داستان فوتبال در کازابلانکای مراکش و اینکه چگونه شور، سیاست و هویت بر جایگاهها حاکم است، همواره جالب توجه همگان بوده. باشگاههای شمال آفریقا بر رقابتهای لیگ قهرمانان آفریقا تسلط داشتهاند و تیمهای مراکشی از استادیوم محمد پنجم کازابلانکا در میان موفقترین این تیمها هستند.
بسیاری در جهان احتمالاً کازابلانکا را با فیلمی با همین نام در دههی ۱۹۴۰ مرتبط میدانند - با توجه به وضعیت فرهنگی آن به اندازه کافی منصفانه است. چیزی که کمتر شناخته شده است این است که این شهر دارای یکی از پرشورترین و سرسختترین هواداران روی کره زمین است.
مراکش تاریخ پرتلاطمی را پشت سر گذاشته است. اهمیت بندر کازابلانکا برای تجارت بینالمللی و نزدیکی آن به اروپا، به معنای تهدید دائمی دشمن و برای مدتی حکومت استعماری بوده است. آشفتگی منجر به ظهور بسیاری از فرهنگهای متمایز شده است. پادشاه فعلی محمد ششم بخشی از سلسله علویان است. این خانواده با ادعای تبار از پیامبر اسلام، از قرن هفدهم بر مراکش حکومت میکردند.
هویت عربی در میان مراکشیها قوی است، و آشفتگی در طول دههها با اعتراضات علیه سلطانهای مختلف و قدرتهایی که آنها در اختیار دارد - ادامه پیدا کرده است. همین امر باعث شده که جایگاه استادیومهای فوتبال به جایی برای ابراز خشم مردم تبدیل شود. ممکن است کیفیت فوتبال در مراکش عالی نباشد، اما شوری که هواداران تولید میکنند قطعاً بهترین است. تعداد کمی از تیمها در فوتبال جهان از حمایتی پر سر و صدا همچون باشگاههای کازابلانکا برخودارند. وقتی تیمها مقابل رقیب باشند، رقابتها میتواند تشدید شود و این در مورد دو باشگاه راجا و ویداد صدق میکند.
یک سال قبل از استقلال مراکش در سال ۱۹۵۶، استادیوم محمد پنجم ساخته شد - اگرچه در آن زمان نام مارسل سردان، بوکسور فرانسوی بر استادیوم گذاشته شد. از آن زمان، هر دو باشگاه به موفقیتهای بزرگی دست یافتهاند. ویداد موفقترین تیم در رقابتهای است، در حالی که راجا عنوان موفقترین باشگاه مراکش در فوتبال قارهای را دارد. این ورزشگاه میزبان نخستین صعود مراکش به جام جهانی در ۱۹۷۰ نیز بوده است.
راجا از دل مبارزات مراکش برای استقلال متولد شد. آنها کاملاً با تسلط فرانسه مخالف بودند. راجا که توسط ناسیونالیستها و مبارزان انقلابی چپ پایهگذاری شد، تیم طبقه کارگر است. حتی رنگها نیز در اسم باشگاه تجسم ریشهشان هستند. سبز امید (راجا در عربی) رنگ اسلام را نشان میدهد و رنگ سفید به سادگی رنگ شهر کازابلانکا است.
انتهای ضلع جنوبی استادیوم محمد پنجم به طور کامل توسط گروه «پسران سبز ۰۵» اشغال شده است. نمایش مداوم رنگها و حمایت غیرتمندانه باعث بدنامی این گروه و باشگاه شده است. استفاده از این کلیشه که استادیوم به «دیگ سر و صدا» تبدیل میشود، با توجه به صدای ناهنجاری که تولید میشود، بسیار مرسوم است. دود سبز داخل ورزشگاه که این هواداران تولید میکنند، به سمت بالا میرود و خیابانهای شهر را میپوشاند.
شعارهایی که راجاییها فریاد میزنند اغلب ضد حکومتی است. در بخشهایی از یک ترانه سیاسی-اجتماعی مشهور راجاییها آمده است که «در کشور من به من ظلم میکنید. ما در این کشور زیر ابر تاریکی زندگی میکنیم. شما ثروت ما را سرقت کرده و آن را با خارجیها تقسیم کردهاید. شما یک نسل را به تمامی نابود کردید.» برای عبدالله طایع، نویسنده مراکشی، این آهنگ «گرچه ناامیدکننده، اما شفاف، واقعی و بدون هیچگونه اغراق» است. این تصنیف سه دقیقهای همچنان ترند شبکههای اجتماعی نیز هست.
جایگاهها یا تراسها مانند پناهگاهی برای بسیاری از جوانان چپگرای کازابلانکا هستند. شعار ضد دولتی پسران سبز در سراسر آفریقای شمالی گسترش یافته است. درست در سراسر بخش شمالی قاره، بسیاری از مردم جایگاهها را مکانی برای اتحاد و ابراز مخالفت خود با دولتهای مختلف میدانند. شکلی از انقلاب که از هواداران باشگاههای فوتبال نشأت میگیرد. هواداران راجا حمایت خود را نیز از فلسطین نشان دادهاند - با تاکید بر ماهیت و فرهنگ باشگاه.
ویداد در سال ۱۹۳۷ تأسیس شد. ژنرال چارلز نوگوئس، ژنرال مقیم فرانسه، ایجاد باشگاه ویداد کازابلانکا برای واترپلو را تصویب کرد، پروژهای که توسط محمد و عبداللاتیف بنژلون پیشنهاد شد. اما راجا چند سال بعد توسط یکی از اعضای ویداد در فاصلهای دور از خانه تاسیس شد. افسانهها حاکی از آن است که او به مقامات ویداد گفت: "این تیم تا آخر عمر شما را آزار خواهد داد."
از طرفی، گروه «برندگان ۲۰۰۵» بخش شمالی ورزشگاه را اشغال میکنند. «وینرز» گروه هواداری ویداد است. ویداد تیفوها و پرچمهایی با پسزمینهی راستگرایانه تولید میکند و آنها را طوری طراحی میکند که خود را باشگاه برتر کازابلانکا میداند. (در تصویر)
شعار "با هم برای همیشه"، آنها در سراسر جهان به دلیل عشق و حمایت بیقید و شرطشان از تیم و همچنین تیفوهای دیدنی در هر بازی شهرت دارند. با اعضایی در سرتاسر جهان، این گروه شبکهای از شعب مختلف در هر قاره و در هر کشور دارد که اجازه میدهد باهم در ارتباط و تعامل باقی بمانند. ولیعهد تاج و تخت پادشاهی مراکش، حسن دوم، هوادار این تیم بود. بازیکنان ویداد که مورد توجه او بودند، "سربازان مراکشی" نامیده شدند. همچنین رنگهای این باشگاه، قرمز و سفید، نماد سلطنت مراکش است.
بهطور کلی اولتراها در مراکش به چهار اصل کلیدی پایبند هستند تا مشخص شود آیا گروهی از هواداران فوتبال واجد شرایط به عنوان عضو یک گروه اولترا هستند یا خیر.
۱- صرف نظر از نتیجه، اولتراها باید به شعار دادن و تشویق تیم خود در طول مسابقات ادامه دهند. شعارهای آنها باید بلند و قدرتمند باشد و اغلب با نمادها و حرکاتی همراه باشد که هدف آنها ارعاب حریف و پاسخ دادن به توهین است. یک رهبر تعیینشده، معروف به "کاپو"، مسئول تعیین شعارها، شعارها، آهنگها و زمانبندی و سازماندهی تیفوها و حرکات هماهنگ دستهاست. کاپو خود را در جایگاه بالاتری قرار میدهد که توسط بقیه اولتراها دیده و شنیده شود.
۲- اولتراها نباید در طول مسابقات بنشینند. آنها سرپا هستند تا با شور و شوق بینظیری تیمشان را تشویق و حمایت کنند، نه اینکه مثل یک تماشاگر معمولی بنشینند و تماشا کنند.
۳- آنها باید تعهد تزلزلناپذیر خود را برای حضور در تمامی مسابقات از جمله بازیهای خارج هانه بدون توجه به هزینهها و مسافتهای مربوطه ثابت کنند. اولتراها برای سفر به مسابقات خارج از شهر، از وسایلی مقرون به صرفه و مشترک استفاده میکنند. آنها همچنین راهپیماییهایی را سازماندهی میکنند که به عنوان «کورتژ» شناخته میشوند، جایی که اعضا قبل از مسابقات تیمشان با هم راهپیمایی میکنند. این نمایش به منظور نشان دادن قدرت، محبوبیت و فداکاری پرشور هواداران باشگاه است که آمادهاند در هر کجا و به هر قیمتی در کنار تیم خود بایستد.
۴- وفاداری اصلی مهم است. اولتراها صندلیهای خود را دور از هواداران معمولی فوتبال انتخاب میکنند. آنها معمولاً ارزانترین صندلیها را در جایگاه سوم استادیوم انتخاب میکنند که به آن «کوروا» میگویند، یک کلمه ایتالیایی به معنای منحنی. این جایگاه به خانه همه اقدامات حمایتی آنها تبدیل میشود، جاییکه آنها لوگوی خود را که نامشان را نشان میدهد و نماد "افتخار" آنهاست، بالا میبرند.
اولتراها از میل به شورش علیه مقامات سیاسی و امنیتی، سیاستها، گفتمانها و سرمایههای مادی و نمادین آنها متولد شدند. اولتراها بر خلاف رابطهشان با عموم مردم که اولتراها را متحدان خود در مبارزه برای عدالت و خواستار راه حل برای مسائل پیچیده و طولانی خود میدانند، مقامات را دشمن میدانند. در نتیجه، این گروههای غیر نهادی به عنوان جایگزینی برای نهادهای واسطه مانند احزاب سیاسی و اتحادیهها ظهور کردهاند. اولتراها از طریق شعارها، آهنگها و همبستگی تزلزلناپذیر خود از شنیده شدن صدای خود ابایی ندارند و در هر زمان و هر کجا که میتوانند از آنها حمایت میکنند، چه در اتوبوسهای عمومی، چه در جایگاههای استادیومها و چه در میادین اعتراضی در سراسر کشور.