روزگاری است که کس را به کسی یاری نیست
جز دل آزاری و نیرنگ و ریاکاری نیست
هر چه غم بود به دوش دل مردم شد بار
گوئیا قسمت ما غیر گرانباری نیست
ای بساعامی مستغنی خوش خفته به ناز
زان که معیار دگر دانش و بیداری نیست
گمرهانند به بازار طمع راه سپار
غافل از آنکه شرف جنس خریداری نیست
کاروان دستخوش رهزن بیگانه شدست
ساربان ، این روش قافله سالاری نیست
مردم زیر خط فقر به جان آمده اند
این دگر صحبت بی دینی و دینداری نیست