تحلیل قطعه قبلی -یه چیزی مرد-
همین ابتدا باید خدمت شما عرض کنم که قطعه -خون- همانطور که در تحلیل قبلی هم اشاره شده بود، قصد داره تا ثمرات مردن سه چیز مهم در انسان یعنی "حقیقت" ، "صبر و بردباری" و "خود متوهم" و در پی اونها از همه مهمتر مردن "فطرت و ذات انسان" رو نشون بده. این شرایط در ابتدای امر موجب جنگ و خونریزی در میان انسان ها میشه که جنگ هم پیامدهای مختص به خودش رو داره.
اما موضوع اصلی اینجاست که خشم آدما چه تاثیری بر روی سایهها و یا سطح خودآگاهی ما میزاره؟ در پاسخ به این سوال میتونیم بگیم آدمها پس از جنگ و برقراری صلح به دسته های مختلف تقسیم میشن و هر دسته تصمیم میگیره که یک سبک زندگی و زیستن رو انتخاب کنه. بهرام با قرار دادن این قطعه در آلبوم از شروع یک هیاهوی پر سر و صدا خبر میده که بعد از اون قراره سایه ها به "خود" و یا "خوک" تبدیل بشن. ولی اینکه اتفاقات اشاره شده چطور رخ میده رو در ادامه آلبوم و پس از این قطعه متوجه میشیم. نکته آخر در مورد -خون- اینه که بهرام در این ترک به نوعی سیستم و دستگاههای حکومتی رو هم به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل خونریزی تلقی میکنه.
متن کامل قطعه خون
ما با کل بنا مشکل داشتیم زدیم به بن
نه با بره ها چریدیم نه خوردیم فریب گرگ
نوشتیم واسه روشنایی و نسیم صلح
واسه هرکی خودی بود و به مرور غریبه شد
دهنامون بسته نموند با نُرم و با زور و قفل و زیر فشار عرف
دلمون هرچی خواست گفت جلوی ریز و درشت
شوخی یا جدی و خشک
از اشکامون آب شرب گرفتیم هرکی خواست خورد
گردنم درد گرفت انقدر اومدم سربلند بیرون
دیگه گول نمی خورم مِن بعد
بالا آوردم هر چی بود
اکثریت همه هم شکلن
لعنت به فرهنگ جمعیتون
دل میشکونن و می خورن مغز
گند می زنن و نمیشن پشیمون
از دوست یه نشون بده بهمون زود
دشمن فراوون اطرافمون
خون میچکه از دندون
کو انگیزه و آرزو؟ تو جنگیم هر روز
جون میدیم ساکت و مرموز
خنجر تو کمر توی پهلو
ول و بی ملت و علت و معلول
خون
می پاشه تو صورت هر روز
می چکه پایین از ابروم
زمین خون میکنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشممون می کشه شیهه
خون
می پاشه تو صورت هر روز
می چکه پایین از ابروم
زمین خون میکنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشممون می کشه شیهه
خون
ما ریز میدیدیم گنده رو
تا تغییر خواستیم بهمون گفتن تند نرو
که حفظ کنن سلطه رو
دامنه لیز شد تا بیخیال شیم قله رو
کلمه رو از معنی تهی کردن
عقیم کردن جمله رو
با شیر کفتار خر میکردن کُره رو
بش یاد میدادن اخم صورتهای مهربون ضربه خورده رو
بزرگ که میشد قورت می داد خوک درسته رو
حق می خورد میشد تپل تر و درشت تر و
من لال نمیمیرم تا بشم از بند فکرت آزاد
بیام از پشت پلکت بیرون
تا بشم نقض ادعاهات نیاز ندارم حتی
باشم تو متن اتفاقات
آوازم کافیه تا بکنم مُلک فکر رو آباد
از دور انگار یه لکه کم نور
می زنه سوسو می کشِـتَم توو
تو پاک میکنم صورتمو از چرک از اندوه
از این سیاهی ملعون
می سازم قافیه و مضمون
آینمو میگیرم رو به نور
خودمو می کشم بیرون از
خون
می پاشه تو صورت هر روز
می چکه پایین از ابروم
زمین خون میکنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشممون می کشه شیهه
خون
می پاشه تو صورت هر روز
می چکه پایین از ابروم
زمین خون میکنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشممون می کشه شیهه
قسمت 1
ما با کل بنا مشکل داشتیم زدیم به بن
نه با بره ها چریدیم نه خوردیم فریب گرگ
نوشتیم واسه روشنایی و نسیم صلح
واسه هرکی خودی بود و به مرور غریبه شد
جمله (ما با کل بنا مشکل داشتیم زدیم به بن) داره خبر از یک اشتباه جمعی رو میده که در بعضی از انقلابها [ اسم نمیارم اشاره هم نمیکنم چون نمیخوایم سیاسی کنیم ] صورت میگیره. در واقع اعتراض به بنا و قانون قابل پذیرش هست اما جامعه نباید حتی پس از پیروزی بر ظلم و جور، اصل و ریشه خودش رو فراموش کنه.
جمع ما یاغیها که (نه با بره ها چریدیم، نه خوردیم فریب گرگ) خصوصیت افرادی هست که منفعل بودن رو نهی میکنند و هرگز با زور و اجبار اهلی نمیشن رو نشون میده. البته که هرگز جنگ طلب نیستیم (نوشتیم واسه روشنایی و نسیم صلح) در اینجا بازم مشاهده میکنیم که بهرام مخالفت خودش با "آنارشیسم" رو نشون داده که البته این مخالفت در قسمتهای دیگهای از آلبوم هم وجود داره. در مسیری که ما طی کردیم حتی (واسه هرکی خودی بود و به مرور غریبه شد) نسیم صلح نوشتیم!
قسمت 2
دهنامون بسته نموند با نُرم و با زور و قفل و زیر فشار عرف
دلمون هرچی خواست گفت جلوی ریز و درشت
شوخی یا جدی و خشک
از اشکامون آب شرب گرفتیم هرکی خواست خورد
تکرار این مهم که (دهنامون بسته نموند با نُرم و با زور و قفل و زیر فشار عرف) و کلا در هر شرایطی. از ریز و درشت روزگار هم نترسیدیم و (دلمون هرچی خواست گفت جلوی ریز و درشت) اما خب (شوخی یا جدی یا خشک، از اشکامون آب شرب گرفتیم هرکی خواست خورد). منظور جمله دوم نیازی به توضیحات اضافه نداره اما اینو اینجا اشاره کنم که این جملات شباهت معنایی خیلی زیادی با (ما که نزدیم کلا به صورت نقاب، ولی حقیقت شفاف شد به قیمت کدورت ما) در قطعه -سوسو- از همین آلبوم داره.
قسمت 3
گردنم درد گرفت انقدر اومدم سربلند بیرون
دیگه گول نمی خورم مِن بعد
بالا آوردم هر چی بود
جمله زیبای (گردنم درد گرفت انقدر اومدم سربلند بیرون) که زیبایی اون بر همه واضحه. ولی خب باید گفت که سربلند بیرون اومدن از تمامی مهلکههای روزگار موجب گردن درد خواهد شد! ما هم از شکستها تجربه کسب کردیم به جای اینکه سعی کنیم همیشه سربلند بیرون بیایم و (دیگه گول نمیخورم من بعد) در حالی که گولهای قبلی رو هم (بالا آوردم هرچی بود)
قسمت 4
اکثریت همه هم شکلن
لعنت به فرهنگ جمعیتون
دل میشکونن و می خورن مغز
گند می زنن و نمیشن پشیمون
خب در اینجا یک پرش به سمت فرهنگ جمعی داریم که بهرام با جملات (اکثریت همه هم شکلن، لعنت به فرهنگ جمعیتون) به فرهنگ جمعی شکل گرفته که میشه به عنوان "هنجار" هم از اون یاد کرد انتقاد کرده و در واقع گفته که تمایل ندارم همرنگ جماعت بشم اما "خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو" پس این جدا کردن خود از فرهنگ جامعه باعث میشه اونها (دل میشکونن و میخورن مغز، گند میزنن و نمیشن پشیمون) در مورد تناسب معنایی کلمات هم چیزی لازم نیست بگم.
قسمت 5
از دوست یه نشون بده بهمون زود
دشمن فراوون اطرافمون
خون میچکه از دندون
کو انگیزه و آرزو؟ تو جنگیم هر روز
جمله (از دوست یه نشون بده بهمون زود) رو نمیدونم بهرام خطاب به چه کسی میگه، میتونه منظورش خدا، یک رهبر یا حتی یک دوست باشه. اگه شما این قسمت رو میدونید توی کامنتا بگید یا واسم بفرستید. اما جملات بعدی (دشمن فراوون اطرافمون، خون میچکه از دندون، کو انگیزه و آرزو؟ تو جنگیم هر روز) در حال فضاسازی زندگی روزمره ما با جنگ و بیان وجه شباهت بین اونها هست.
در شرایطی که ما انگیزه و آرزو زندگی کردن نداشته باشیم و فقط برای زنده موندن تلاش کنیم یک مدل از جنگ هست. چرا که جنگ ها هم انگیزه قاعده مند و منطقی ندارن و دلیل اصلی بروز جنگ و خونریزی خشم یا حرص هست و لاغیر.
قسمت 6
جون میدیم ساکت و مرموز
خنجر تو کمر توی پهلو
ول و بی ملت و علت و معلول
(جون میدیم ساکت و مرموز) ادامه جمله قبلی یعنی (تو جنگیم هر روز) هست. ولی قسمت مهمتر بعد از این گفته شده که (خنجر تو کمر توی پهلو، ول و بی ملت و علت و معلول) که توضیح این کلمات به درک ما از موضوع خیلی کمک میکنه. بودن خنجر در کمر و پهلو و همه جا استعاره از جنگ داره که در همه جای ما فرو شده اما این بحران همه جا هست، به اصطلاح ول شده. حتی مربوط به یک ملت و قومیت خاص هم نیست. از همه اینها گذشته علت اون هم همیشه مبهم و رازآلوده. معلول و دستاورد هم که هیچ وقت نداره!
خب دیگه بهرام بهتر از این نمیتونست جنگ و خونریزی رو نکوهش کنه و هدفش از خواندن این قطعه هم در آلبوم همینه. نکتهای که لازم میدونم بهش اشاره کنم اینه که در حالی که جنگ مورد نقد و سرزنش قرار میگیره ولی در این داستان نقطه عطفی هست برای شکل گیری مجدد طبقات اجتماعی. یعنی تعریفی که ما از صلح داریم نتیجهای مشابه با قبل بر جامعه جنگ زده داره با این تفاوت که افراد در راس جامعه ممکنه تغییر کنند.
قسمت 7 (کورس)
خون
می پاشه تو صورت هر روز
می چکه پایین از ابروم
زمین خون میکنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشممون می کشه شیهه
اینجا بهرام دیگه اصل مطلب رو میگه و خب چون کورس هست چند بار تکرار میشه که بیشتر تاکید کنه. فضاسازی (خون میپاشه تو صورت هر روز، میچکه پایین از ابروم) که نهایت خشونت و نفرت رو نشون میده تا جای که حتی زمین زیر پای انسان به گریه در میاد (زمین خون میکنه گریه). چون ما آدم ها از همدیگر دور شدیم (پریم از نفرت و اندوه) وسط میدان زندگی (اسب خشممون میکشه شیهه)
قسمت 8
ما ریز میدیدیم گنده رو
تا تغییر خواستیم بهمون گفتن تند نرو
که حفظ کنن سلطه رو
بعد از کورس فضای متنی یکم عوض میشه البته که ورس دوم کاملا از زبان یک سایه بیان میشه. (ما ریز میدیدم گنده رو) گره زدن یاغی ها به ویژگیهای سایه که اگر طرفدار واقعی بهرام باشید متوجه میشین منظور من چیه. اما اگر بخوام در یک جمله بهتر هم عرض کنم باید گفت : "برای ذهنهای بزرگ و قدرتمند، افراد بزرگ جهان بیرون، خرد و بی ارزش هستند". این آدمهای به اصطلاح بزرگ که یا مقام دار هستند و یا حکومتی (تا تغییر خواستیم بهمون گفتند تند نرو، که حفظ کنن سلطه رو) مشابه این وضعیت رو کم و بیش دیدیم یا شنیدیم.
قسمت 9
دامنه لیز شد تا بیخیال شیم قله رو
کلمه رو از معنی تهی کردن
عقیم کردن جمله رو
اینجا با یکی از زیباترین قسمتهای کل آلبوم طرف هستیم. این ظالمین و ستم کارها دامنه رسیدن به حقیقت رو انقدر لیز کردن و (دامنه لیز شد تا بیخیال شیم قله رو). اگر هم بخواین زبان عقیم بشه فقط کافیه معنی رو از کلمات بگیریم. عوام بودند که (کلمه رو از معنی تهی کردن، عقیم کردن جمله رو).
قسمت 10
با شیر کفتار خر میکردن کُره رو
بش یاد میدادن اخم صورتهای مهربون ضربه خورده رو
بزرگ که میشد قورت می داد خوک درسته رو
حق می خورد میشد تپل تر و درشت تر و
کسانی که معنی رو از کلمات گرفتن مردم رو خر کردن حالا موقع رشد و پیشرفت این ماجراس. به کفتار که یک حیوان لاشه خوار هست اشاره کرده که (با شیر کفتار خر میکردن کره رو) پس مردمی که معنی از اونها پوشیده مانده باشه اول به خر کوچک (کره خر) تبدیل میشن و با شیر کفتار هم بزرگ میشن.
(بش یاد میدادن اخم صورتهای مهربون ضربه خورده رو) یکم مبهمه واسه درک این جمله هم شما کمک کنید. ولی خب (بزرگ که میشد قورت میداد خوک درسته رو، حق میخورد میشد تپل تر و درشت تر) اشاره به همون مجود از آدم به خر تبدیل شده داره که به جای پذیرفتن حق اون رو میبلعه و حتی مانع رسیدن حقیقت به دیگران میشه.
قسمت 11
من لال نمیمیرم تا بشم از بند فکرت آزاد
بیام از پشت پلکت بیرون
تا بشم نقض ادعاهات نیاز ندارم حتی
باشم تو متن اتفاقات
آوازم کافیه تا بکنم مُلک فکر رو آباد
خب دیگه اینجا خودتون میبینید که سایه در حال صحبت کردن بوده و امیدواره که تا ابد اون موجود لال و فاقد توان تکلم باقی نمیمونه (من لال نمیمیرم تا بشم از بند فکرت آزاد). قضیه بیرون اومدن از پشت پلک هم که دوباره داره به ترک اول یعنی -خودها- اشاره میکنه (بیام از پشت پلکت بیرون تا بشم نقض ادعاهات) دقیقا همان موقعی مه ما مدعی و قاطع هستیم سایه مارو از این غرور کاذب نجات میده اشکال نداره اگر گاهی اوقات شکست میخوریم.
تفکر و اندیشه نیازی به درگیر شدن ما با خودمون نداره، یعنی در متن اتفاقات زندگی ما قرار نمیگیره اما صرفا در نظر داشتن اون فکر وذهن مارو آباد میکنه بخاطر همین سایه میگه (نیاز ندارم حتی، باشم تو متن اتفاقات، آوازم کافیه تا بکنم ملک فکرو آباد).
قسمت 12
از دور انگار یه لکه کم نور
می زنه سوسو می کشِـتَم توو
تو پاک میکنم صورتمو از چرک از اندوه
از این سیاهی ملعون
می سازم قافیه و مضمون
آینمو میگیرم رو به نور
خودمو می کشم بیرون از خون
این از دور با از دور قبلی که بود (از دوست یه نشون بده بهمون زود) ارتباط داره. اینجا سایه متوجه میشه که دوست و رفیقش همین ما هستیم که داخل فکرمون خونه ساخته و شبها از پشت پلک ما بیرون میاد یک روزنه امید (یه لکه کم نور، میزنه سوسو میکشتم تو) سوسوی امید سایه در قطعه -سوسو- بیشتر توضیح داده شده که ما هم همونجا بیشتر توضیح میدیم. اما این امیدواری چهره چرک سایه رو تغییر میده خوشحال میشه و میگه (پاک میکنم صورتمو از چرک از اندوه، از این سیاهی ملعون) اینجا دیگه جایی واسه غم و غصه نیست اگر ما در خود خون و جنگ یا در حال صلح و آرامش از عقل استفاده کنیم و کاری رو انجام بدیم که درسته.
پس خوردن غصه روزگار به چه دلیل؟ من تصمیم میگیرم، اراده میکنم و حرکت میکنم (میسازم قافیه و مضمون، آینمو میگیرم رو به نور، خودمو میکشم بیرون از خون) آیا هنوز ام متوجه شاهکار بودن این آلبوم نشدین؟!
تحلیل قطعه قبلی -یه چیزی مرد- تحلیل قطعه بعدی -گم-