سه سال از آخرین قهرمانی لیل در لیگ 1 فرانسه میگذرد و حالا لیل یک تیم بی ستاره نسبت به تیم دوران قهرمانی خود دارد. تیم قهرمان متشکل از مایک منیان، تیامو جالو، سوماره، رناتو سانچز، خوزه فونته و زکا بود اما الان تقریبا هیچ کدام از اسامی بالا در لیل حضور ندارند.
لیل بعد از قهرمانی
کامپوس در اواسط فصل باشگاه را ترک میکند، در حالی که گالتیه به سمت غرب میرود و هدایت نیس را بر عهده میگیرد. لیل تحت هدایت ژوسلین گورونیک در جایگاه ناامیدکنندهی دهم قرار گرفت و پائولو فونسکا هدایت این تیم را برعهده گرفت و اولین مربی پرتغالی تاریخ باشگاه شد. علیرغم از دست دادن بازیکنان کلیدی مانند آمادو اونانا، سون باتمن و سانچس، لیل فونسکا توانست به سرعت شرایط را برگرداند و به لطف 24 گل جاناتان دیوید به مقام پنجم لیگ برسد.
آنها در این فصل از فصل قبل پیشی گرفتند و با حضور در رده چهارم سهمیه لیگ اروپا را کسب کردند و امروز به دلایل موفقیت فونسکا در لیگ میپردازیم.
ترکیب ابتدایی
همانطور که در تصویر مشخص است فونسکا از ترکیب ابتدایی 4-2-3-1 بهره میبرد.
آنخل گومز و ادون ژگرووا با استعدادترین بازیکنان لیل هستند. ژگروا یک وینگر با تکنیکی است و تنها 24 سال سن دارد. این بازیکن کوزوویی تا کنون 3.22 شوت در هر بازی انجام داده است، اما چیزی که شما نمی توانید در معیارها اندازه گیری کنید، استعداد است و ادون ژگروا از این میزان برخوردار است. آنخل گومز، هافبک سابق منچستریونایتد، مهندس خلاق لیل و مغز متفکر فونسکا در زمین است.
گومز یک پاسور خلاق با هوش بالا است و این در ترکیب با ادون ژگروا و جاناتان دیوید یک مثلث مرگبار را ایجاد می کند.
سبک کلی بازی
شروع از عمق دفاع و از لوکاس چیلور( شوالیه) . در این نمونه، مدافعان میانی جدا می شوند و در کنار دروازه بان در هر دو طرف می ایستند و هر دو مدافع کناری بالا می روند.
روی توپ، چیلور سرعت بازی را کم میکند، نه افراطی مثل برایتون، اما با این وجود سرعت بازی را کاهش میدهد. پس از این، لیل به دفاع سه نفره تغییر شکل میدهد و یکی از مدافعان کناری نفوذ میکند و دیگری در کنار دو دفاع وسط قرار میگیرد.
معمولا در لیل مدافعی که سرعت پایینتری داشت در کنار دو دفاع میانی قرار میگرفت که موجب عقب ماندن او در ضدحملات میشد.
در مرحله اول بازی سازی، لیل با کاهش سرعت بازی، رویکردی آرام در پیش گرفت. دو هافبک جلوی خط دفاعی، نبیل بنطالب و بنجامین آندره هستند، اما آنخل گومز تمایل دارد به عمق دفاع برود و به دنبال ساخت مثلث با مدافعان برای کمک به بازیسازی است.
در تصویر بالا همچنین می توانید ببینید که مدافع کناری نفوذکننده چه چیزی را در اختیار دارد، وینگر سمت مربوطه به داخل می آید و این فضا را برای پوشش مدافع کناری ایجاد می کند. این در سمت چپ بیشتر مشاهده می شود ، به خصوص زمانی که رمی کابلا بازی می کند. بازیکن فرانسوی به طور قابل توجهی نفوذ میکند در حالی که اسماعیلی، مدافع چپ، کناره را به دست می گیرد. این را می توان در تصویر شماره سه مشاهده کرد.
همانطور که بازی رو به جلو پیش می رود، لیل در ترکیب 3-2-5 قرار می گیرد و دوباره یکی از مدافعان کناری در کنار دو مدافع میانی قرار می گیرد. درست در مقابل سه مدافع - اغلب - نبیل بنطالب و آندره قرار دارند، این دو وظیفه حرکت در پشت محوطه و تغییر منطقه بازی را دارند(عدلی و ریندرز طور). سپس پنج مهاجم، جاناتان دیوید در کنار ژگروا به سمت راست حرکت می کند، در حالی که هافبک تهاجمی جای او را در وسط پر میکند و وینگر چپ در حالی که مدافع کناری به سمت بالا می رود، به داخل حرکت می کند.( حرکت آشنای تئو و لیائو)
جاناتان دیوید به طور کلی نقشی بسیار آزاد دارد. کانادایی با وینگرها موقعیت خود را عوض می کند یا حتی با مدافعان کناری می چرخد، در اینجا برخی از اصول juego de posicion (بازی موضعی) مطرح می شوند. بیشتر شانس های لیل از مناطق خالی به دست می آید. آنها این کار را با - بر خلاف مرحله اول بازی سازی - به دنبال پاس های بسیار سریع 1-2 و چرخش های موقعیتی برای وادار کردن حریف به خارج شدن از لاک دفاعی و ایجاد فضاهایی برای فرار انجام می دهند.
با نزدیک شدن لیل به محوطه جریمه حریف، مدافع کناری با وینگر همکاری می کند و او را پوشش می دهد، در حالی که ژگروا سعی می کند یک مدافع کناری را همراه خود کند تا از خلاقیت او استفاده کند. جاناتان دیوید در محوطه جریمه به دنبال شکاف بین مدافعان و زوایای شوت است. در حالی که سرعت آهسته آنها در مالکیت عمیق، حریف را از هم جدا می کند، بازی موقعیتی و پاس های سریع آنها مدافعان را متزلزل می کند و به آنها اجازه می دهد تا موقعیت های سریع و آسان ایجاد کنند. خارج از مالکیت، در لیل همه به دنبال بازی تهاجمی و پرسینگ بالا هستند. آنها این کار را تقریباً در آرایش 4-2-4 انجام می دهند زیرا هافبک تهاجمی در کنار مهاجم به عنوان پشت مهاجم قرار میگیرد و سمت بالا حرکت می کند.
پرسینگ آنها با هدف وادار کردن حریف به ارسال توپ های بلند به سمت دفاع است زیرا لنی یورو و مدافع در کنار او کاملاً آماده هستند و از نظر هوایی مسلط هستند. آنها همچنین اهداف متفاوتی دارند، تله های پرسینگ خود .
برای این مثال، از داوید و ژگروا استفاده می کنیم، فشار دیوید و ژگروا در این صحنه موجب میشود توپ به جایی ارسال شود که سانتوس آماده دفع آن باشد.
هافبک ها اغلب خود را به یکی از 6 های حریف می چسبانند تا گزینه پاس را نیز مسدود کنند و به دلیل اشغال زمین، حریف نمی تواند در جای دیگری پاس دریافت کند. وقتی توپ به عقب میآید، وینگر و مدافع کناری روی وینگر حریف فشار دو برابری وارد میکنند تا پاسهای ارسال شده به خطوط میانی را مسدود کنند و وینگر را از نفوذ راحت داخل زمین بازدارند. هافبک ها نیز برمی گردند، این به قفل کردن حریف با بازی از وسط کمک می کند.
نقاط ضعف
با این حال، اشاره به نقاط ضعف آنها نیز درست است. یکی از نقاط ضعف آنها پرسینگ آنها و عدم اراده بازیکنان برای پیگیری توپ است( چیزی که در تیم پیولی به وضوح مشخص است) . به جای برگشتن به عقب و دفع توپ بازیکنان به ساختار اصلی تیم برمیگردند و همین موجب می شود که هنگام ضدحمله خوردن تعداد مدافعان لیل در مقابل مهاجمان حریف اندک باشد . اگر لیل بتواند این وضعیت را بهبود بخشد، واقعاً به تیمی بسیار بهتر و از نظر دفاعی قوی تر تبدیل می شود .
و حالا فونسکا گزینه میلان است
بالاخره و بعد از 5 سال میلان با پیولی قطع همکاری میکند تا جایگاه خود را به فونسکا بدهد.
میلان از کونسیسائو، کونته، لوپتگی و حتی توخل و ژاوی به فونسکا رسید که نسبت به گزینه های بالا از اقبال عمومی کمتری بین هواداران میلان برخوردار است.
فونسکا به خوبی با میلان و بازیکنانش آشنایی دارد و با 4-2-3-1 میلان هم غریب نیست اما او همان نقاط ضعیف پیولی را دارد و شاید در کل کمی بهتر از پیولی سالهای اخیر باشد که این یک پیشرفت خیلی کوچک محسوب میشود.