فصل کابوسوار برای بارسلونا ادامه دارد. فصلی که مقابل حریفان درجه سوم هم بازی قابل قبولی ارائه ندادیم و وضعیت مالی باشگاه با سه سال پیش هیچ تفاوتی ندارد. فصلی که بارها امیدوار شدیم و امیدهایمان ناامیدتر از گذشته. فصلی که قضاوت دربارهٔ آن آنقدر راحت است که از انتقاد به هیچ شخصی در این باشگاه نمیتوان فروگذار کرد.
تغییر نیاز مبرم بارسلوناست، تغییر یکبار برای همیشه. زور این شعار به شعار «به پروژه اعتماد کنید» میچربد. بازنگری و تغییراتی بنیادین همچون شخصیت خوان میراندا در «سرت رو بدزد رفیق!» این بازنگریها شامل هواداران بارسا هم میشود. هوادارانی که عضو رسمی باشگاهاند و پس از سه سال حضور لاپورتا و وعدههای محققنشدهی او، کاسهی چهکنم چهکنم مثل زمان بارتومئو بهدست نگرفتهاند تا رأی عدماعتماد به رئیس باشگاه جمع کنند و این فقط یک دلیل دارد.
او سال ۲۰۱۰ حزبی بهنام «دموکراسی کاتالانی» ایجاد کرد که طرفدار سرسخت تجزیهی اسپانیا بود. بله، این همان دلیلیست که او هنوز در بارسلونا بدون هیچ انتقادی ادامه میدهد. او به وعده تمدید با بزرگترین بازیکن تاریخ بارسا و فوتبال، روی کار آمد. به او خیانت کرد. ضمانت ریاست را از شرکتی امریکایی گرفت و با بردن تیم به این کشور، قرض خود را پرداخت کرد! داراییهای باشگاه را فروخت و حالا پس از سه سال هنوز ما مشکلات مالی داریم و درآمد حاصل از اهرمهای فعالشده پرداخت نشدهاند.
در حالی که از سیاستهای خریدهای گرانقیمت بارتومئو انتقاد میشد — که از دلایل حال و روز امروز بارساست — این ریختوپاشها ادامه دارد. آخرین مورد آن ویتور روکی بازیکنی نیمکتنشین است که ۷۱ میلیون یورو برای او هزینه شده و ژاوی به او بازی نمیدهد. به طور کلی، ژاوی باید قبل از این کار بزرگ در جای دیگری کار می کرد. او آماده نبود. سپس به او فرصتی داده شد تا با تکیه بر تجربه فصول گذشته، یک فصل دیگر بماند که نتیجهی تصمیمات مدیریت را میبیند.
بسیاری استدلال میکنند که رئال مادرید در فصل آینده یک هیولای شکستناپذیر خواهد بود (که در فوتبال چیز جدیدی نیست). اما این مهم نیست. در واقع، این دلیل دیگری است که نگرش مخالفتآمیز به تیم و فرهنگ اطراف آن تزریق میشود. این نوع نگرش لاپورتا، ژاوی و حتی دکو، در بارسا مسری است. لاپورتا هرگز نباید ژاوی را در این شرایط قرار میداد. نه در زمان استخدام او که بیتجربه در اروپا بود، نه روشی که ممکن است اخراج شود.
بیشتر برداشتها میگویند بازیکنان تیم بیکیفیتاند. در واقع، اسکواد تیم کمترین مشکل است. مثل هر تیم دیگری نقاط ضعف و قوتی دارد. مشکل در تصمیمگیری در مورد تیمی است که به لطف رهبری نامناسب در رأس باشگاه به این وضعیت آشفته دچار شده است.
تنها شخص مناسبی که توسط لاپورتا به بارسا آمد، آلمانی بود که «فرار» کرد چرا که لاپورتا با استخدام سیاسی خود در بخش مدیریت ورزشی، او را دور زد. تقریباً بقیه تصمیمات او هیچ معنایی نداشتهاند و زمانی که استخدام کارکنان بد باشد، رشتهی تصمیمگیریها، بیشتر محکوم به فنا میشود.
احتمالاً تنها راهی که میتوان بارسا را از شر لاپورتا رهاند، این است که ساندرو راسل و ویتکور فونت با همکاری یکدیگر و اعضای باشگاه بهدنبال جمع کردن رأی اعتماد باشند و پیش از انتخابات، لاپورتا را از ریاست باشگاه برکنار کنند. جلوی ضرر را هر زمان که بتوان گرفت، منفعت است. سالهای آینده باشگاه نباید بازیچه دست شخصی مانند لاپورتا شود...