اوایل دهه شصت بود... تازه بعد از چند سال وقفه مسابقات سراسری یا لیگ فوتبال بخاطر انقلاب و شروع جنگ ، جام باشگاههای تهران ، برای خاموش نشدن چراغ فوتبال ، کار خودشو شروع کرد...
توی بازه زمانی که به معنای واقعی کلمه ، هیچ تفریحی نبود...در این حد که اگه فقط ده دقیقه توی محلتون با رفیقتون سر کوچه مشغول حرف زدن بودید ، یحتمل گشت کمیته یه گیری بهتون میداد...
توی اون شرایط ، دیدن فوتبال توی استادیوم ، مثه رفتن از یه دنیای سیاه و تاریک ، به یه دنیای رنگی یا چیزی بود شبیه یه خواب و یه رویای شیرین...
اکثر بازیا جمعه بود و روز تعطیل ، کل هفته رو به عشق جمعه و استادیوم رفتن میگذروندیم و جمعه که میشد از فرط وجد و هیجان از ده یازده صبح استادیوم بودیم...
سرمون گرم بود... سه چهارتا بازی پشت سر هم بود... مثلا از ۱۲ ظهر با بازی جوانان شروع میشد ، ساعت ۲ یه بازی دیگه بود ، ساعت ۴ بازی استقلال بود و نهایتا ۶ ، نوبت بازی پرسپولیس میشد...
البته اضافه کنم که اون اوایل ، بازیای استقلال توی امجدیه برگزار میشد و پرسپولیس توی آزادی... و بعد از مدتی ، بازیای استقلال رو آوردن آزادی... و تقریبا همیشه ، بعنوان پیش بازی پرسپولیس بود...
به امجدیه کاری ندارم ، امجدیه روهای قدیمی حتما یادشونه که طرفدارای تاج یا بعدا استقلال ، سمت راست جایگاه مینشستن و بغل تونل ورودی و بقیه استادیوم همه پرسپولیسی بودن...
توی استادیوم آزادی هم تقریبا همین نسبت جمعیتی به چشم میومد... یعنی ، سمت راست زیرجایگاه یا همون ۶۰ تومنی ، استقلالی بودن... تا تونل پشت دروازه جنوبی... بقیه استادیوم هم در قرق پرسپولیسیا بود...
اما...
استقلالیا با همون جمعیت کمتر و در اقلیت بودن ، یه جوری ۹۰ دقیقه تیمشونو تشویق میکردن که همیشه باعث حسادت پرسپولیسیا بودن... این موضوع رو پرسپولیسیای قدیمی هم میتونن تایید کنن که استقلالیا چندین برابر پرسپولیسیا انرژی میذاشتن و تشویق میکردن...
البته دلیلش دو تا مسئله بود...
یک ، کمتر بودن و جمعیت اقلیتی و تلاش دو چندان برای پوشش این کمبود جمعیتی...
دو ، اون زمان چیزی به اسم لیدر وجود نداشت... از طرف پرسپولیسیا یه ممد بوقی بود و بعدها ، حسین شلغم... حسن تارزانم طرف استقلالیا بود... بعنوان مثال ، اگه ممد بوقی یا حسین شلغم ، از جایگاه ۳۶ راه میوفتاد و جایگاه به جایگاه بوق میزد ، نیم ساعت طول میکشید تا دوباره برسه به جایگاه ۳۶...
اما طرف استقلالیا ، چون تعداد جایگاهها کم بود ، این موضوع زمان خیلی کمتری میبرد و واسه همین ، یه سره در حال تشویق بود جایگاه استقلالیا...
با همه این اوصاف ، بهشون لقب گوشهنشین دادن... چون کمتر بودن و اقلیت و نهایتا گوشه جنوب غربی استادیوم رو در اختیار گرفته بود...
از این ماجرا تقریبا چهل ساله که میگذره و من به تازگی با وبسایت طرفداری آشنا شدم و توی همین چند ماه ، البته که خیلی لذت بردم ، اما...
یه نکته جالب دیدم که مجبور شدم این وصف طولانی رو قبلش بگم... تا با ریشه ماجرا بیشتر آشنا بشید...
اولا من تازه فهمیدم کاربر مولتی یعنی چی!!!
دوما ، خط مشی این جماعت اقلیت ، بعد از چهل سال ، همچنان بدون تغيير باقی مونده...
یعنی طرف با پنج تا اکانت میاد ، با یه ادبیات مشخص ، یه مطلبو ، پنجاه بار تکرار میکنه...
از همه بدتر ، طرف خودشو پنج نفر میبینه و توهم اکثریت هم بهش دست میده...
دوست عزیز استقلالی...
درسته که شما از نظر کمیت ، در اقلیت هستید ، اما به عنوان یه پرسپولیسی منصف بهت میگم ، که شما بجاش پشتکار و کیفیت دارید و واقعا اگه شما نباشید ، ما هم نیستیم...
مرسی که هستید...