانه. به نظر ثرندایک، یادگیری براساس حل مسایل استوار است.
نتایج آزمایشهای وی نشان داد، هر بار که دانلود جزوه روانشناسی یادگیری در درون جعبه قرار میگیرد، دفعات تلاش و زمان لازم برای خروج از آن بهطور منظم کاهش نمییابد، بلکه سرانجام پس از یک رشته کوششهای پیاپی از طول زمان برای خروج از جعبه کاسته میشود. ثرندایک از آزمایشهای خود با گربه چنین نتیجه میگیرد که حیوان: -1 کورکورانه و بیهدف رفتار میکند.-2 پیشرفت او در یادگیری به روش آزمون و خطا انجام میشود. -3 بهطور اتفاقی پاسخ درست را به دست میآورد. -4 یادگیری او بر اثر دریافت پاداش صورت میگیرد.
مفاهیم نظری عمده
-1 پیوندگرایی: ثرندایک تداعی بین تاثرات حسی و تکانه های عمل را اتصال یا پیوند نامید. یعنی یادگیری در نتیجه پیوند بین محرک (S) و پاسخ (R) بوجود میآید، به همین دلیل به نظریه ثرندایک نظریه پیوندگرایی گویند.
-2 گزینش و پیوند: برای ثرندایک اساسیترین شکل یادگیری، یادگیری از راه کوشش و خطا یا آنچه او در اصل گزینش و پیوند مینامید، بود.
-3 یادگیری افزایشی است، نه بینشی: یادگیری در گامهای منظم بسیار کوچک رخ میدهد نه در پرشهای بزرگ.
-4 یادگیری با واسطه جزوه روانشناسی یادگیری صورت نمیپذیرد: یادگیری مستقیم است و با واسطه تفکر یا استدلال صورت نمیپذیرد.
-5 همه پستانداران یکسان یاد میگیرند: طبق نظر ثرندایک، کوشش برای تبیین یادگیری انسان نیازی به فرض کردن هیچ فرایند ویژهای ندارد. قوانین یادگیری برای همه حیوانها یکساناند.