ی شب که دستشویی داشتم نصف شب از خواب بلند شدم و پتو رو زدم کنار تا برم دستشویی
ولی یدفعه پتو پرید خودشو انداخت رو سرم و هر کاری میکردم کنار نمیرفت
یدفعه ویکتور والدز که از پنجره دید چیشده اومد تو و پتو رو از روی سرم ورداشت
گفتم سلام ویکتور ههخهه
خب بهتره من دیگه برم دستشویی
بعد والدز گفت حالا که تا اینجا اومدیم یچیزی مهمونمون کن
گفتم باشه زود برمیگردم
بعد که از دستشویی برگشتم ویکتور نبود ولی جورابش افتاده بود رو زمین
ی نامه از طرف کاسیاس افتاده بود زیر میز که نوشته بود بیا فلان جا
بعدش من گفتم حتما والدز رو گروگان گرفته
رفتم اونجا رو پیدا کردم بعد دیدم والدز رو گذاشته رو ی صندلی و گیوتین داره میاد پایین!
کاسیاس گفت همین الان پست میزنی مینویسی کاسیاس بهترین دروازه بان تاریخه وگرنه میکشمش
والدز بهم گفت اینکارو نکن اجازه نده کسی نظرشو به تو تحمیل کنه
من گفتم از کجا معلوم راست بگی و این پست رو بزنم ولش کنی
کاسیاس: خخخخ که اینطور
بعد سرعت گیوتین رو بیشتر کرد
بعد یدفعه دیدم عه من اصلا موبایلمو نیاوردم که پست بزنم!
گفتم موبایلمو نیاوردم موبایلتو بده با موبایلت وارد اکانتم بشم
اولش شک داشت ولی آخرش موبایلشو. داد گفت خیله خب ولی جای دیگه نری
من خیلی سریع اسم دختر گذاشتم و به نامزد کاسیاس پیامک دادم که زنیکه چرا هوو شدی روی سرم
بعد گفتم نگاه کاسیاس یا والدز رو ول میکنی یا دکمه ارسال رو میزنم
کاسیاس با عصبانیت پرید موبایلو بگیره ولی جاخالی دادم
والدز هم لبخند میزد
بعدش کاسیاس مجبور شد آزادش کنه
من اول خواستم دکمه ارسال رو بازم بزنم ولی والدز انقدر با معرفته گفت نه چون قول دادی و معامله کردی اینکارو نکن
منم اینکارو نکردم و موبایلو بهش پس دادم
خیلی از شکست خوردنش افسوس میخورد من و والدز هم رفتیم کباب برگ زدیم