مدوسا یکی از مشهورترین اساطیر یونان بود که هر کس به او نگاه میکرد، به سنگ بدل میشد.
مدوسا در اساطیر یونان، یکی از هیولاهایی است که به گورگون شهرت داشتند. گورگونها را موجوداتی ترسناک و زشت توصیف میکنند که روی سر آنها بهجای مو، مار رشد میکند. مدوسا نیز با چنین ظاهری توصیف میشود؛ هرچند که بعضی روایات بهظاهر زیبای این زن گورگون اشاره کردهاند.
امروزه تصویر نفرینشده مدوسا بهعنوان نماد یکی از مشهورترین برندهای جهان، یعنی شرکت ورساچه (Versace) مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر این، نقاشی و مجسمههای بسیاری از مدوسا در طول تاریخ ساخته شدهاند و تصویر او در بسیاری از تبلیغات نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
همه آنچه که باید درباره مدوسا بدانید:
مدوسا «Medusa» در اساطیر یونان باستان یکی از دختران «فورسیس» (Phorcys) و «ستو» (Seto) است. او یکی از سه خواهر مشهور گورگونها محسوب میشود. دو خواهر مدوسا استنو (Stheno) و یوریال (Euryale) نام دارند. گورگون از کلمهای یونانی بهمعنای بد، درنده و وحشتناک گرفته شده است. گورگون در اساطیر یونان به هیولاهای نامیرایی با جنسیت مونث گفته میشود که بدن آنها پوشیده از فلس است و روی سرشان بهجای مو، مارهایی میروید. بر اساس روایتها، دو خواهر مدوسا فناناپذیر بودند؛ اما این موضوع درباره خود او صادق نبود.
مدوسا در برخی روایات بهصورت موجودی بالدار توصیف میشود که روی سر او بهجای مو، مارهای کوچک روییده است؛ حتی برخی شاعران مدعی شدهاند که مدوسا همچون گراز عاجی بزرگ داشت و زبان او از میان دندانهای نیش آویزان بود؛ اما در بعضی داستانها از او بهعنوان زن زیبا یاد شده و در برخی نقاشیها او با دستهای برنزی و بالهای طلایی به تصویر کشیده شده است.
در روایتها آمده است که در ابتدا مدوسا دختری زیبا بود و در معبد آتنا خدای «جنگ، خرد و زیبایی» بهعنوان کاهن خدمت میکرد. او موظف بود که تا پایان دوره خدمت خود در معبد آتنا باکره باقی بماند؛ اما «پوزئیدون» خدای دریا، به اجبار با او همبستر شد. آتنا از آن که چنین اتفاقی در معبد او رخ داده است، خشمگین شد، مدوسا را نفرین کرد و زیبایی وی را گرفت.
معنی نام مدوسا
مدوسا یا مدوزا را میتوان «فرمانروا» یا «نگهبان» معنا کرد. این نام ریشه در کلمه یونانی «مدو» بهمعنای «حکومت کردن» یا «محافظت کردن» دارد.
داستان مدوسا:
درباره اسطوره مدوسا و اینکه چگونه نفرین شد، دو داستان در تاریخ یونان وجود دارد. در اولین روایت از مدوسا بهعنوان زنی با زیبایی خیرهکننده یاد میکنند. جذابیت و زیبایی او بسیاری را به خود جذب میکرد. در این میان او بهعنوان کاهن معبد الهه یونانی، آتنا موظف بود تا باکره باقی بماند؛ اما روزی خدای دریا، پوزئیدون به معبد آتنا وارد شد و به مدوسا تجاوز کرد. آتنا از آلوده شدن معبد خود خشمگین شد و مدوسا را نفرین کرد. در پی نفرین آتنا موهای مدوسا به مارهای زشتی بدل شد.
خواهران مدوسا تلاش کردند تا از او دفاع کنند؛ اما این مجازات دامن آنها را نیز گرفت؛ او و خواهرانش به هیولاهای گورگون تبدیل شدند. مدوسا با سری پر از مار به نفرین ابدی دچار شد و هرکس به او نگاه میکرد، به سنگ بدل میشد؛ بنابراین هرگز مرد دیگری نمیتوانست به او نزدیک شود. این نوع نفرین یکی از برخوردهای کلاسیک در سرزنش قربانی است.
مدوسا که تمایلی به استفاده از قدرت خود در برابر انسانهای فانی نداشت به غاری خلوت و تاریک پناه برد. او امکان نداشت که بتواند بدون کشتن انسان یا حیوانی به آنها نگاه کند؛ بنابراین، انزوا را انتخاب کرد. مدوسا هرگز تمایلی نداشت به کسی آسیب برساند؛ اما آگاهی دیگران از این قدرت آرامش او را گرفت و از آن پس مردان بسیاری در پی یافتن مدوسا بودند. سرانجام «پرسئوس» او را پیدا کرد و در حالی که خوابیده بود، سر او را جدا کرد.
در داستان دوم مدوسا از آغاز یک هیولای گورگون معرفی میشود، که بههمراه دو خواهر خود از دو هیولای دریایی متولد شد. در این داستان او بسیار خشن و وحشتناک و کمتر از داستان قبل دلسوز انسانها توصیف میشود. مدوسا این بار نه در معبد، بلکه از ابتدا بههمراه خواهران خود «استنو» و «یوریال» در غار زندگی میکرد. آنها دارای مارهایی بر سر، بالهایی بر پشت، دهانهایی بزرگ و زبانهایی بلند بودند. در داستان دوم نیز مدوسا میتوانست با خیره شدن به هر موجودی او را به سنگی بدل کند و تنها خواهران مدوسا از این آسیب در امان بودند.
یکی دیگر از داستانهای اساطیری یونان در ارتباط با مرگ مدوسا، داستان «پرسئوس»، فرزند «زئوس» و «دانائه» است. «پولیدکتس»، پادشاه جزیره سریفوس، عاشق دانائه بود. پرسئوس که از بیمیلی مادر خود به این ارتباط آگاه بود، تلاش میکرد تا از او در برابر پولیدکتس محافظت کند.
پولیدکتس برای فریب پرسئوس ضیافتی ترتیب داد تا در ان خود با هیپومیا
یکی از اسطورههای یونان بود که پدرش شرط ازدواج با او را پیروزی در مسابقه ارابهرانی گذاشته بود؛ به همین دلیل پولیدکتس از همه خواست تا بهعنوان هدیه اسبی فراهم کنند. او با هدف جدا کردن پرسئوس از دانائه چنین درخواستی کرد و پرسئوس که اسبی نداشت، از پولیدکتس خواست تا هدیهای دیگری طلب کند. پولیدکتس نیز خواهان سر مدوسا شد؛ زیرا بهدست آوردن آن را چیزی غیرممکن میدانست و امید داشت که پرسئوس در راه بهدست آوردن آن کشته شود.
خیره شدن به چشم های مدوسا پس از مرگ وی نیز همچنان میتوانست انسان ها را در چند ثانیه سنگ تبدیل میکرد.
پرسئوس با کمک آتنا، الهه جنگاوری و هرمس، ایزد سرعت، به مکان مدوسا دست یافت و خود را به سرزمین افسانهای گورگونها، سرزمینی در غرب دور و ورای اقیانوسها رساند. مدوسا در جزیرهای صخرهای به نام «سارپدون» در خواب بود و پرسئوس برای اینکه تبدیل به سنگ نشود از سپر برنزی آتنا کمک گرفت و با استفاده از انعکاس تصویر در این سپر، سر مدوسا را با داس سر از بدنش جدا کرد.
پس از کشته شدن مدوسا خون از گردنش فوران کرد و «کرایسور» (Chrysáoros) و «پگاسوس» (Pegasus) دو فرزند مدوسا و پوزئیدون از گردنش خارج شدند. بر طبق برخی روایتها او توسط پرسئوس در بازار آرگوس دفن شد.
قدرت اسطوره مدوسا هرگز با مرگ او خاموش نشد. خواهران خشمگین وی پرسئوس را تعقیب کردند؛ اما او موفق شد تا با چکمههای بالدار هرمس و کلاه نامرئی کننده هادس فرار کند. با وجود این قدرت مدوسا هرگز پایان نیافت و پرسئوس مجبور شد سر بریده او را در کیسه مخصوص به نام «کیبیسیس» (kybisis) حمل کند. پرسئوس در سفرهای خود برای مقابله با دشمنان از سر مدوسا استفاده میکرد و موفق شد شاهزادهای به نام «آندرومدا» را از دست هیولایی نجات دهد.
پرسئوس که تحت حمایت آتنا و به کمک زئوس، هرمس، کرونوس و هادس یا هیدیز و با یاری گرفتن از سه خواهر سپیدموی سالخورده، یعنیگرابا ها و همینطور به کمک هسپریدس به نبرد با مدوسا رفت. مدوسا در غاری سکنی گزیده بود، پرسئوس برای اینکه از نگاههای او در امان باشد، سپر جلاداده شدهٔ آتنا را به کار برد؛ با نگاهکردن به سپر همانند آینه، متوجه شد که مدوسا کجاست و به این ترتیب به او حمله کرد و سرش را با هوشمندی ازبدنش جدا نمود. سپس آن را در کوله پشتیای که از هسپریدها گرفته بود، قرار داد. گفته میشود که در این زمان، دو تا از موجودات افسانهای، پگاسوس اسب بالدار جاویدان وکریسائور که هر دو فرزند مدوسا و پوزئیدون بودهاند، از بدن مدوسا خارج شدهاند.پس از بازگشت، پرسئوس سر مدوسا را به آتنا داد و او هم آن را روی سپر زئوس بر سینهٔ خود قرار داد. این نشان در مجسمههای آتنا دیده میشود.
نگاه کردن به چشمهای مدوسا پس از مرگ وی نیز میتوانست انسانها را در چند ثانیه به سنگ بدل کند. سر او بعد از مدتی به آتنا داده شد و او آن را روی سپر خود نصب کرد تا در جنگها برای مغلوب کردن دشمنان خود استفاده کند.
در برخی روایتها آمده است که «هرکول» از طریق آتنا به دستهای از موهای مدوسا دست پیدا کرد و آن را به «استروپ» (Stroop) دختر «فیفئوس» داد تا از شهر «تگیا» (Tegea) در برابر حمله دشمن محافظت کند. موهای او میتوانست با پدیدار شدن، طوفانی ایجاد کند و دشمن را فراری دهد.
مدوسا چه نوع اسطوره ای است؟
مدوسا شخصیتی از یونان باستان است که چهرهای خشن و زنانه دارد. رایجترین تفسیر از این اسطوره، به «چشم زخم» امروزی شباهت دارد؛ نمادی بلاگردان که برای محافظت و دفع شر مورد استفاده قرار میگیرد. مدوسا خود تهدیدی برای سایر خطرات است.
در کتاب «زنان و قدرت» اثر «مری ریتر بیرد» (Mary Ritter Beard) آمده است که سر خونآلود مدوسا در میان آثار هنرمندان امروزی بسیار دیده میشود و برخی آن را بیانگر قدرت هنرمند میدانند و آن را چنین تفسیر میکنند که هیچکس نباید به شیء ارائه شده توسط هنرمند نگاه کند. در این میان دو اثر هنری از مدوسا ارائه شده که پیش از باقی آثار بحثبرانگیز بودهاند. «کاراواجو» در سال ۱۵۹۸ میلادی تصویری از مدوسا و چهره خود ترسیم میکند. در این تصویر همچنان از سر مدوسا خون جاری است و از وحشت فریاد میکشد. چند دهه پیش از کاراواجو، شخصی به نام «بنونوتو چلینی» مجسمه برنزی بزرگی از پرسئوس ساخت که همچنان در میدان «سینیوریا» در فلورانس ایتالیا قرار دارد. در این مجسمه پرسئوس سر مدوسا را در هوا نگه داشته و بدن مدوسا زیر پاهایش قرار دارد.
متاسفانه هنوز بسیاری از تصویر مدوسا بهعنوان نماد فرهنگی مخالفت با قدرت زنان استفاده میکنند. چهره آنگلا مرکل و بسیاری از زنان قدرتمند در عرصه سیاسی بارها روی تصویر کاراواجو گذاشته شده است. یکی از استفادههای سیاسی مشهور از مجسمه برنزی بنونوتو چلینی، قرار دادن صورت ترامپ بهجای پرسئوس و چهره کلینتون بهجای سر بریده مدوسا بود که مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفت. مدوسا در اساطیر و هنر یونان شخصیتی بسیار پیچیده دارد و بهشکلهای گوناگونی به آن پرداخته شده است.