سریال «سیمپسونها» به خاطر حس شوخطبعی خاص و متفاوتش شناخته شده است؛ به خصوص این حس در دوران طلایی اوایل این سریال بیشتر قابل لمس بود. وقتی صحبت از دوران طلایی سریال «سیمپسونها» وسط باشد، منظور ۱۰ یا ۱۱ فصل ابتدایی است. نخستین قسمت این سریال جذاب، سال ۱۹۸۹ منتشر شد و امروزه بعد از تولید ۳۵ فصل و بیش از ۷۰۰ قسمت، هنوز هم در حال پخش شدن است. این سریال به بررسی جنبههای مختلف یک زندگی خانوادگی ناکارآمد میپردازد و به روشهای خاص خود فرهنگ عامه را با کمدی بیرحمانه، نقد میکند. سریال «سیمپسونها» اما نه تنها یکی از بهترین مجموعههای انیمیشنی تاریخ است بلکه تعدادی از نقل قولهای ماندگار دنیای تلویزیون را هم دارد.
اگرچه سبک انیمیشن خاص و منحصربهفرد این سریال باعث شده است که طی این سالها مورد توجه بسیاری قرار بگیرد، اما بیش از هرچیز، این سریال به خاطر دیالوگهای هوشمندانه و نقل قولهای عجیب و خندهدار خود معروف شده است. با صدها دیالوگ ماندگار و خاص مختلف از صداپیشگان شخصیتهای مختلف این سریال، انتخاب بهترین نقل قولهای سریال «سیمپسونها» کاری است دشوار. با این حال نقل قولهایی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم، به اندازهی خود سریال به شهرت رسیدهاند و هر کدام آنها طرفداران مخصوص خودش را دارد.
۱۰. بارت روح خود را میفروشد – فصل ۷، قسمت ۱۴
«راهی واسه نفس کشیدن بدون نفس کشیدن.»
در یکی از شناخته شدهترین قسمتهای سریال «سیمپسونها»، بارت روح خودش را در ازای ۵ دلار میفروشد تا اثبات کند که روح وجود ندارد، اما خیلی زود درمییابد که اشتباهی بزرگ کرده است. در یک صحنهی بسیار حیاتی وقتی که تمام بچهها در حال بازی کردن با دستگاه بستنیفروشی فرشگاه بزرگ شهر هستند، نشان داده میشود که ممکن است بارت برای همیشه روحش را از دست داده باشد. بارت درمییابد که نمی تواند مانند سایر بچهها بازیگوشی کند و این بازیگوشی نکردن او باعث میشود جیمبو به شکلی غیرمعمولی و عجیب او را به سخره بگیرد: «راهی واسه نفس کشیدن بدون نفس کشیدن.»
آهنگ جک اسپارو از هانس زیمر
این دیالوگ که یکی از بهترین نقل قولهای سریال «سیمپسونها» است، نقل قولی است عجیب و به یاد ماندنی که ادا کردن معمولی آن توسط جیمبو در حالی که بارت در حال تجربه کردن چیزی ماوراالطبیعی است، جذابترش هم میکند. این قلدری جیمبو نشان میدهد که برای او عملی کردن تاکتیکهای قلدری کردن از همهچیز واجبتر است. یک نکتهی دیگر هم وجود دارد و آن این است که این روش روشی سادهلوحانه برای مسخره کردن بارت بیکلهای است که روح خود را فروخته.
۹. مارج علیه مونوریلها – فصل ۴، قسمت ۱۲
«به بیتی بزرگه زنگ میزنم.»
مارج علیه مونوریلها به مشکوکشدن مارج میپردازد به یک فروشندهی دورهگرد. این فروشنده، سریع حرف میزند و به تازگی وارد اسپرینگفیلد شده است تا روی یک مونوریل سرمایهگذاری کند. فقط مارج است که پرده از این کلاهبرداری خطرناک برداشته است. این قسمت یکی از بهترین مثالها دربارهی دورهی طلایی این سریال است. این قسمت سرشار است از جکهای بامزه و یک موسیقی متن درخشان به نام آهنگ مونوریل. یکی از به یاد ماندنیترین لحظههای این قسمت زمانی است که مارج دربارهی مونوریلی که هومر قرار است بسازد تحقیق میکند و در هنگام تحقیق، گروهی از موشها را مییابد که داخل آن زندگی میکنند.
قانونی جالب در کلیساهای ایتالیا
هومر به جای این که دربارهی چرایی این واقعه فکر کند و سعی کند دیگر بیاحتیاط نباشد، توضیح میدهد: «به بیتی بزرگه زنگ میزنم.» او با این نقل قول سادهلوحی خود در مقابله با خطر را به خوبی به نمایش میگذارد. این نقل قول در سطوح مختلفی بیمانند است. این دیالوگ نشان میدهد که نه تنها هومر با خانوادهی موشها صلح آمیز برخورد میکند، حتی بعد از این که یکی از آنها گازش میگیرند، بلکه واقعا با آنها دوست است. این یکی دیگر از مثالهای عجیببودن این سریال است. هومر یکی از شخصیتهای اصلی این سریال است که جذابیت و ساده لوحی را با هم دارد.
۸. سفر رازآلود هومر – فصل ۸، قسمت ۹
«اون فکر میکنه پاپ شهر غذاهای تنده.»
وقتی که مارج و هومر در مسابقهی آشپزی اسپرینگفیلد شرکت میکنند، ازدواج آنها تحت تاثیر رفتار عجیب و غریب هومر قرار میگیرد. با وجود این که هومر قول میدهد بهترین رفتار ممکن را داشته باشد، اما بعد از خوردن یک فلفل تند، وارد یک سفر ذهنی تحت تاثیر مواد روانگردان میشود و در نهایت با یک گرگ صحرایی مرموز با صداپیشگی خوانندهی کانتری افسانهای جانی کش ارتباط کلامی برقرار میکند. از آن جایی که هومر تحمل بالایی در راستای احساس کردن مزهی فلفل دارد، او مانند یک ضد قهرمان فیلمهای وسترن به سمت غذاهای تند مسابقهی آشپزی میرود.
بدترین تیمهایی که جام جهانی فوتبال حضور یافتند
او اصرار دارد که هومر «فکر میکنه پاپ شهر غذاهای تنده.» رئیس ویگوم از عمد تلاش میکند با تندی فلفل مخصوص روانگردانش اعتماد به نفس هومر را تخریب کند. این قسمت و نقل قول ماندگار هومر نشان میدهند که این سریال تا چه اندازه متفاوت و خندهدار است. فقط چند لحظه به پاپ شهر غذاهای تند فکر کنید؛ تصویری به شدت خندهدار. به خصوص استفاده از واژهی پاپ بسیار خنده دار است. این واژه به اندازهای بیربط و تصادفی است که باعث میشود همه چیز احمقانه تر و بامزهتر به نظر برسد.
۷. فایلهای اسپرینگفیلد – فصل ۸، قسمت ۱۰
«داره عشق میآره، اجازه نده که ازت دور بشه.»«بترکونش.»
یکی از بهترین قسمتهای پارودی سریال «سیمپسونها»، فایل های اسپرینگفیلد فصل هشتم است. این قسمت پارودیای است بر سریال کلاسیک علمی-تخیلی و ترسناک «پروندههای ایکس» (The X-Files). در این قسمت ستارههای سریال «پروندههای ایکس»، گیلیان اندرسن و دیوید دوشاونی در نقشهای اسکالی و مالدر حضور مییابند. این دو شخصیت در بارهی موجودی درخشان که درون جنگل دیده شده است تحقیق میکنند. در نقطهی اوج این قسمت، این موجود باوقار که به نظر آرام و خوشقلب میآید در حالی که به منطقهی شهری نزدیک میشود میگوید: «من برای شما عشق میآرم». این صحنه به تبادلی به یادماندنی ختم میشود.
مگه تو اسکی بلدی؟!
به سبک رئیس مافیاهای خشمگین همیشگی، مردم شهر به کلی پیام صلح را نادیده میگیرند. لنی اعلام میکند: «داره عشق می آره. اجازه نده که ازت دور بشه.» و کارل با گفتن جملهی خودش همهچیز را خشنتر میکند: «بترکونش.» جک موجود در این قسمت متفاوت و خندهدار است و نشان میدهد که چگونه یک شهر میتواند خیلی سریع، بدون هیچ دلیل خاصی، تبدیل به موجودی خونخوار شود. به خصوص این قسمت از آن جایی خنده دار است که این موجود در حال بیان کردن پیام صلح است و در همان حال شهر هیچ توجهی ندارد و در مسیر مخالف پیش میرود.
۶. خانهی درختی وحشتناک – فصل ۶، قسمت ۶
«بدون تلویزیون و بدون نوشیدنی، هومر یه جورایی میشه… .»
بعضی از بهترین قسمتهای سریال به یاد ماندنی «سیمپسونها»، قسمتهای خانههای درختی وحشتناک مربوط به هالووین هستند که هر سال به روایت داستانی متفاوت میپردازند. یکی از بهترین قسمتهای این چنینی سریال، قسمتی است که سال ۱۹۹۴ با نام خانهی درختی وحشتناک ۵ منتشر شد و در آن نویسندگان به سراغ فیلم اقتباسی «درخشش» (The Shinning) استنلی کوبریک رفتند. در یک پارودی مستقیم، نقل قول به یادماندنی این فیلم یعنی «کلی کار کردن و استراحت نکردن، جک تبدیل به یه عروسک خستهکننده میکنه.» در این قسمت سیمپسونها تبدیل به «بدون تلویزیون و بدون نوشیدنی، هومر یه جورایی میشه.» میشود. این قسمت دربرگیرندهی یکی از بهترین رویاروییهای هومر و مارج است.
افسانه گرگ پارسی
وقتی هومر از مارج میخواهد تا جملهاش را با گفتن «بدون تلویزیون و بدون نوشیدنی هومر یه جورایی میشه…» تمام کند، مارج با نگرانی پاسخ میدهد: «دیوونه میشی؟» در ادامه هومر توضیح میدهد: «اگه شدم اهمیتی نده.» سپس هومر شروع به درآوردن اداها و صداهای عجیب و غریب میکند. این نقل قول یکی از بهترین نقل قولهای سریال «سیمپسونها» است و اشارهای مستقیم دارد به یکی از عناصر هنری مهم فرهنگ عامه. هومر با این جوک فروپاشی روانی خود را تبدیل به چیزی احمقانه و خندهدار میکند. ذات تنبل و احمق هومر حتی زحمت تمام کردن جمله را هم به خودش نمیدهد. او حتی در زمانی که به فروپاشی روانی رسیده است، جملهاش را به پایان نمیرساند و همین نکته همهچیز را دیوانهکنندهتر میکند.
۵. مامان کوچولوی بزرگ – فصل ۱۱، قسمت ۱۰
«فلاندرهای احمق جذاب.»
در این قسمت، «سیمپسونها» به یک مسافرت میروند که طی آن قرار است اسکی کنند. اوایل این قسمت، هومر با ند فلاندر روبهرو میشود و از سایز لباس اسکی او متعجب میشود. فلاندر در حالی که با افتخار بدن خود را به نمایش می گذارد، فریاد میزند: «انگار هیچی نپوشیدم.» این داد و فریادهای فلاندر باعث میشود هومر نصیحتهای معلم اسکی خود را فراموش کند. او پیش از سقوط فریاد میزند: «فلاندرهای احمق جذاب.» این صحنه یکی از لحظههای به یادماندنی سریال است.
بهترین پرتاب های سه امتیازی شب گیلگئوس الکساندر
این قسمت یکی از قسمتهای سریال «سیمپسونها» است که در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفت. رابطهی دوست داشتن/متنفر بودن هومر و رقابتی که با همسایهی خود فلاندرها دارد، یکی از ویژگیهای اخلاقیای است که او و شخصیتاش را تعریف میکند. این علاقه نشان دادن هومر به زیبایی اندام آقای فلاندر باعث میشود که همهچیز خندهدار به نظر برسد. علاوه بر اینها از آنجایی که فلاندر انسانی خوب است و یک مسیحی متعهد، بدن خوشفرم او دور از انتظار است.
۴. هومر فضایی – فصل ۵، قسمت ۱۵
«من به شخصه، به رئیس حشرهای جدیدمون خوشآمد میگم.»
وقتی که ناسا تصمیم میگیرد یک کارمند معمولی را به یک ماجراجویی فضایی بفرستد، هومر انتخاب میشود تا به همراه فضانورد آپولو ۱۱، باز آلدرین که صداپیشگی شخصیتاش را خود باز آلدرین بر عهده داشته است، به ماموریت فرستاده شود. به همان روش همیشگی و بیدست و پایانهاش، هومر تکههای چیپس سیبزمینی را در محیط با جاذبهی صفر، همهجا پخش میکند و مزرعهی مورچههای این سفینهی فضایی را هم نابود میگرداند. در حالی که تصاویر ماهوارهی از این ماموریت پخش میشوند، کنت براکمن به اشتباه اعلام میکند که سفینهی فضایی توسط یک مورچهی فضایی عظیم با نژادی برتر فتح شده است.
سلفی فقط با گوشی سامسونگ!
براکمن سپس به حرفهای خود ادامه میدهد و اعلام میکند: «یک چیز حتمی است: هیچکس جلوی آنها را نمی گیرد. اون مورچه به زودی به این جا میرسه. و من به شخصه، به رئیس حشرهای جدیدمون خوشآمد میگم.» او ادعا میکند که میتواند به حشرات در راستای به بردگی گرفتن انسانها کمک کند. پذیرش لحظهای براکمن در رابطه با یک حملهی فضایی در تلویزیون زنده احمقانه و به طرز باورنکردنیای خندهدار است. خندهدار بودن این قسمت از آنجایی که هیچکدم از این اتفاقها واقعی نیستند، بیشتر هم میشود. جملهی :«من به شخصه، به رئیس حشرهای جدیدمون خوشآمد میگم.» در فضای مجازی تبدیل به جملهای ماندگار و تکرارشونده شده است. از آن جایی که ادا کردن این جمله آسان است، تبدیل به یکی از بهترین نقل قولهای سریال «سیمپسونها» شده.
۳. لیزای گیاهخوار – فصل ۷، قسمت ۵
«تو با خوردن سالاد نمیتونی دوست پیدا کنی.»
بعد از مشاهده کردن یک باغ وحش حیوانات خانگی و ملاقات کردن با یک برهی دوستداشتنی، لیزا قسم میخورد به یک گیاهخوار تبدیل شود. از زمانی که لیزا با پائول و لیندا مککارتنی ملاقات میکند، قدرتمند میشود و نسبت به اخلاقیات خود اطمینان بیشتری پیدا میکند. او تلاش میکند تا اعمال خودش در رابطه با رژیم غذاییاش را برای اطرافیان خود توضیح دهد. در یک صحنهی به یادماندنی وقتی که هومر و لیزا در حال بحث کردن در رابطه با رژیم گیاهخوارانهی او هستند، هومر میگوید: «تو با خوردن سالاد نمیتونی دوست پیدا کنی.». بارت بلافاصله این جمله را تبدیل به یک بیت شعر میکند.
آهنگ پاپیون از جری گلداسمیت
بلافاصله بارت و هومر وارد یک مسابقهی گفتن جملهی «تو با خوردن سالاد نمیتونی دوست پیدا کنی.» میشوند. کمی بعد مارج هم به آنها میپیوندد و ادعا میکند که طرف هیچکس را در این بحث نمیگیرد و فقط ریتم او را گرفتار کرده است. جملات و وقایع پیشامده به خوبی نقطه نظرهای متفاوت هومر و لیزا نسبت به زندگی را به تصویر میکشانند. هومر در تلاش است تا انتخابهای اخلاقی دخترش را با استناد کردن به این که گیاهخواری هم خیلی زود مثل چیزهای دیگر از مد میافتد، دست کم بگیرد. این قسمت یکی از حیاتیترین قسمتها در زمینهی گسترش دادن شخصیت لیزا است.
۲. ترس از حشرات – فصل ۶، قسمت ۱۱
«این کافه خروجی اضطراری نداره، آمادهی مردن باشید خانومها.»
هومر که از کافهی همیشگی خود به دنبال شوخیهای بیجا اخراج شده است، به دنبال کافهای جدید میگردد. او پیش از این که وارد یک کافه در فرودگاه شود و او را با خلبان اشتباه بگیرند، وارد یک کافهی دیگر میشود. به یادماندنیترین لحظات این قسمت زمانهایی هستند که هومر در این کافه، تنها مردی است که به چشم میخورد. او مدتها فکر میکند: «صبر کن ببینم. یه چیزی دربارهی این مکان هست که آزارم میده.» و سپس در ادامه میگوید: «این کافه خروجی اضطراری نداره، آمادهی مردن باشید خانومها.» جک، خندهدار و قدرتمند است. این جک نشان میدهد که هومر نفهمیده تنها مرد حاضر در آن کافه است. بعضی از بهترین نقل قولهای سریال «سیمپسونها» در همین قسمت به وجود آمدند. این نقل قول بیش از هرچیز نشاندهندهی بیخیالی و بیتوجهی هومر است. این قسمت نشان میدهد که هومر تجربیات خود در زمینهی کافه رفتن را از شغل خودش در زمینهی امنیت یک نیروگاه هستهای بیشتر جدی میگیرد.
۱. ستارهای متولد شدهاست – فصل ۶، قسمت ۱۸
«بذار فقط بگیم که منو تحت تاثیر قرار داد… یا نداد هنوز معلوم نیست. اوپس. قسمتی که باید آروم میگفتمو بلند گفتم و قسمتی که باید بلند میگفتمو آروم گفتم.»
در قسمتی که طی آن دو سریال انیمیشنی «سیمپسونها» و «منتقد» (The Critic) به هم میرسند، منقد فیلم، جی شرمان (جان لاویتز) به اسپرینگفیلد میآید تا در زمینهی داوری فیلمهای یک جشنواره که توسط مردم راهاندازی شده است کمک کند. به روش خودخواهانهی همیشگیاش، آقای برنز سعی میکند جایزهی بهترین فیلم را برای فیلم پرخرج و حماسی خود با رشوه دادن به اعضای هیأت داوران از جمله کراستی دلقک به دست آورد. اگرچه کراستی به جای این که دربارهی رشوه به کسی چیزی نگوید، دیالوگی که پیشتر به آن اشاره کردیم را بیان میکند.
موزیک ویدیو دسپرادو از آنتونیو باندراس
این نقل قول خندهدار است و جملهی «اوپس. قسمتی که باید آروم میگفتمو بلند گفتم و قسمتی که باید بلند میگفتمو آروم گفتم.» تبدیل به یکی از جملات پرتکرار فضای مجازی شده است. این جمله دربارهی افرادی به کار میرود که انگیزههای باطنیشان بیش از حد مشهود است. دیالوگگویی قدرتمند دان کاستلانتا هم در ماندگاری این جمله نقش زیادی دارد. او قسمت اول جمله را آرام میگوید و سپس با اشتیاق قسمت دوم جمله را فریاد میزند. این قسمت سرشار است از نقل قولهای به یاد ماندنی. این قسمت مثالی مناسب است دربارهی این که «سیمپسونها» چگونه با نقل قولهای کوبندهی خود فرهنگ عامه را به زیر تیغ تیز انتقاد میبرد.