سرزمین گل
قبایل بلژها و سلتیکها در سرزمینی به نام گل سکونت داشتند که بخشهای فرانسه امروزی، بلژیک، شمال غربی آلمان و شمال ایتالیا را شامل میشد. رومیها به ساکنین این منطقه گلها میگفتند؛ آنها به زبان گلیش صحبت میکردند. مدتها قبل از رومیها، یونانیها در آن سرزمین وارد شده بودند و شهرهایی را تاسیس کرده بودند. سلتیها نیز شهرهای پاریزیورم (پاریس کنونی) و بوردو را تاسیس کردند. رومیها در سال 125 پیش از میلاد به رهبری ژولیوس سزار وارد سرزمین گل شده و به تدریج آنجا را تصرف میکنند. رومیها زبان مردم آنجا را از بین برده و زبان لاتین را زبان مردم گل میکنند. در ابتدا مردم گل نسبت به سلطه رومیها مقاومت نشان دادند اما بعدها با گذشت زمان با سلطه آنها کنار آمدند. رومیها در قرن دوم دین مسیحیت را وارد سرزمین گل میکنند.
فرانکها
از قرن سوم به بعد بربرهایی از سمت شرق مانند فرانکها، واندالها و ویسیگوتها شروع به تصرف سرزمین گل میکنند. گلها علیه این قبایل با سرزمینهای اطراف متحد میشوند و اولین نشانههای نظام فئودالی در اینجا بروز میکند. فرانکها در واقع مردمانی از نژاد ژرمن بودند که تصمیم داشتند از شرق سرزمین گل را تصرف کنند. رهبر فرانکها، کلوویس، اولین پادشاه فرانکیش شد و نام سرزمین گل را به کشور فرانکها (به لاتین: فرانسا) تغییر داد. رومیها به کلوویس "لوئی" میگفتند و این موضوع باعث شد پادشاهان زیادی در فرانسه لوئی نامیده شوند.
شارلمان
بین سدههای پنجم تا نهم میلادی، سلسلههای سلطنتی مروونژیان و کارولنژیان بر سرزمین گل حکومت کردند. بعد از داگوبرت، آخرین پادشاه مروونژیان، شارل مارتل سلسله کارولنژیان را تاسیس میکند. او توانست پادشاهی فرانکیش را بیش از پیش گسترده کند. در این دوران شارلمان (شارل کبیر) رهبر نظامی میشود و توسط پاپ لئوی سوم در سال 800 به مقام امپراطوری روم میرسد. پادشاه شارلمان تغییرات اساسی زیادی در نظام آموزشی و هنر فرانسه ایجاد میکند و به تاسیس مدارس و تشویق هنرمندان میپردازد.
وایکینگها
در اواخر سده هشتم، با هجوم دانمارکیها و وایکینگهای نروژی، سلسله کارولنژیان دچار افت و تضعیف میشود. وایکینگها خود را نورسمن (مردان شمالی) مینامیدند که بعدها نورمن خوانده شد. منطقه نورماندی در فرانسه در واقع سرزمینی بوده که توسط این وایکینگها اشغال شد. سلسله کارولنژیان شکست میخورد و دوک نورماندی «ویلیام فاتح» قدرت را به دست میگیرد؛ او در سال 1066 پادشاه انگلستان نیز میشود.
در این زمان فرانسه مهد علم و هنر و معماری میشود. به فرمان پاپ گریگوری دانشگاه سوربون افتتاح میشود و کلیساهای فراوانی به سبک معماری گوتیک ساخته میشود. سوروبن به سرعت تبدیل به قطب علمی اروپا میشود و معماری گوتیک نقطه عطفی در تاریخ معماری دنیا نام میگیرد.
جنگ صد ساله
بعد از مرگ شارل چهارم، آخرین پادشاه سلسله کاپتیها، ادوارد سوم پادشاه انگلستان به منظور تصرف فرانسه، جنگهای صدساله را در سال 1337 آغاز میکند. چون بعد از مرگ شارل چهارم، هیچ جانشینی برای حکومت نبود، ادوارد سوم (خواهرزاده شارل چهارم) ادعای حکومت میکند. در مراحل ابتدایی جنگ، انگلیسیها پیروز میدان بودند. اما یک دختر روستایی هجده ساله به نام Jeanne d'Arc (ژاندارک) از جنوب فرانسه به سمت اورلئان حرکت میکند و می تواند دهها هزار نفر را علیه انگلیسیها همراه کند. پس از نبرد، ورق برمیگردد و سپاه ژاندارک با قدرت انگلیسیها را در اواخر قرن پانزدهم از خاک فرانسه بیرون میکنند.
دوران رنسانس و عصر روشنگری
با پادشاهی فرانسوای اول در سال 1515، رنسانس از ایتالیا وارد فرانسه میشود و هنر و فرهنگ و معماری وارد دوره جدیدی میشود. افزایش تعداد پروتستانها باعث بروز جنگهای بسیاری با کاتولیکها شد. این جنگها با تغییر مذهب اولین پادشاه بوربون، هنری چهارم، از پروتستان به کاتولیک پایان میگیرد. کاردینال ریشلیو سیستم فئودال فرانسه را به پادشاهی تبدیل میکند. پادشاه لوئی سیزدهم پادشاه بیشتر مناطق فرانسه و کاردینال ریشلیو اولین صدراعظم فرانسه میشود. در این دوران موسیقی، تئاتر، باله و هنر در فرانسه رونق زیادی میگیرد.
انقلاب کبیر فرانسه
در قرن هجدهم، دوران روشنگری فرانسه شروع میشود و بوروکراسی رونق میگیرد. متفکرانی مانند دیدرو، ولتر و روسو نظریاتی درباره قطعیت، حقوق برابر و لیبرالیسم ارائه میکنند. روشنفکران فرانسوی شروع به انتقاد به رژیم سلطنتی و نفوذ کشیشها در اداره کشور میکنند. فرانسویها تحت تاثیر و به دنبال انقلاب استقلال آمریکا، شروع به مبارزه و اعتراض میکنند و درچهاردهم ژوئیه سال 1789 انقلاب فرانسه شکل میگیرد. جرقه این انقلاب فرار زندانیان باستیل بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری فرانسه شد. با اعدام پادشاه لوئی شانزدهم آخرین پادشاه فرانسه میمیرد و اولین جمهوری تشکیل میشود. در اوت سال 1789 طبق قراردادی همه سیستمهای فئودالی و اشرافزادگی لغو میشود و بسیاری از اشرافزادگان به زندان میافتند.
ناپلئون بناپارت
برخی تاریخنگاران اعلام سلطنت امپراطور ناپلئون بناپارت را پایان انقلاب فرانسه میدانند. ناپلئون بناپارت اولین امپراطور فرانسه بود که در سالهای 1804 تا 1815 حاکم این کشور بود. او که فردی بلندپرواز و سلطهجو بود بعد از انقلاب توانست قدرتش را زیاد کند و فرمانده نیروهای فرانسه شود. در سال 1792 میلادی فرانسه به اتریش و پروس اعلام جنگ میکند. این کار آغازگر «جنگهای انقلاب» میشود. یک سال بعد از اعلام جنگ، ناپلئون ژنرال فرانسه میشود. در آن زمان، او بیست و چهار سال داشت. در سال 1796 با سپاهی برای جنگیدن با اتریشیها در ایتالیا لشکرکشی میکند و با پیروزی بر شمال ایتالیا مسلط میشود. در سال 1797 ناپلئون با کمترین خسارت جانی و مالی به اتریش حمله میکند و آنها را وادار میکند سرزمینهای بیشتری به فرانسه بدهد و اتریش، بلژیک را به فرانسه میدهد.
بعد از این پیروزی او به قصد تصرف مصر و سوریه به خاورمیانه لشکرکشی میکند ولی انگلستان با حمله به فرانسه در نبرد نیل ناپلئون را از هدفش دور میکند. ناپلئون به فرانسه بر میگردد و خود را اولین کنسول اعلام میکند و عملا قدرتمندترین فرد فرانسه میشود. در سال 1803 جنگهای ناپلئونی آغاز میشود. او برای جنگ با انگلیس آماده میشود. بعد از پیروزی برای مراسم تاجگذاری به فرانسه برمیگردد. هنگام تاجگذاری، تاج را در آخرین لحظه از پاپ میگیرد و خود روی سرش میگذارد. ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا نیز مینامد. بعد از این موضوع، اتریش، پروس و انگلیس علیه فرانسه متحد میشوند. انگلیس نیروهای فرانسه را در نبرد تالفاگار شکست میدهد. سایر کشورها نظیر اسپانیا، پرتغال نیز وارد جنگ با فرانسه میشوند.
در سال 1812 ناپلئون به روسیه حمله میکند و در آنجا به دلیل سرما، گرسنگی و جنگ شکست سنگینی میخورد و بر میگردد. پروس، روسیه، ایتالیا و سوئد متحد شده و در نبرد لایپزیگ، ناپلئون را شکست میدهند. ناپلئون به جزیره الب تبعید میشود. او از تبعید فرار میکند و سپاهی در فرانسه تشکیل میدهد. اما صد روز بعد در نبرد واترلو شکست سنگینی میخورد و به جزیره سنت هلن تبعید میشود و در همان جا میمیرد.
جنگ جهانی اول
جرقه جنگ جهانی اول با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ توسط ملیگرای هجده ساله صرب، زده شد. در نتیجه این اقدام تروریستی، اتریش-مجارستان درخواست بازرسی از صربستان کرد. امپراتوری روسیه که متحد صربستان بود دست به بسیج نیروهای خود زد که این خود موجب نگرانی متحد اتریش-مجارستان، یعنی امپراتوری آلمان شد. آلمان به متحد روسیه، یعنی فرانسه حمله کرد. برای سرعت بخشیدن به روند حمله به خاک فرانسه نیروهای آلمانی از خاک بلژیک برای حمله به فرانسه بهره میبردند. تجاوز آلمان به خاک بلژیک باعث شد که متحد این کشور، یعنی امپراتوری بریتانیا نیز به آلمان اعلان جنگ دهد. جنگ جهانی اول بین متحدین امپراتوری آلمان (اتریش - مجارستان، عثمانی و بلغارستان) و نیروهای اتفاق (فرانسه، بریتانیا، روسیه، صربستان، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا، ژاپن و رومانی) درگرفت. در سال 1914 اتریش-مجارستان به سمت متلاشی کردن صربستان حرکت کرد. روسیه برای حمایت صربستان ارتش خود را آماده کرد و آلمان نیز سربازان خود را بر علیه قوای روسیه اعزام کرد. آلمان همچنین سربازانش را در مرز فرانسه جمع کرد و فرانسه نیز آماده مقاومت در برابر آلمان شد.
جنگ در 4 آگوست 1914 شروع شد. آلمان به بلژیک حمله کرد که باعث وارد شدن بریتانیا در جنگ شد. آلمانها به فرانسه فشار آوردند. آنها فکر یک پیروزی سریع را در سر داشتند اما نیروهای فرانسه و بریتانیا آنها را متوقف کردند. جنگ چهار سال بعد تمام میشود. امپراطوری اتریش-مجارستان و عثمانی از بین میرود و آلمان برخی از سرزمینهایش را از دست داده و وادار میشود که مبلغ زیادی بابت خسارات جنگ بپردازد. فرانسه و بریتانیا مستعمرات آلمان را به دست میآورند.
جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم، از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ ادامه داشت. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان را درگیر خود کرد. در این جنگ، دو دسته از کشورهای مختلف با تشکیل اتحادهای نظامی به نامهای متحدین و متفقین در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. متحدین آلمان نازی، ایتالیا و ژاپن بودند که در یک جبهه و برای هم علیه دشمنانشان میجنگیدند. متفقین فرانسه، بریتانیا، روسیه و آمریکا بودند که بر سر دشمنی با محور اتحاد اتفاق نظر داشتند و همپیمان بودند.
بعد از جنگ جهانی اول که آلمان خسارت زیادی دیده بود و مستعمرات خود را از دست داده بود به لهستان حمله میکند. این کار در سال 1939 به اعلام جنگ با فرانسه و بریتانیا میانجامد. حضور نظامی فرانسه در جنگ جهانی دوم را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
جنگ علیه آلمان در زمان جمهوری سوم فرانسه
با حمله آلمان به بلژیک، فرانسه و بریتانیا وارد جنگ میشوند. طی جنگ آلمان توانست بخش عمدهای از قاره اروپا را تحت کنترل خود درآورد. آلمان بعد از گرفتن مرکز اروپا، اتریش، چکسلواکی و مجارستان، به شمال اروپا حمله کرد و اسکاندیناوی را گرفت و از غرب اروپا، فرانسه را اشغال و انگلستان را محاصره دریایی و جنگ هوایی نمود.
رقابت بین دولت ویشی فرانسه و فرانسه آزاد به رهبری شارل دوگل
بعد از حمله آلمانها به فرانسه، ایتالیا نیز به فرانسه و بریتانیا اعلام جنگ میکند. دوازده روز بعد فرانسه تسلیم میشود. بدین ترتیب شمال این کشور به صورت مستقیم تحت نظر دولت برلین در میآید و نیمه جنوبی آن توسط یک حکومت دستنشانده به نام دولت ویشی فرانسه اداره میشود. رئیس جمهور فرانسه مارشال پتن قرارداد صلح با آلمان میبندد و دولتی وابسته به نازیها به نام دولت ویشی تاسیس میکند. ژنرال شارل دوگل به لندن فرار میکند و از آنجا مردم فرانسه را به مقاومت در برابر نازیها فرا میخواند. او فرمانده نیروهای فرانسه آزاد شده و تبدیل به قهرمان ملی میشود. شارل دوگل بعد از از بین رفتن فرانسه ویشی رئیس جمهور فرانسه میشود.
فتح فرانسه توسط متفقین و بیرون راندن آلمانها
در سال 1944 در غرب اروپا متفقین آمریکا و بریتانیا از راه آبی و زمینی وارد نورماندی در سواحل غرب فرانسه شدند و حمله و پیشروی زمینی را در فرانسه و بلژیک و هلند انجام دادند، آلمانها در جنگل آردن و بلژیک ناموفق بوده و شکست میخورند و متفقین با عبور از رود راین به خاک آلمان پیشروی میکنند. در ابتدای ۱۹۴۵ شوروی، لهستان، اتریش و چک به شهر برلین پایتخت آلمان حمله نمودند هرچند آلمانها مقاومت دلیرانه نشان دادند اما سرانجام شکست خورده و شرق برلین توسط روسیه اشغال میشود. دولت آلمان بلافاصله تسلیم میشود. آمریکاییها هم از سمت غرب به برلین رسیده و شهر را اشغال نمودند.
فرانسه معاصر
بعد از جنگ جهانی دوم دوره استقلال مستعمرات فرانسه آغاز شد. در سال 1946 تا 1954 جنگ اندونزی آغاز شد و بعد از آن تا سال 1962 فرانسه درگیر جنگ الجزیره میشود. این جنگ خونین و طولانی منجر به استقلال الجزیره میشود.
بعد از تجزیه شوروی و پایان جنگ سرد تهدیدات علیه کشور فرانسه نیز فروکش کرد. فرانسه فعالیتهای هستهای خود را کاهش داد. فرانسه در ائتلافی با آمریکا و انگلیس، در سال 1990 وارد جنگ خلیج فارس میشود.