طرفداری- گفته میشود بولونیا یک باشگاه با گرایشات چپگرایانه است. اما بولونیا و منطقه امیلیا رومانیا امروزه از نظر سیاسی مکانی لیبرال است. بولونیا یک شهر دانشگاهی پر از دانشجویان لیبرال است و قدیمیترین دانشگاه جهان را دارد. سه نام مستعار شهر: لا گراسا (چربی)؛ لا روزا (قرمز)؛ لا دوتا (دانشمندان) به ترتیب به دلیل شهرت شهر در غذاهای چرب، سیاست کمونیستی (این منطقه خانه حزب کمونیست ایتالیا بود) و دانشگاه تاریخیاش (با ۹۳۵ سال قدمت) است.
در دهه ۱۹۷۰، کماندوهای قرمز و آبی تمایلات چپگرای واضحی را نشان میدادند و اینها همه عواملیست که به باشگاهی با تاریخ و فرهنگ به شدت چپگرا اشاره میکند. اگر چه وقتی در کتابهای تاریخ دانشگاهی (به ویژه در کالچوی جان فوت و فوتبال و فاشیسم سایمون مارتین) و زندگینامههای آنلاین هواداران باشگاه تحقیق میکردم، همه چیز آنقدر واضح نیست که میدانستم. این باشگاه تاریخ بسیار تاریکتری دارد که در بیوگرافی هواداران یا ویکیپدیاهای زبان انگلیسی و ایتالیایی چندان شناختهشده نیست.
تولد بولونیا مانند بسیاری دیگر از باشگاههای فوتبال در قاره سبز، توسط یک فرد خارجی آغاز شد. امیلیو آرنشتاین اتریشی بود که عشق خود را به فوتبال در طول تحصیلات دانشگاهی اش در پراگ و وین توسعه داد. او در سال ۱۹۰۸ به شهر زیبای بولونیا وارد شده بود، جایی که بحثهای ادبی در کافهها نسبت به بازی فوتبال محبوبتر بود. او افسی بولونیا ۱۹۰۹ را در سال ۱۹۰۹ تاسیس کرد. تاریخ باشگاه در این دوره کسلکننده است تا این که باشگاه اولین اسکودتوی خود را در سال ۱۹۲۵ به دست آورد.
سال ۱۹۲۵ است و ایتالیا در آستانه دیکتاتوری مطلق است. آرپیناتی که در اصل یک آنارشیست بود، اکنون فاشیست اصلی منطقه امیلیا رومانیا است. جوخههای مرگ آن ها با خشونت منطقه را به منطقهای سوسیالیستی تبدیل کردند و کسانی که دیدگاههای سیاسی متفاوتی داشتند، از تسلیم شدن هراس داشتند یا فرار کرده بودند. آرپیناتی که وظیفه ساخت یک جامعه جدید در امیلیا رومانیا را بر عهده داشت، معتقد بود که میتواند از طریق ابزارهای جایگزین مثل فوتبال، اجماع مردم را حفظ کند. او امیدوار بود که با تبدیل بولونیا به مهمترین تیم شمال ایتالیا و مهمتر از آن با ساختن بولونیا، هر هویت یا همدلی مردم محلی بولونیا با دولتهای قبلی را از بین ببرد و تحسین و احترام به حزب جدید را جایگزین آن کند.
در فصل ۱۹۲۴/۲۵ ایتالیا، لیگ شمالی به دو گروه تقسیم شد که برنده هر گروه در یک سری فینال برای تعیین برنده لیگ با آن مبارزه میکرد. برنده لیگ شمالی سپس با برنده لیگ (قدرت پایین) جنوبی بازی میکرد. در این فصل دو مدعی لیگ شمالی بولونیا و جنوا بودند که بر سر پنج بازی غیرمعمول که با جنجال همراه بود، برای عنوان قهرمانی مبارزه کردند. فینال اول در دو بازی برگزار شد که منجر به تساوی شد که نیاز به بازی مجدد داشت اما این بار در منطقه بیطرف، یعنی میلان.
در این بازی، در نیمه اول جنوا با نتیجه ۲-۰ پیش بود و در نیمه دوم ضربه مهاجم بولونیا، موتزیولی که از نظر هواداران بولونیا به عنوان گل دیده میشد، توسط دروازهبان جنوا دفع شد. داور، جیووانی مائورو - معتبرترین داور ایتالیا در آن زمان - گل را نپذیرفت و یک کرنر به نفع بولونیا اعلام کرد. سپس ناگهان حملهای از روی سکوها به زمین رخ داد و طرفداران، داور را احاطه کردند. در نهایت پس از ۱۵ دقیقه تهدید او، بازی ادامه یافت. بولونیا گل تساوی را هم زد و باعث شد کار به بازی بعدی کشیده شود.
این بازی در تورین برگزار شد که منجر به یک تساوی دیگر شد. با به وجود آمدن هولیگانیسم فوتبال در ایستگاه تورین، هواداران بولونیا پس از بازی در هنگام حرکت قطار، به طرفداران جنوا شلیک کردند. فینال دوباره در تورین برگزار میشد اما این بار پشت درهای بسته در مکانی مخفی و تنها چند خبرنگار اجازه حضور داشتند. بعداً ثابت شد که این برد آسانی برای بولونیا بوده و ۲-۰ پیروز شدهاند؛ حتی با وجود اخراج یک بازیکن در نیمه دوم. بولونیا در مرحله پلیآف لیگ شمال-جنوب در مجموع ۶-۰ رم را شکست داد. بولونیا اولین اسکودتوی خود را گرفت. اما در سرتاسر ایتالیا و به ویژه توسط هواداران جنوا، این دستاورد به عنوان "سرقت بزرگ" شناخته میشود.
جاهطلبیهای آرپیناتی برای ارتقای اعتبار باشگاه بولونیا و شهر شامل ساخت یک استادیوم جدید آجری قرون وسطایی در سال ۱۹۲۴ بود که این استادیوم "لیتوریاله" نامیده میشد. این استادیوم که یک قطعه بزرگ از معماری تحت تأثیر رومی است، رژیم سوسیالیستی موسولینی و آرپیناتی را با گذشته امپراتوری پیوند میدهد که از نظر ایدئولوژی سیاسی ربطی به هم نداشتند. این استادیوم مدرن جدید با مساحت ۱۲۵ هزار مترمربع و با استفاده از ۲۰۰۰ تن سیمان شامل استخرها و زمینهای تنیس میشد. در حالی که سایر استادیوم ها در آن زمان هیچ تلاشی برای پنهان کردن سطح بتنی کسلکننده نداشتند، لیتوریاله را با آجر قرمز محلی سنتی منطقه امیلیا رومانیا پوشانده بود. لیتوریاله در معماری قرون وسطایی بولونیا نامناسب به نظر نمیرسد. یک برج بزرگ نیز مشرف به استادیوم ساخته شد که امروزه آن را به یکی از منحصر به فردترین و به یاد ماندنیترین استادیومهای جهان تبدیل کرده است. اگر چه طبق گفته دانشگاهیان، یک برج نماد فاشیستی اقتدار و بازگشتی به «برجهای مدنی» قرون وسطایی بود. موسولینی استادیوم را به دلیل این که "نمونهای درخشان از آنچه میتوان با اراده و سرسختی فاشیسم انجام داد، همانطور که در بولونیا توسط لئاندرو آپریناتی به تصویر کشیده شد" ستایش کرد.
به نظر میرسد نقش اصلی ورزشگاه این بود که بهجای عملکرد واقعی برای هواداران باشگاه فوتبال بولونیا، به صورت نمادین برای رژیم جمهوری سوسیالیستی موسولینی عمل کند. چرا که ظرفیت ورزشگاه به یک چهارم جمعیت بولونیا نیاز داشت.
این ورزشگاه زمانی مورد استفاده دولت وقت قرار گرفت که در اکتبر ۱۹۲۶، استادیوم برای افتتاح رسمی خود به مناسبت چهارمین سالگرد «راهپیمایی به رم» آماده میشد. هنگامی که الدوچه سوار بر اسبی سفید وارد استادیوم شد و در ادامه برای افتتاح استادیوم جدید سخنرانی کرد. یک ساحل پر از جمعیت شاهد بود و او مورد تشویق قرار گرفت. پس از سخنرانی، موسولینی توسط آرپیناتی با یک لیموزین روباز به سمت ایستگاه قطار برده شد و در حالی که آن ها در میان جمعیت انبوه رانندگی میکردند، به سمتشان شلیک شد. او یک آنارشیست ۱۵ ساله به نام آنتئو زامبونی بود که خودجوش توسط جمعیت دستگیر و مورد حمله قرار گرفت. بدن او را که پر از گلوله و جراحات چاقو بود، تکه تکه کردند و پیروزمندانه در شهر حمل کردند. با وضع قوانین جدید، از جمله قوانینی که مجازات اعدام را مجدداً برقرار کرد و همه احزاب سیاسی و روزنامههای آن ها را به جز حزب موسولینی، توقیف کرد، تلاش برای گرفتن جان موسولینی بازتاب زیادی در سراسر ایتالیا داشت. جمهوری سوسیالسیتیِ موسولینی تمام مفهوم آزادی را در ایتالیا نابود کرد.
بولونیا شش عنوان از هفت عنوان خود را در سریآ، در طول سالهای دولت الدوچه به دست آورد. این باشگاه پس از جنگ جهانی دوم موفقیت چندانی نداشت و در دهههای ۵۰ و ۶۰ ده جام گرفت و قهرمان اصلی تیم در این دوره هافبک خوش نقش، جاکومو بولگارلی در آخرین اسکودتو در فصل ۱۹۶۳/۶۴ بود. آخرین موفقیت باشگاه در اوایل دهه ۷۰ با جامهای کوپا ایتالیا در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۷۴ رخ داد. از آنجا به بعد همه چیز تقریباً در سراشیبی قرار گرفت. سقوط آن ها به سری B (و پس از آن به سری C1) در سال ۱۹۸۱ با ترانسفر غمانگیز روبرتو مانچینی (ستاره و اعجوبه تیم) به سمپدوریا قطعی شد. مانچینی در آن زمان تنها ۱۶ سال داشت و آخرین فصل خود را با بولونیا به عنوان چهارمین گلزن برتر لیگ به پایان رساند.
در طول دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، ایتالیا دورهای از آشفتگی سیاسی بین جناحهای چپ و راست موسوم به «سالهای رهبری» را پشت سر گذاشت. اصطکاک سیاسی تا زمینهای فوتبال ایتالیا ادامه پیدا کرد چرا که در این دوره اولتراها پدید آمدند که اغلب ایدئولوژیهای متفاوتی داشتند. باورهای سیاسی منطقه که بولونیا متعلق به آن بود، با ترجیحات مورد حمایت اولتراها مرتبط بود، یعنی باشگاه بولونیای کمونیستِ امیلیا رومانیا برخلاف ورونایِ محافظهکار، احتمالاً هواداران چپگرا خواهد داشت. دوستی بین اولتراها از گروههای دیگر با گرایشهای سیاسی مشابه با کمک اولتراهای بولونیا به اولتراهای طبقه کارگر آ ث میلان در همبستگی علیه هواداران راستگرای اینتر در نزاعها شکل میگیرد.
گروه اولترای اصلی بولونیا، «برای همیشه اولتراها» بود که در سال ۱۹۷۴ از ادغام با کماندوهای قدیمی جناح چپ قرمز و آبی متولد شد. در حالی که این گروه هنوز هم امروز در جایگاه «کوروا آندرهآ کاستا» می ایستد. اگر چه در گذشته ترانه «ریگاد سرخ» در آن جایگاه رایج بود، اما به دلیل تغییر زمانهای سیاسی، برچسبگذاری چپگرایانه به آنها نادرست است. گروه دیگری از هواداران آن ها موسوم به «مودز» راستگرا هستند. دو گروه اولتراهای بولونیا از زمانی که هولیگانهای مودز در اواسط دهه ۹۰ به مهاجران آفریقایی در بولونیا حمله کردند، روابط ناهموار داشتهاند. گروه «برای همیشه اولتراها» در یک بیانیه مطبوعاتی این حملات را محکوم کرد. یکی دیگر از گروهها در کوروا آندرهآ کاستا، گروه Freak Boys of Bologna است که نماد آن، برگ ماریجوانا و پرچم جامائیکاست.
مشکلات دهه گذشته باشگاه بولونیا (خارج از زمین) موضوع مالکیت باشگاه بود. پس از بازگشت به سریآ در فصل ۲۰۰۸/۰۹، باشگاه توسط یک گروه محلی به رهبری فرانچسکا منارینی خریداری شد که اولین رئیس زن باشگاه بود. اگر چه پس از دو سال خانواده منارینی باشگاه را به سرجیو پورسدا فروختند که چندین کار را با هم انجام داد. ادعاهای بزرگ شامل طرحهایی برای ساخت یک استادیوم جدید و قول به هواداران برای بردن باشگاه بولونیا به اروپا. در واقع، باشگاه در پرداخت صورتحسابهای مالیاتی معوقه هم ناکام ماند. دستمزد بازیکنان پرداخت نشد و برنامهها برای ساخت یک استادیوم جدید و خرید بازیکنان بهتر هرگز محقق نشد. هواداران تابوتی را در زمین تمرین باشگاه با پیام «Adesso basta porci» گذاشتند. یک سر خوک نیز روی دروازههای زمین تمرین به سیخ کشیده شد. سپس در اواخر دسامبر ۲۰۱۰ ماسیمو زانتی، رئیس شرکت قهوه معروف سگافردو در بولونیا، آمد و مالک جدید بولونیا شد. اما این دوره هم کوتاهمدت بود زیرا زانتی پس از کمتر از یک ماه به دلیل مشکلات داخلی هیئت مدیره از سمت خود کنارهگیری کرد و مارکو پاویانانی رئیس موقت شد. مسائل مربوط به مالکیت، صورتحسابهای مالی و هیئت مدیره، باشگاه را سالها درگیر خود کرده بود.
زمانی که جوی ساپوتو تاجر کانادایی در سال ۲۰۱۴ در سریآ روی بولونیا سرمایهگذاری کرد، در ابتدا تصور میکرد که نقشی حاشیهای در هیئت مدیره داشته باشد اما رفتهرفته نقش او مهمتر شد. مشکلات مالی، مدیریت جدید را وادار کرد تا او نقش سهامدار اکثریت را به عهده بگیرد. امروز، ساپوتو که بیش از ۹۸ درصد از سهام باشگاه بولونیا را از طریق یک شرکت هلدینگ خصوصی در اختیار دارد، دیدگاه روشنی در مورد مسیر رشد تیم دارد که باشگاهش باید برای ادامه صعود خود در دنیای پررقابت فوتبال ایتالیا دنبال کند. سی سال تجربه ورزشی، از جمله مالکیت یک دههای ساپوتو در افسی مونترال، او را از نزدیک با مدل کسب و کار سیستم ورزشی آمریکای شمالی در ارتباط قرار داده است. او معتقد است فوتبال ایتالیا باید از آن الهام بگیرد و قوانین سفت و سخت پایداری مالی مانع رشد و باعث ضرر حتی باشگاههای ثروتمند ایتالیا شده است.
تحت مالکیت او، بولونیا، شهری حدودا ۴۰۰ هزار نفری واقع در قلب ایتالیا، در سال ۲۰۱۵ از سریبی به سریآ صعود کرد و از آن زمان هرگز سقوط نکرده است. این یک نتیجه قابل توجه برای یک باشگاه فوتبال با یکی از پایینترین صورتحسابهای دستمزد در لیگ به حساب میآید. ساپوتو در راستای تلاشهای خود برای ایجاد پیوند قوی با مردم محلی، روی دو جنبه اصلی در بولونیا تمرکز کرده است: "بهبود تجربه هواداران در استادیوم" و "تقویت رابطه بین باشگاه و جامعه".
ورزشگاه خانگی باشگاه بولونیا، رناتو دال آرا که در سال ۱۹۲۷ ساخته شد، در شرف بازسازی کامل است و باید تا سال ۲۰۲۷ به مناسبت صدمین سالگرد، نهایی شود. در همین حال، ساپوتو تلاش کرده به هواداران روسوبلو تجربه بهتری در روز بازی بدهد که به شدت به افزایش میانگین تماشاگران در بازیهای خانگی از ۱۷۰۰۰ نفر در دوره قبل از پاندمی کرونا به ۲۵۰۰۰ نفر کمک کرده است.
شهری که در آن نخستین زن دنیا فارغالتحصیل و استاد دانشگاه حقوق و علوم شد، اکنون نه تنها به تاریخ پربار خود بلکه به داشتن یک تیم و مدیریت کمنقصش به خود میبالد. تیمی که تیاگو موتای ۴۱ ساله هدایت میکند و کریسمس را در فصل ۲۰۲۳/۲۴ در رده چهارم سریآ بالاتر از رم، لاتزیو و ناپولیِ مدافع عنوان قهرمانی به پایان رساند. شروع تیاگو موتا به عنوان سرمربی در فوتبال ایتالیا در جنوا و اسپتزیا رضایتبخش نبود. با ایده جسورانه او برای خلق ترکیب غیرمتعارف 2-7-2، آشفتگی اولیه کار او مشخص شد. او به دنبال تضعیف تاکید بیرویه بر ساختارها در فلسفه فوتبال امروز بود.
با این حال، با شروع دومین سال حضور موتا در بولونیا، این تیم تجسم سبک قاطع و پویایی است که او قصد القای آن را داشت و در فصل قبل به مقام ستودنی نهم ختم شد و در فصل جاری هم سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد. شاگردان موتا مقابل اینتر و یوونتوس به تساوی رسیدند، مقابل رم و آتالانتا پیروز شدند و نراتزوری را در کوپا ایتالیا کنار زدند. شاید اگر پیر پائولو پازولینی که هوادار سرسخت بولونیا به شمار میرفت، هنوز زنده بود، از روی داستان هیجانانگیز تیمش فیلمی با همان جادوی همیشگیِ کارگردانیاش میساخت.
شهر بولونیا که در دوران معاصر با موسیقیاش برای جنب و جوش در زندگی و آفرینش مشهور شده، اکنون تیمی احیاشده با همان فرهنگ نزدیک به شهر دارد که هوادارانش را در کوروا آندرهآ کاستا به شور وا داشته و مثل تمام این سالها فریاد میزنند: fino alla fine forza Bologna! تا آخر زندهباد بولونیا!