آیا راهی برای کاهش وقوع جنگ و افزایش شانس صلح وجود دارد؟
یکی از جواب ها به این سوال خلع تسلیحاتی کشور هاست، اما برای این سوال جواب دیگری نیز وجود دارد و آن جواب قدرتمند تر شدن کشور ها به واسطه در اختیار داشتن مرگبار ترین تسلیحات است که ما را به نظریه بازدارندگی می رساند. بازدارندگی یعنی متقاعد کردن رقیب و دشمن نسبت به اینکه هزینه رویکرد او بیشتر از منافعش است. بازدارندگی یعنی منصرف کردن دشمن از اقدامی که به ضرر منافع ماست. پس هدف بازدارندگی افزایش هزینه برای متجاوز و منصرف کردن رقیب و دشمن از انجام یک تجاوز است، بنابراین راهبرد بازدارندگی یک راهبرد پیشگیرانه از جنگ است، به بیان دیگر بازدارندگی به معنای حل مسالمت آمیز مسائل است که در آن از دست بردن به خشونت خود داری بشود.
چرا؟ زیرا کشور تهدید کننده می داند که اگر منافع کشور دارنده ابزار بازدارندگی را تهدید بکند سخت به دردسر می افتد به همین دلیل کشور تهدید کننده از انجام دادن اقداماتی که بر ضد منافع کشور دارنده ابزار بازدارندگی هست، پرهیز می کند. در بازدارندگی هدف اصلی حفظ کشور از حملات فیزیکی دشمن است، به زبان روشن تر کشوری که دارای ابزار بازدارندگی است تهدید انجام به عمل خسارت باری می کند که هزینه بشدت زیادی روی دست طرف مقابل می گذارد آن هم در شرایط بدون جنگ.
بنابراین به علت خردمندی بازیگران و مبنا منطق هزینه-فایده، هیچ وقت دولتی بر ضد منافع خود عمل نمی کند و به دلیل تهدیدات متقابل، دولت ها ترجیح می دهد تنش های به وجود آمده به جنگ ختم نشود.
لورنس فریدمن درباره نظریه بازدارندگی می گوید:«بازدارندگی زمانی اتفاق میافتد که کشور الف بتواند کشور ب را متقاعد بکند که هزینه احتمالی اقدام او بیش از سودی است که پیش بینی کرده است و هنگامی که کشور الف تهدید را مطرح می کند اثر بخشی آن به فهم و ادراک کشور ب بستگی دارد. اگر کشور ب تهدید را جدی نگیرد و به این نتیجه برسد که می تواند با خیال راحت از آن تهدید چشم پوشی بکند بازدارندگی شکست می خورد.»
بازدارندگی هسته ای هم اگر بخواهیم با نگاه تاریخی برسی بکنیم، در دوران جنگ سرد که نظام بین الملل در شرایط دو قطبی به سر می برد، مفهوم مسلط گفتمان دو ابر قدرت امریکا و اتحاد جماهیر شوروی مفهوم بازدارندگی هسته ای بود که این دو قدرت حرکت های خود و طرف مقابل را با این مفهوم تحلیل، پیش بینی و انجام می دادند؛ در نظریه بازدارندگی هسته ای، جنگ افزار های هسته ای به دلیل قدرت بسیار ویرانگری که دارند، می تواند از یورش نظامی رقیب جلوگیری بکند. بازدارندگی هسته ای در واقع به این معنی است که با برخورداری از سلاح هسته ای بتوانیم مهاجم را با این تهدید مواجه بکنیم که اگر او دست به ضربه اول (first strike) بزند شما در ضربه دوم(second strike) می توانید خسارت غیر قابل تحملی به او وارد بکنید؛ بنابراین توان بازدارندگی هسته ای تنها زمانی کارا خواهد بود که این بازدارندگی کاملاََ سری نباشد و دشمن تا یک اندازه ای باید از توان شما آگاه باشد تا این بازدارندگی موثر واقع بشود اما به اندازه ای که شرایط را برای حمله دشمن مهیا نکند.
به طور خلاصه بازدارندگی بیشتر بر پایه پارادایم واقع گرایی بنا شده و بنیان منطقی این سیستم هم بر پایه این واقعیت هست که به دلیل وجود آنارشی در ساختار نظام بین الملل همه دولت ها به دنبال بقا، حفظ امنیت و کسب قدرت اند و رفتار خودشان را بر پایه هزینه و فایده محاسبه می کنند، یعنی یک عقلانیت بر رفتار آنها حاکم است و هیچ وقت نمی خواهند بر ضد منافع خود عمل بکنند.

از زمانی که دولت های ساده در عصر باستان شکل گرفتند تا سال ۱۹۴۵، کشور هایی که احساس قدرتمندی می کردند علیه کشور های ضعیف اقدام می کردند چون جنگ برای آنها منفعت داشت، با جنگ می توانستند به ثروت زیادی برسند، با جنگ می توانستند خواسته های خود شان را به طرف بازنده تحمیل بکنند؛ جنگ برد-باخت بود.
اما بعد از سال ۱۹۴۵ معادلات جنگ تغییر کرد، چون با اضافه شدن جنگ افزار های هسته ای به زراد خانه کشور ها و به دلیل قدرت تخریب بسیار بالا که حتی می توانست کل کره زمین را به نابودی بکشاند، جنگ بین کشور های هسته ای در محاسبه هزینه و فایده دیگر منطقی نبود و چون جنگ نابودی هر دو طرف را در پی داشت هیچکدام از کشور های دارنده سلاح هسته ای نمی خواستند پا به همچین جنگی بگذارند، بنابراین با پیدایش بمب اتم جنگ یک بازی باخت-باخت بود اما جنگ بین کشور های غیر هسته ای هنوز هم وجود دارد و به همین دلیل در ۷۵ سال گذشته هیچ جنگی بین کشور های اتمی رخ نداده.
مثال بارز بازدارندگی هسته ای اختلافات مرزی بین هند و چین یا هند و پاکستان هست که دو کشور به دلیل وارد نشدن به جنگ و خودکشی نکردن تنش ها را کنترل می کنند.
لیبی و عراق هم نمونه ای از کشور های غیر هسته ای هستند که توسط های قدرت های هسته ای نابود شدند.
لیبی که دست های تسلیم خود را بالا برد و تمام سانتریفوژ های خود را به امریکا فرستاد و توسط امریکا مورد تهاجم قرار گرفت.
صدامی که ادعا داشتن تسلیحات اتمی را می کرد و غرب می دانست که دروغ می گوید.
اما سرنوشت کره شمالی با سرنوشت عراق و لیبی کاملا متفاوت است و بزرگترین دلیلی که به کره شمالی تجاوز نشده است بازدارندگی هسته ای این کشور است.
البته باید توجه داشت در سیستم آنارشیک نظام بین الملل چیزی بنام امنیت مطلق وجود ندارد و تسلیحات هسته ای فقط توان بازدارندگی کشور را تا حد بسیار زیادی بالا می برد اما بازدارندگی مطلق به ارمغان نمی آورد.
لورنس فریدمن در باره بازدارندگی هسته ای می گوید:«راهبرد بازدارندگی[هسته ای] یک رویکرد دفاعی بدون نشان دادن ضعف است، این راهبرد به دنبال جلوگیری از تجاوز است اما خود متجاوز نیست، به جای بر هم زدن وضعیت موجود در پی حفظ وضع موجود است و این راهبرد هسته ای جنبه های مثبتی دارد که دیگر راهبرد ها ندارد.»
جان مرشایمر، بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی، درباره بازدارندگی هسته ای می گوید:«هرچه دورنمای جنگ وحشتناک تر باشد احتمال وقوع آن کمتر است.» بنابراین نقل قول، زمانی که هزینه جنگ کم یا تصور می شود کم است جنگ امکان پذیر است، اما با افزایش هزینه های جنگ احتمال وقوع جنگ کمتر می شود و از آن جایی که در عصر هسته ای هستیم، هزینه جنگ هزینه ای گزاف است و امکان جنگ های عقلانی غیر ممکن می شود، البته جنگ های تصادفی امکان دارند که اتفاق بی افتند.
برنارد برودی، استراتژیست نظامی، می گوید:«پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم، هدف اصلی دولت ها این نبود که در جنگ پیروز بشوند، بلکه هدف شان جلوگیری از جنگ بود. زیرا اشتباه تاکتیکی است اگر پیشاپیش به دشمن اطمینان به دهیم که جنگ هسته ای غیر قابل تصور است، چون این مسئله موجب می شود که دشمن آتش جنگ هسته ای تمام عیار را روشن بکند و دشمن شما همیشه باید در این هراس بماند که ممکن است آتش جنگ هسته ای روشن بشود، نه اینکه مطمئن بشود به دلیل خطرات فراوان درگیری هسته ای، هرگز آغاز نخواهد شد.»
سوال: چرا دولت ها گاهی اوقات دست به انجام جنگ می زنند؟ جواب این است: دولت ها بازیگران عاقلی هستند که منطق هزینه و فایده دارند، و اگر در هزینه و فایده خود فایده بیشتری نصیب شان بشود جنگ را شروع می کنند و بلعکس.
البته یک نکته حائز اهمیت است که بازدارندگی با کالا دفاعی متفاوت است؛ بازدارندگی ضربه دومی است که منطق هزینه و فایده را به رقیب تحمیل می کند اما اگر شما بهترین تسلیحات و ارتش ۲ میلیون نفری در اختیار داشته باشید الزاماََ بازدارندگی ایجاد نمی کند.
نمونه اول: نزاع هند و پاکستان

اولین جرقه های فرایند توسعه صنعت هسته ای هند، در سال ۱۹۴۴ با انجام تحقیقات هسته ای آغاز و در سال ۱۹۴۸ سرعت و سازمان دهی شد.
به دنبال آن در سال ۱۹۵۶، راکتور اتمی آپسارا، اولین راکتور اتمی آسیا، راه اندازی شد. سپس هند اولین بمب هسته ای خود را با نام «بودای خندان» در صحرای راجستان آزمایش کرد.
بدین ترتیب در سال ۱۹۹۷ نخست وزیر وقت هند، گوجرال، اعلام کرد که کشورش هیچ گونه معاهده خلع سلاحی را مانند معاهده منع تکثیر سلاح هسته ای(NPT)، معاهده منع آزمایش جامع هسته ای(CTBT) و یا معاهده جلوگیری از تولید مواد شکاف پذیر که بر اساس معیار های تبعیض آمیز تنظیم شده، امضا نخواهد کرد. دلیل این موضع گیری هند این بود که چون کشور های همسایه به برنامه تسلیحات اتمی شان ادامه می دهند و به دنبال از بین بردن این تسلیحات نیستند، در چنین محیطی نمی تواند هیچ گونه محدودیتی برای خود بپذیرد. بعدِها در سال ۱۹۹۸ هند موفق به آزمایش انفجار شکاف هسته ای و یک آزمایش هسته ای حرارتی شد.
بنابراین دهه ۹۰ میلادی نقطه عطفی در برنامه هسته ای هند محسوب می شود.
در مقابل فعالیت های هسته ای هند، فعالیت های هسته ای پاکستان با اندکی تاخیر از سال ۱۹۵۴ و۵۵ آغاز گردید. سیاست دولت پاکستان در دهه ۱۹۶۰ سیاست «گزینه ای هسته ای بود» بود و در همین راستا پاکستان در سال ۱۹۶۸ از پیوستن به NPT خودداری کرد.
اما آن چیزی که فرایند هسته ای شدن پاکستان را سرعت بخشید شکست در جنگ ۱۹۷۱ و تجزیه ای کشور توسط هند بود.
عنصر سلاح هسته ای در منازعه هند و پاکستان یکی از محوری ترین ابزار دو کشور برای جلوگیری از جنگ است. نظریه بازدارندگی هسته ای کنت والتز دارای دو پیش فرض هستند:
۱_احتمال وقوع جنگ تمام عیار میان دولت های هسته ای، بسیار کم است.
۲_احتمال جنگ و بحران میان دو دولتی که هیچکدام داری سلاح هسته ای نیستند، بسیار زیاد است.
مطابق این مفروضه، هند و پاکستان قبل از هسته ای شدن، سه جنگ تمام عیار را از سر گذرانده و در دهه ۱۹۸۰ تا آستانه جنگ پیش رفتند امّا به جنگ تمام عیار منجر نشد. براین اساس دومین مفروضه بازدارندگی هسته ای در موازنه هسته ای هند و پاکستان صدق می کند.
هند و پاکستان قبل از هسته ای |
هند و پاکستان بعد از هسته ای |
۱_جنگ ۱۹۴۷:
هند حدود دو سوم و پاکستان حدود یک سوم سرزمین مورد منازعه را تصرف کرد.
|
۱_جنگ محدود کارگیل ۱۹۹۹:
هند و پاکستان مدعی پیروزی در جنگ اند.
|
۲_جنگ ۱۹۵۶:
هر دو کشور بخشی از خاک یکدیگر را اشغال کردند.
|
۲_بن بست بزرگ ۲۰۰۱-۲۰۰۲:
مذاکرات دو جانبه هند و پاکستان
|
۳_جنگ ۱۹۷۱:
پاکستان شرقی از پاکستان غربی جدا شد و به عنوان کشور مستقل بنگلادش وارد جامعه بین الملل شد.
شکست پاکستان، برتری متعارف هند را اثبات کرد.
|
۳_مواجهه ناتمام ۲۰۰۸:
مذاکرات دو جانبه هند و پاکستان.
|
نمونه دوم: بگذارید ایران تسلیحات هستهای داشته باشد، ایران اتمی به ثبات در خاورمیانه می انجامد

در الگو رقابت های منطقه خاورمیانه غرب یک کشور کوچکِ مصنوعی به اسم اسرائیل را هسته ای کرده است و نظم موازنه قوا منطقه را به هم زده و در این معما امنیت خاورمیانه، کشور ها به این عمل واکنش نشان می دهند و به دنبال موازنه سازی خواهند رفت و طبعاََ بیشترین کشوری که واکنش نشان خواهد داد و دنبال ایجاد توازن قدرت خواهد بود، کشوری است که بیشترین تقابل را به اسرائیل و غرب دارد و آن کشور ایران است.
علاوه بر ایران، ترکیه و عربستان هم واکنش نشان می دهند اما ترکیه عضوی از ناتو و عربستان متحد امریکا و عضوی از پیمان شانگهای است و طبق این شرایط ایران بزرگترین رقیب امریکا خواهد بود، زیرا خودیار است و قابلیت قدرت منطقه ای شدن دارد.
از سال ۱۹۴۸ که اسرائیل تاسیس و سال ۱۹۶۶ که به کمک فرانسوی ها هسته ای شد و توانایی بمباران اتمی کل منطقه خاورمیانه را پیدا کردند، حس تهدید به کشور های منطقه-در رأس آن ایران- انتقال داده شد و در عین حال امریکا در خلیج فارس و سایر منطقه حضور دارد، ایران را تحریم کرده است و می گوید ایران حق ندارد هسته ای شود و انتظار دارد این کشور تسلیم شود، اما ایران برای تامین امنیت خود و رعایت منطق بازدارندگی و موازنه قوا مجبور است واکنش نشان دهد و این کشور برای آنکه از امنیت خود احساس اطمینان نسبی بکند وارد حوضه های دیگر بازدارندگی خواهد شد و آن حوضه ها حضور در منطقه و ایجاد عمق راهبردی است؛ و با وارد شدن در این حوضه، این کشور برای خود بازدارندگی غیر مستقیم و مثلثی ایجاد کند و با حضور در مرز اسرائیل ضربه پذیری به این کشور را بالا ببرد تا بتواند امنیت و بقا خود را حفظ کند.
انجام این مجموعه اقدامات، رفتار های الگو رقابت منطقه خاورمیانه را بدتر و رقابتی تر خواهد کرد و باعث افزایش بی ثباتی در خاورمیانه خواهد شد؛ اما در صورتی که ایران یک کشور هسته ای باشد، منطق هزینه و فایده به این کشور حکم خواهد کرد که هرگز علیه کشور هسته ای تهاجم اتمی نکند و از امنیت خود احساس اطمینان کند و برای به خطر نیفتادن این امنیت، وارد رقابت های شدید منطقه نمی شود تا با اقدام متقابل رقبا خود گروه های فروملی دشمن ایجاد نشود.
برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر به مقاله کنت والتز در فارن افرز با عنوان «Why Iran Should Get the Bomb» که در سال ۲۰۱۲ نوشته شده است مراجعه کنید.
جان مرشایمر دراین باره میگوید:«سلاح های هسته ای، سلاح های صلح هستند. سلاح بازدارندگی هستند. سخت می توان هر گونه قابلیت آفندی را برای آنها در نظر گرفت، اگر ایران سلاح هسته ای در اختیار داشت، دیگر راهی برای امریکا و اسرائیل وجود نداشت که ایران را به حمله نظامی تهدید کنند. همان طور که اگر صدام در سال ۲۰۰۳ سلاح هسته ای در اختیار داشت، ایالات متحده به عراق حمله نظامی نمی کرد و اگر لیبی در سال ۲۰۱۱ سلاح هسته ای در اختیار داشت، ایالات متحده جنگ علیه لیبی را آغاز نمی کرد. بنابراین من فکر می کنم اگر در خاورمیانه علاوهبر اسرائیل کشور های دیگری هم چون ایران دارای بازدارندگی هسته ای می بودند، آن منطقه صلح بیشتری داشت.»
سلاح های هسته ای به عنوان یک کالا کمیاب در نظام بین الملل آنچنان ابزار امتیاز گیری و قدرت به شما می دهد که هیچ قدرت هسته ای در دنیا مایل به کم شدن انحصار قدرت نیست.
نمونه سوم: خلع تسلیحات هستهای اوکراین

سه سال از جنگ اوکراین و حمله پیش گیرانه روسیه به ناتو می گذرد، اما فرض کنیم اگر اوکراینی ها میراث هسته ای شوروی را در کشور خودشان باقی می گذاشتند سرنوشت این کشور چگونه رقم می خورد؟
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد اوکراین تقریباً 4000 سلاح هسته ای در خاک خود داشته باشد. رهبران اوکراین قبل و بلافاصله پس از اعلام استقلال-به همراه فشار های ایالات متحده و اروپایی ها- در 1 دسامبر 1991 تاکید کردند که اوکراین تمام تجهیزات هسته ای خود را منتقل خواهد کرد.
اوکراین هسته ای به دو دلیل برای حفظ امنیت این کشور ضروری است: اول، حفظ صلح بین روسیه و اوکراین. این به معنای اطمینان از این است که روسها که سابقه روابط بد با اوکراین دارند، برای تسخیر مجدد آن اقدام نکنند. اوکراین نمی تواند با سلاح های متعارف از خود در برابر روسیه مجهز به سلاح هسته ای دفاع کند و دوم، امریکا نمی تواند ضمانت امنیتی به اوکراین بدهد. سلاح های اتمی اوکراین تنها عامل بازدارنده قابل اتکا در برابر تجاوز روسیه است.
توان بازدارندگی متعارف برای اوکراین به هیچ وجهه عامل پیشگیرانه از تجاوز روسیه نخواهد بود، زیرا این کشور نمی تواند نیروی بازدارنده ای بسازد که از تجاوز روسیه جلوگیری کند؛ اگر ارتش اوکراین سخت ترین مقاومت را از خود نشان دهد باز هم دربرابر یک قدرت اتمی شکست خواهد خورد.
بد نشان دادن وجهه تسلیحات هسته ای یک بازی رسانه ای از جانب غرب است. این تصویر رسانه ای از تسلیحات هسته ای این را به مردم منتقل می کند که تمام تنش های دنیا به دلیل وجود این سلاح است و چون جنگ هسته ای، جنگی با خسارت غیر قابل تصور است باید تلاش شود که کشور ها فاقد این سلاح بشوند.
این تصویر در مورد سلاح های هسته ای ساده انگارانه است و با منطق ذاتی بازدارندگی هسته ای و همچنین تاریخ جنگ سرد مخالف است. در واقع، سلاحهای هستهای اغلب خشونتهای بینالمللی را کاهش میدهند و سلاحهای هستهای اوکراین یک بازدارنده مؤثر در برابر حمله متعارف روسیه خواهد بود.
سلاح های هسته ای نیروی قدرتمندی برای صلح هستند زیرا سلاح های کشتار جمعی هستند. آنها این احتمال را ایجاد می کنند که در یک جنگ، موجودیت هر دو طرف به خطر بی افتد. این تهدید فاجعهبار هرگونه تفکر تهاجمی روسیه علیه اوکراین را از بین میبرد، زیرا اگر روسیه به اوکراین هسته ای حمله بکند و این کشور را شکست دهد، احتمال می رود اوکراین برای تحمیل خسارت از این سلاح استفاده بکند. شکست اوکراین به معنای از دست رفتن حاکمیت خواهد بود و تاریخ به وضوح نشان می دهد که دولت ها هزینه های بسیار بالایی برای حفظ حاکمیت خود خواهند پرداخت. از این رو روسیه هرگز به اوکراین تجاوز نخواهد کرد. علاوه بر این، همیشه این احتمال وجود دارد که سلاحهای هستهای ممکن است سهوا یا تصادفاً در جریان یک جنگ متعارف مورد استفاده قرار گیرند، که انگیزههای بیشتری برای احتیاط فراهم میکند.
به همین دلایل انتظار می رفت اوکراین این بازدارنده را حفظ بکنند اما این کشور چنین نکرد.
منبع: مقاله جان مرشایمر با عنوان «Case for Ukrainian Nuclear Deterren» که در سال ۱۹۹۳ در فارن افرز نوشته شد.