جنگ داخلی چین
تصویر: نقشه ای که تصرف سرزمینی را در آخرین مرحله جنگ داخلی نشان می دهد
جنگ داخلی چین، از بسیاری جهات، با کشتار شانگهای و فروپاشی اولین جبهه متحد در سال 1927 آغاز شد. با این حال، مرحله اصلی جنگ داخلی چین ، عموماً به عنوان دوره ای از اواخر 1945 تا اکتبر 1949 در نظر گرفته می شود. ژاپنیها در اوت 1945 تسلیم شدند، حزب کمونیست چین (حکچ) و ملیگرایان با مذاکرات صلح و آتشبس نافرجام موافقت کردند. اما در آغاز سال 1946، این دو بار دیگر برای کنترل چین مبارزه کردند. جنگ داخلی چین با تصرف پکن توسط حکچ به اوج رسید، جایی که رهبر آن مائو تسه تونگ تشکیل جمهوری خلق چین (PRC) را اعلام کرد. ژنرالیسم ملی گرا جیانگ جیشی مجبور به عقب نشینی به تایوان شد و در آنجا یک دولت جایگزین به نام جمهوری چین (ROC) تأسیس کرد. جنگ داخلی رنج بزرگی را بر جمعیت غیرنظامی چین تحمیل کرد که از دههها انقلاب، جنگسالاری و درگیری با ژاپنیها خسته و از نظر اقتصادی ویران شده بودند. این جنگ میلیون ها تلفات را به همراه داشت، اقتصاد بر اثر تورم شدید و فساد فروپاشید و میلیون ها پناهنده را آواره کرد. حکچ در سال 1949 پیروزی را تضمین کرد، اما مانند جمهوریخواهان سال 1912، آنها وارث کشوری تقسیمشده، بیثبات و از نظر اقتصادی ضعیف شدند.
با تسلیم ژاپن در اوت 1945، اکثر ناظران معتقد بودند که حکچ و ناسیونالیستها جنگ داخلی خود را احیا خواهند کرد. در اواخر سال 1945، واسطههای خارجی، بهویژه آمریکاییها، تلاش کردند مذاکرات صلح بین دو گروه را میانجیگری کنند. در اواخر اوت 1945 مائو تسه تونگ و ژو انلای در مذاکرات صلح با جیانگ جیشی و دیگر رهبران ملی گرا در چونگ کینگ شرکت کردند. مائو و ژو به اصرار اتحاد جماهیر شوروی در آن شرکت کردند و پاتریک هرلی دیپلمات آمریکایی آنها را همراهی کرد. این گفتگوها به دلیل متمدن بودن و نمایش مکرر حسن نیت بین مائو و جیانگ جیشی قابل توجه بود. در یکی از مراسم در چونگ کینگ، جیانگ نان نان تست کرد و اظهار داشت که امیدوار است "اکنون بتوانیم به روزهای 1924 برگردیم". در یک شام دیگر، مائو حتی فریاد زد: "زنده باد رئیس جمهور جیانگ جیشی!" این دو مرد نیز با هم در حال خندان عکس گرفتند. اما در زیر این روکش مودبانه، مذاکرات چونگ کینگ غیرصادقانه و بی نتیجه بود. هر دو طرف در پشت پرده مانور می دادند و برای نیروهای نظامی خود زمان می خریدند تا بهبود یابند و دوباره سازماندهی شوند. ایالات متحده قول می داد از یک دولت ائتلافی حمایت کند و در عین حال محموله های تدارکات نظامی به ملی گراها را افزایش دهد.
پس از سه هفته مذاکره، مائو و جیانگ یک پیمان دوجانبه را اعلام کردند که بر سر تعلیق خصومت ها و تشکیل یک دولت همه حزبی توافق کردند. همانطور که انتظار می رفت، این پیمان مدت زیادی دوام نیاورد. نبرد بین حکچ و ناسیونالیستها به زودی دوباره در منچوری شعلهور شد، منطقهای که در آن زمان تحت کنترل ارتش سرخ شوروی بود. زمانی که رهبر شوروی، جوزف استالین، هم حکچ و هم گومیندانگ را به نفع خود بازی می داد، ژنرال جورج مارشال، دولت جیانگ را مجبور کرد تا با آتشبس 15 روزه موافقت کند، که به حکچ محاصرهشده راه نجاتی داد. جیانگ با مسکو مذاکره کرده بود تا به نیروهای شوروی اجازه دهد منچوری را اشغال کنند، تا زمانی که بتواند به اندازه کافی نیرو در آنجا جمع کند تا با هرگونه تهدیدی از طرف حکچ مقابله کند. روس ها به این توافق پایبند بودند اما قبل از عقب نشینی، آموزش، سلاح و تدارکات را به ارتش سرخ حکچ پیشنهاد کردند. این حمایت کمک کرد تا مبارزان چریکی کمونیست در منچوری به یک نیروی نظامی متعارف تر تبدیل شوند. جورج مارشال به فشار دادن جیانگ برای مذاکرات بیشتر ادامه داد، اما از نگرش ژنرالیسمو ناامید شد، بنابراین در ژانویه 1947 به ایالات متحده بازگشت.
جنگ داخلی تأثیر قابل توجهی بر مردم چین داشت. این جنگ مانع برآورده شده خواسته ها و آرزوهای مردم می شد مورخ جاناتان فنبی پیشنهاد میکند که «تورم شدید [در طول جنگ داخلی چین] زندگی روزمره را تضعیف کرد و دهها میلیون نفر را ویران کرد». کسری بودجه دولت ناسیونالیست که به دلیل ضعف پایه مالیاتی، افزایش هزینه های نظامی و فساد گسترده با مشکل مواجه شد، به شدت افزایش یافت. جنگ چین و ژاپن همچنین باعث کاهش درآمد دولت شد و گومیندانگ را مجبور کرد که مقادیر زیادی پول کاغذی بدون پشتوانه ذخایر مالی آزاد کند. نتیجه ابر تورم بود: افزایش سریع قیمتها و بدتر شدن ارزش پول. مورخ مایکل لینچ می نویسد: «در سال 1940، 100 یوان یک خوک، در سال 1943 یک مرغ، در سال 1945 یک ماهی، در سال 1946 یک تخم مرغ و در سال 1947 یک سوم یک جعبه کبریت خرید. در سال 1949، تورم فوق العاده به سطوح مشاهده شده در وایمار آلمان در سال 1923 نزدیک شد، به طوری که برخی از چینی ها مشاهده کردند که پول خود را در چرخ دستی حمل می کردند. بازار سیاه پر رونقی پدیدار شد و جرم و جنایت افزایش یافت. کمک های خارجی ربوده و فروخته شد، بازسازی صنعت متوقف شد و بیکاری افزایش یافت. رفتار ارتش ناسیونالیست تنها باعث افزایش نارضایتی از دولت شد. نیروهای ملی گرا، که اکثریت آنها سربازان وظیفه بدرفتاری بودند، سرکشی کردند یا در تعداد زیادی ترک کردند. سربازان همچنین به تجاوز جنسی، غارت و سایر اعمال وحشیانه علیه مردم غیرنظامی دست زدند. این عدم محبوبیت زمانی بیشتر شد که جیانگ تاکتیکی را که قبلاً علیه ژاپنیها استفاده کرده بود تکرار کرد و دستور انحراف رودخانه زرد برای تقسیم نیروهای دشمن را داد. نتیجه این بود که حدود 500 روستا دچار سیل و 400000 نفر آواره شدند.
از سوی دیگر، حکچ برنده جنگ تبلیغاتی بود. در حالی که نیروهای ناسیونالیست توانستند در مارس 1947 شوروی کمونیستی را در یانان تصرف کنند، حکچ همچنان بخش اعظم شمال چین را تحت کنترل داشت. تا سپتامبر 1947 جنگ داخلی در دو جبهه در جریان بود: تئاتر بزرگ منچوری در شمال و مثلث شاندونگ، آنهویی و هنان در شرق مرکزی چین. در اواخر سال 1947 کمونیست ها شهرهای شن یانگ و چانگچون را تصرف کردند. ارتش سرخ چانگچون را به مدت 150 روز محاصره کرد، تاکتیکی که برای گرسنگی دادن به نیروهای GMD در داخل شهر طراحی شده بود - اما محاصره باعث شد 160000 غیرنظامی از گرسنگی بمیرند، در حالی که 30000 نفر دیگر وقتی بین خطوط کمونیست و دیوارهای شهر گیر افتاده بودند جان باختند. . فرانک دیکوتر ، مورخ، در کتاب خود به نام تراژدی آزادی ، نگرش معمولی کمونیست ها و ناسیونالیست ها را در مورد تلفات غیرنظامیان توصیف می کند. دیکوتر می نویسد: «پس از دهه ها تبلیغات در مورد آزادی مسالمت آمیز چین، تعداد کمی از مردم قربانیان به قدرت رسیدن حزب کمونیست را به یاد می آورند». در حالی که آمار متفاوت است، این پیشفرض داد شده است که تا 2.5 میلیون نفر در طول مرحله 1945-1949 جنگ داخلی جان خود را از دست دادند. چندین مورخ نشان میدهند که تعداد کشتهشدگان در کل دوره جنگ داخلی چین (1927-1949) بیش از شش میلیون نفر بوده است.
«یک حس وجود دارد که جنگ داخلی چین به پایان نرسیده است. هیچ معاهده یا توافقنامه صلح رسمی هرگز منعقد نشده است. دو کشور چینی که از جنگ داخلی بیرون آمدند، جمهوری خلق چین و تایوان، مسیرهای بسیار متفاوتی را دنبال کردند... اما هر یک از طرفین همچنان ادعا می کنند که به تنهایی دولت قانونی تمام چین است. در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم، مسائلی که بر سر آن جنگ داخلی درگرفته بود هنوز باید حل و فصل شود.
(مایکل لینچ، مورخ)
در اواخر سال 1948، با افزایش تسلط نیروهای حکچ بر چین و نزدیک شدن به پکن، جیانگ جیشی خواستار بازگشایی مذاکرات صلح شد. جیانگ با درخواست میانجیگری از ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، حمایت کمی پیدا کرد، در حالی که مائو پیشنهادات او را رد کرد. اوج جنگ در اوایل سال 1949 بود که ژنرال ملی گرا فو زویی مجبور شد پکن را تسلیم کند. ارتش سرخ هنگام راهپیمایی به داخل شهر با تشویق جمعیت روبرو شد، در حالی که در دروازه صلح بهشتی، تصویر جیانگ جیشی با تصویری از مائو تسه تونگ جایگزین شد. شهرها یکی پس از دیگری به دست حکچ افتادند. در 10 اکتبر 1949، رهبر 55 ساله حزب از میدان تیانآنمن خطاب به ملت گفت که «دولت مرکزی خلق جمهوری خلق چین امروز تأسیس شده است». در هفتههای پس از این اعلامیه مهم، ارتش سرخ جیانگ را در سراسر کشور تعقیب کرد، از گوانگژو تا چونگ کینگ و چنگدو. سرانجام، در 10 دسامبر 1949، ژنرالیسمو با هواپیما به تایوان گریخت، خروج او پایان دوران ناسیونالیست در چین بود.
جیانگ جیشی با حدود 500000 سرباز وفادار و دو میلیون پناهنده غیرنظامی چین را ترک کرد. او هنوز حاضر به پذیرش شکست نبود. جیانگ در تایوان جمهوری چین (ROC) را تأسیس کرد. او تا زمان مرگش در آوریل 1975 رئیس جمهور این جمهوری باقی ماند، حکومت او بیش از ربع قرن بود. دولت جیانگ تایوان توسط طلا، نقره و اسکناس هایی به ارزش صدها میلیون دلار آمریکا تحت حمایت مالی قرار گرفت. بسیاری از این پول ها از بانک ها و خزانه دولت ربوده شد، زیرا ناسیونالیست ها برای فرار از چین آماده می شدند. میلیونها دلار اثر هنر و آثار باستانی نیز از ساختمانهایی مانند کاخ امپراتوری مصادره شد و به تایوان منتقل شد، جایی که امروزه در آنجا باقی مانده است. جیانگ ادعای خود را به عنوان حاکم برحق چین حفظ کرد. او ROC را دولت قانونی چین در تبعید اعلام کرد و شکاف سیاسی بین سرزمین اصلی و تایوان را بیشتر کرد. بسیاری از کشورهای غربی برای چندین دهه پس از 1949 از به رسمیت شناختن حکچ به عنوان حاکمان برحق چین خودداری کردند. این قضیه به جای نتیجه گیری، در وقفه افتاد.
1. جنگ داخلی بین حزب کمونیست چین و ملی گرایان را می توان به سال 1927 ردیابی کرد، اما معمولاً به مبارزه برای چین بین پایان جنگ جهانی دوم و اکتبر 1949 اشاره دارد.
2. آمریکایی ها مائو تسه تونگ و جیانگ جیشی را برای گفتگوهای صلح در چونگ کینگ در سال 1946 گرد هم آوردند، اما تعهد آنها به چین متحد کوتاه مدت بود و جنگ به سرعت از سر گرفته شد.
3. زندگی در طول جنگ داخلی به شدت تحت تأثیر مشکلات اقتصادی از جمله تورم شدید، بیکاری گسترده، بازسازی ناکافی صنعت و تعداد زیادی از پناهندگان قرار گرفت.
4. در اوایل سال 1949 پکن به دست حکچ افتاد و با سقوط سایر شهرهای بزرگ در سراسر چین، حکچ با اعلام جمهوری خلق چین در اکتبر 1949 اعلام پیروزی کرد. اما «آزادی» چین منجر به مرگ میلیونها غیرنظامی شد. تلفات به دست هر دو طرف رخ داد.
5. جیانگ جیشی به تایوان گریخت و جمهوری چین را تأسیس کرد و معتقد بود که او رهبر قانونی سرزمین اصلی چین است. رژیم او با ثروت های گرفته شده از سرزمین اصلی تامین مالی شد. او تا زمان مرگش در آوریل 1975 رئیس ROC باقی ماند.