کریس و کود طلایی
پس از جام جهانی و شکست برابر مراکش کریستیانو رونالدو برای دوست خود بدر هاری که مراکشی بود پیام تبریک فرستاد اما خودش بسیار ناراحت بنابراین بدر مهربان قصه ی ما رونالدو رو به مزرعه ای که در آن زندگی میکرد دعوت کرد تا صفا کنن و جام جهانی رو به فراموشی بسپارن
کریس به خونه بدر رسید و گفت به به اینجا اجب صفایی داره چه درختایی وای چه بادی اومد به به
بعد بدر گفت آره دیگه اینجا به دور از دود و دم و فقط نفس بکش
بعد بدر میوه شست اورد و شروع کردن تخمه شکستن و کریس گفت بدر من میخوام از این هرفه بیام بیرون
بدر گفت کدوم هرفه
کریس: حمین فوتبال دیگه میبینی که کلی میدوام تو زمین ولی دیگه خبری از توپ طلا نیست جام جهانی هم رفت رو هوا
بدر: چقدر گفتم بمون رئال از لابی پرز استفاده ببر
کریس بزرگ: آخ آخ بگزیم گذشته ها گذشته و سپس بعض کرد
بعد بدر پیشنهاد کرد تو همین زمین جلو خونشون هویج و اینا بخرن بکارن و بعد به فروش برسونن
خرید از بدر و کاشت از رونالدو
بدر میگفت از فوتبالت فهمیدم استعداد زیادی در کشاورزی داری کریس از این زمینا پول پارو میکنیم
بدر رفت بازار و کلی بدر و کود خرید
اما رونالدو بزرگ که در کود شناسی هرفه ای بود گفت اینا خوب نیست و هویجا بجای اینکه سبز دربیاد قرمز درمیاد
بدر: هویج که سبز نیست هویجیه
رونالدو: اون که خیاره
متاسفانه رونالدو قصه ما بخواطر نامردی هایی که در جام جهانی علیهش شده بود دچار زوال اقل شده بود
اما به هر حال کریس قبول نکرد از کود بدر استفاده کند و خودش نیمه شب راهی جنگل شد...
سپس یک بسته بسیار کحنه و خشک شده پیدا کرد گویی کودی اجیب که بوی متفاوتی دارد
رونالدو تعجب کرده بود که حمچین کودی در عمر خودش ندیده اما از آن جایی که ادمی است که از امتحان چیزهای تازه واهمه ای ندارد آن کود ها را در زمین های کشاورزی ریخت..
ساعت ۴ و نیم صبح بود که بدر هاری خابی وهشتناک دید و از خاب پرید سپس نگاهش به پنجره افتاو و هویج هایی به گندگی هیکل خودش دید!
او همچنان فکر میکرد داره کابوس میبینه و از خاب نپریده!
تا اینکه چشمان خود را شست و جور دیگری دید اما بازهم همان بود که همان بود...
شخصا به باغچه رفت و بسته ی کود قدیمی را دید و به کریس گفت بیدار شو بیدار شو چه قلطی کردی چه کودی به این زمین دادی قد این اتاق شده هر ی هویج
رونالدو وقتی خودش دید گفت wow پولدار شدیم بدر!
بدر: یعنی چی که پولدار شدیم
رونالدو: هر چی گنده تر پول بیشتر
بدر: ایکیو این تو کدوم میوه فروشی جا میشه که از ما بخرن تهش باید بدیم گینس ثبت کنیم که اونم یچیزی ام ازمون میگیرن که تو گینس ثبتمون کنن
وی در ادامه افزود: من تعجب میکنم! هر کودی هم باشه مگه میشه هویج به این گندگی دربیاد..
اینو از کجا پیدا کردی
سپس صدایی آمد
تامپپپپپپ تامپپپپپپ
رونالدو و بدر ترسیدن و پشت بوته ای پنهان شدن یک غول آمد و یک هویج با خودش برد!
چشمان آنها از تعجب گشاد شده بود رونالدو با ترش میگفت بدر اینجا اینجا... مگه غول ها واقعا وجود دارن؟
بدر هاری: نمیدونم ندیده بودم..
رونالدو شجاع قصه ی ما کنجکاو شد که این غول از کجا آمده بنابراین هر جور شده بدر را رازی کرد به دنبال رد پاها روند فقط با احتیاط
سپس دیدن که آن غول درهال کباب کردن هویج بزرگ در جلوی یک خانه ی سنگی با دری بسیار عضیم بود
بدر: اگه هر دفعه این بیاد ی هویج ببره که ورشکست میشیم تازه اگه بیاد نا رو ببینه میکشمون فوتبال کم بود تو کشاورزی دیگه انتضار نداشتم خراب کنی کریس
در جلوی غار آنها چیز اجیب دیگری هم دیدند...
کریس گفت بدر این کوهه؟
بدر: نه این انگار تنه ی درخت خیلی خیلی بزرگه که قطع شده!
رونالدو آخه همچین درختی! این مشخصه سر به فلک کشیده بوده
بدر: وقتی غول ها وجود دارن پس قطعا درخت های عظیمی هم بودن...
ولی چرا این درختان قطع شدن و این غول چرا مخفیه؟
ناگهان آنها غول را پشت سر خود دیدن!
غول گفت: هاها ها موجودات کوچک! افسوس که اون هویج بزرگ منو سیر کرد شما رو برای ناهار فردا نگه میدارم
سپس دست و پای آنها را بست
اما کریس با جسارت گفت ای غول! اون ی تنه درخته؟
غول: اره مگر اینکه احمق باشی فک کنی کوهه
بعد بدر خندید و کریس بهش گفت ببند تا نزدم تو دهنت دندونات بیاد پایین
بدر گفت خخخ دستا که بستست
کریس: باز ک میشه
غول: کور خوندی
سپس خمیازه ای کشید و رفت بخابه اما کریس گفت میشه بگی همچین درختی یا اصلا خود تو اینجا چیکار میکنین؟
غول: ابله! اینجا زمین هست و محل زندگی ما سالها پیش عده ای همله کردن و ما غول ها رو اسیر کردن و بردن نا کجا اباد و این درخت ها رو قطع کردن... روزگاری اینجا پر از درختان غول پیکر بود اما همه رو قطع کردن و درختای کوچک به اندازه شما کوتوله ها باقی موندن!
منکه میدونم اهتمالا شما هم جاسوسین و باید کلکتون رو بکنم
بدر: اما اون هویجی که خوردی رو ما کاشتیم!
غول: روزگاری خوراکی ها نیز به این اندازه بودن تا قبل اینکه همه چیز هی کوچیک و کوچیک تر بشه و من هم تعجب کردم پس از سالها میوه ای به این بزرگی دیدم اما شما چطور کاشتینش؟
سپس رونالدو بسته ی کودی که پیدا کرده بود را نشان داد و غول شناخت! گفت اینها کود های اصلی بودند که جمع اوری شدن و این کود از اثار باقیمونده و گم شده هست که تو پیداش کردی!
روزگاری با این کود ها کشت میشد بنابراین محصولات بزرگ بودن اما همشونو نابود کردن و چیز دیگری جایگزین شد در راستای کوچیک کردن همین هویج ها و خیلی چیزای دیگه
بدر هاری: چقدر سرگزشت عجیبی داشته زمین و ما نمیدونستیم ما را از هقیقت عافل کرده بودن!
غول: بله اطلاعات شما چیزی نیست جز یک مشت دوروق فقط افسانه ها راست میگویند!!
کریس گفتش خوشحالم قبل از مرگ هداقل ی بخشی از هقایق رو فهمیدیم بدر
غول: مگه قراره بمیرین
بدر: اره دیگه مگه قرار نیست ناهار فردات باشیم؟
غول خندید و گفت نه من تازه پس از سالها از تنهایی دراومدم نمیخام شما رو از دست بدم تازه شما کشاورزان خوبی هستین و این هویج رو مدیون شما هستم اگه قول بدین روزی یدونه از اینا بهم بدین نمیخورمتون!
روز ها به همین منوال گزشت تا اینکه گویی کود افسانه ای درهال تمام شدن بود!
بنابراین کریس اهساس خطر کرد و به بدر گفت جمع کن بریم دیگه نمیتونیم محصولات بزرگ کشت کنیم و این غول ما رو کباب میکنه و میخوره
بنابراین انها شبانه وسایل خود را جمع کردن تا از این جنگل جادویی فرار کنن اما بازهم تامپپپپپ تامپپپپ!
غول از خاب بیدار شد و به دنبال آنها افتاد و گفت: باید همون زمان شما رو ی لقمه نون پنیر سبزی میکردم
رونالدو: عه غزای مورد علاقم
غول پای خود را سعی داشت بر روی رونالدو بگزارد اما کریس جاخالی داد و به بدر گفت تبرررررر
سپس بدر تبر را از داخل کیف خود ورداشت و به سمت کریس پرتاب کرد
و رونالدو یکی از همان درختان عضیم رو قطع کرد و افتاد روی غول و مُرد!
پایان.