مطلب ارسالی کاربران
سرنوشت غمناک سردار ژولیوس سزار
گایوس ژولیوس سزار - طبق افسانه های سزارین - در خانواده ای اصیل به دنیا آمد. پدرش یک پریتور، یک کارمند سطح متوسط در جمهوری بود. خانواده او مورد احترام بودند، اما نه زیاد ثروتمند یا با نفوذ. پدرش در حالی که سزار هنوز نوجوان بود درگذشت. سزار در 19 سالگی با کورنلیا، دختر یکی از اعضای برجسته جناح سیاسی محبوب ازدواج کرد. دیکتاتور رم در آن زمان سولا بود که به جناح رقیب Optimate (طرفدار اشراف) تعلق داشت. او به سزار دستور داد تا کورنلیا را طلاق دهد و وقتی او نپذیرفت، سولا دستور داد او را اعدام کنند. سزار مخفی شد تا اینکه دوستان با نفوذش عفو او را دریافت کردند.
سزار در اوایل دوران جوانی خود حرفه ای متنوع داشت. او در در بخش کارکنان یک افسر نظامی خدمت کرد، جایی که به دلیل نجات جان یک مرد در جنگ، برگ بلوط به او اهدا شد. او به سفارتخانه ای به بیتینیا فرستاده شد و در آنجا شاه را متقاعد کرد که ناوگانی از کشتی ها را به روم بدهد. او به عنوان سخنور/وکیل در دادگاه های رم کار می کرد و در آنجا مهارت های خود را به عنوان سخنران عمومی تقویت کرد.
سزار در سفری به یونان توسط دزدان دریایی دستگیر شد و برای باج در بازداشت بود. وقتی دزدان دریایی به او گفتند که قصد دارند برای آزادی او 20 استعداد بخواهند، او با عصبانیت اصرار کرد که حداقل 50 استعداد دارد. او روابط دوستانه ای با اسیرکنندگان خود داشت و در یک نقطه به شوخی به آنها اطلاع داد که پس از آزادی قصد دارد آنها را شکار کرده و به صلیب بکشد. تعجب آنها را تصور کنید که پس از آزادی او، او این کار را کرد. دزدان دریایی در طول اسارت با سزار رفتار خوبی داشتند، بنابراین او با مهربانی گلوی آنها را قبل از میخ زدن به صلیب ها برید.
سزار صعود خود را به قدرت آغاز کرد. او به مجلس سنا انتخاب شد و در آنجا از Gnaeus Pompeius (پومپیوس کبیر) حمایت کرد که با کمک سزار، فرماندهی جنگ علیه پادشاه میتریدات را به عهده گرفت. او در مراسم تشییع جنازه، از جمله مراسم تدفین همسرش، کورنلیا، سخنرانی کرد و با مهارت سخنوری و مغناطیس شخصی خود، جمعیت را خیره کرد. او با نوه دشمن قدیمی خود سولا ازدواج کرد. او بعداً به دلیل شایعاتی مبنی بر رابطه زناشویی از او طلاق گرفت و به قول معروف "همسر سزار باید بیش از حد مشکوک باشد." او هزینه های زیادی را برای بازی ها خرج کرد تا حمایت مردمی را به دست آورد.
سزار در سال 60 قبل از میلاد در 40 سالگی با پومپه و کراسوس دو مرد بسیار مهم و تأثیرگذار روم ائتلاف کرد. او موافقت کرد که از اهداف آنها حمایت کند، اگر آنها به نوبه خود به او کمک کنند تا به سمت کنسول رم انتخاب شود (در آن زمان، رم توسط دو کنسول اداره می شد که هر یک برای یک دوره یک ساله انتخاب می شدند). پس از انتخاب، سزار اقداماتی را انجام داد که به دو مرد دیگر کمک کرد تا به اهداف خود برسند. در پایان دوره خود، او مجلس را قویاً مسلح کرد تا به او یک دوره پنج ساله به عنوان معاون قدرتمند گل (gaul)و در نتیجه رهبری بخش بزرگی از بهترین نیروهای روم بدهد.
سزار قرار بود تا نه سال آینده در میدان نبرد بماند. در طول آن زمان، او بیشتر اروپای مرکزی کنونی را فتح کرد و "ژنرال بزرگ" را به شهرت هولناک خود اضافه کرد. اما در زمان غیبت کراسوس در نبرد با اشکانیان جان باخت و پومپه تنها کنترل روم را به دست گرفت. بدتر از آن، پومپیه در کنار دشمنان سزار، یعنی Optimates ( جناح طرفدار اشراف ) بود. هنگامی که سزار مطلع شد که Optimates قصد دارد او را به دلیل اقدامات غیرقانونی او در وادار کردن مجلس به دادن کنسول گال به او محاکمه کند، او روابط خود را با پمپه قطع کرد.
سزار پس از جلب وفاداری و حمایت قاطع لژیون های خود، در سال 49 قبل از میلاد آنها را "در سراسر روبیکون" و به رم هدایت کرد. بیشتر لژیون های پمپی در آن زمان در اسپانیا بودند، بنابراین او و مجلس سنا شهر را به لژیون های سزار واگذار کردند. سزار در یک لشکرکشی برق آسا، نیروهای اسپانیایی پومپیوس را قبل از اینکه دشمنش بتواند نیروهایش را تحکیم کند، نابود کرد و پومپه به یونان عقب نشینی کرد، جایی که نیروهایی همچنان به او وفادار بودند. سزار در اسرع وقت او را تعقیب کرد.
حمل و نقل دریایی سزار محدود بود و او فقط می توانست حدود 20000 سرباز را در یونان پشتیبانی کند. او ستوان مورد اعتماد خود مارک آنتونی را پشت سر گذاشت و به آنتونی دستور داد که وضعیت تدارکات را اصلاح کند و در اسرع وقت نیروهای بیشتری را برای او جمع آوری کند. با این حال، سزار با علم به اینکه پمپی از هر لحظه تاخیر برای جمع آوری متحدان و افزایش نیروهای خود استفاده می کند، نمی توانست صبر کند. او در راس ارتش 21000 نفری خود به نبرد رفت.
این دو ارتش در دشتهای فراسولوس به هم رسیدند و تعداد ارتش پومپیوس بیش از دو به یک از ارتش سزار بیشتر بود. علیرغم احتمالات، سزار پیروز شد، فرماندهی درخشان او ضعف او را از نظر تعداد جبران کرد. پومپیوس از میدان گریخت و اندکی پس از آن توسط مصریان به او خیانت شد و به قتل رسید. سزار که اکنون حاکم بلامنازع رم بود، به مصر رفت و پس از یک مبارزه کوتاه اما تلخ، معشوق خود کلئوپاترا را بر تخت سلطنت نشاند.
در بازگشت به رم، سزار برنامه گسترده ای از اصلاحات را آغاز کرد. او شروع به حل مشکل بدهی روم کرد. او کهنه سربازان خود را در خارج از کشور اسکان داد و زمینی را که می خواستند به آنها بخشید، اما دیگران (یعنی دیگر رومیان) را خلع ید نکرد. او تقویم رومی را اصلاح کرد، کمک های عمومی را تنظیم کرد و طبقه متوسط را تقویت کرد. اقدامات او زندگی یک شهروند عادی را تا حد زیادی بهبود بخشید، اما اشراف، بقایای حزب Optimate را خشمگین کرد.
در فوریه سال 44 قبل از میلاد، سنای دست نشانده سزار را "دیکتاتور دائمی" یا دیکتاتور مادام العمر انتخاب کرد. برای اولین بار او شروع به پوشیدن لباس بنفش کرد، رنگی که در آن زمان با پادشاهان و امپراتوران مرتبط بود. علاوه بر این، او اجازه داد مجسمه هایش مانند مجسمه های خدایان آراسته شوند. در 15 مارس، سزار توسط ائتلافی از اشراف و سناتورها به قتل رسید و حداقل 23 ضربه چاقو خورد.