از آلبومی به همین نام ، 1382
ترانه سرا : زویا زاکاریان
آهنگساز : مهرداد آسمانی
تنظیم : منوچهر چشم آذر
از آثار استثنایی و کمتر دیده شده گوگوش
شعر تقریبا کل عمر 50 ساله گوگوش تا اون دوره زمانی رو در بر گرفته:))
صلات ظهر مرداد / هواي پخته ی منگ
دوتا بچّه ی بي خواب / ته يه کوچه ی تنگ
با يه تفنگ چوبي / يه تير کمون يه مشت سنگ
ميرفتيم جنگ دشمن / come on کيو کيو بنگ بنگ
چقدر سرخ پوست کشتيم / تو اون کوچه ی بن بست
چه فصل ساده اي بود / برادر خاطرت هست؟
همه سرگرم بازي / همه بي خبر و شاد
کسي از روز غصّه / خبر اصلاً نمي داد
هواي بچّگي ها / بهار مهربوني
گذشت و ما رسيديم / به فصل نوجووني
شباي خوش جمعه / شباي سينما بود
ستاره ی فرنگي / چراغ راه ما بود
يکي آواز مي خوند / مثه الويس پريسلي
يکي جيمز دین مي شد / واسه زهرا و ليلي
چه بوسه ها گرفتيم / تو اون کوچه ی بن بست
کتک هم خوب خورديم / برادر خاطرت هست؟
بهار بود و هنوزم / شب جيک جيک مستون
هنوز هم پرده ها بود / رو صورت زمستون
گذشت اون شب روشن / شب ستاره و ماه
رسيد نسل من و تو / به اوّلين بزنگاه
بزنگاه بدي بود / چهل سوي پر آشوب
نه يک همدرس دانا / نه يک همسفر خوب
يکيو باد مي برد / پي ميراث شرقي
يکيو آب مي برد / به مغرب ترقي
چقدر ممنوعه خونديم / تو زير زمين بد بو
همش بحث و جدل بود / سر پيام شاملو
تو پيچ پيچ شب ما / قيامت بود و غوغا
يکي خمار انگلز / يکي نشئه ی بودا
تو مسجد شاعر چپ / تو کافه مؤمن مست
عجب سرگيجه اي بود / برادر خاطرت هست؟
هنوز شباي جمعه / شباي سينما بود
تب تند گوزنها / تو کوچه هاي ما بود ( گنجيشکک اشي مشي / لب بوم ما نشين)
به يادم هست که يک روز / همه جسور و شير دل
شديم آرتيست اوّل / تو فيلم حقّ و باطل
موتور شبنامه چاقو / رفيق مترقي
زن نيمه برهنه / توي حجاب شرقي
هواي شور و شر بود / تو اون کوچه ی بن بست
يکي گلوله مي خورد / يکي قدّاره مي بست
همه شيفته و سر مست / تو رؤيا مونده در بست
چه خوابها که نديديم / برادر خاطرت هست؟
ديگه يادي ندارم / از اون جيک جيک مستون
بهار مرد و زمين رفت / به رؤيت زمستون
شکست کشتي مهتاب / تو گلموج هيولا
ستاره بود که مي رفت / به قعر شب دريا
ديگه سکوت تار و / کمونچه ی شبانه
حقيقت بود حقيقت / نه فيلم بود نه ترانه ( کوچه ها باریکن / دکونابستست... )
تفنگهاي حقيقي / برادرهاي دلتنگ
ببين گردش چرخو / باز هم کيو کيو بنگ بنگ
شبي صد دفعه مردیم / تو اون کوچه ی بن بست
چه فصل وحشتي بود / برادر خاطرت هست؟
گذشت اون فصل و ما هم / گذشتيم با دل سرد
مثه غبار اندوه / سوار باد ولگرد
از اين گودال / به اون گود / از اين چاله به اون چاه
سفر کرديم رسيديم /. به آخرين بزنگاه
رو خاک سست غربت / نشستيم تلخ و سنگين
يکي افتاده از دل / يکي افتاده از دين
تو اين غربت بيمار / تو اين بي راهه ی تار
نه يک راه بلدي بود / نه يک قافله سالار
گم و گور رفته از دست / تو اين بهشت سرمست
چه دوزخي چشيديم / برادر خاطرت هست؟