به عنوان فردی که فیلم سینمایی «پرویز خان» را بیشتر از یک بار تماشا کرده ام، باید بگویم که این فیلم بی تردید صاحب بیشترین عنصر وجودی از یک فیلم ورزشی در تاریخ سینمای ماست و تصویر زندگی پرویز دهداری در مقطعی از سال 1365، بستری مناسب را برای قصه گویی و خلق یک داستان سینمایی-تاریخی-ورزشی فراهم کرده است.
فیلم «پرویز خان» برشی از سال 1365 را بازگو می کند. بازیهای آسیایی 1986 پایان یافته و تیم ملی فوتبال ایران از این بازیها حذف شده است. 14 بازیکن تیم ملی به علت اختلاف سلیقه با کادر فنی، از تیم ملی استعفا می دهند. فشار روی دهداری برای استعفا به دلایل امنیتی و حتی نظامی زیاد است. دهداری اما به نحو شگفت انگیزی در تیم ملی می ماند و به شیوه شگفت انگیزتری به جای استفاده از سایر سرمایه های شاغل در فوتبال ایران، به جمعی بازیکن جوان و گمنام و کم ادعا رو می آورد و در اسفند ماه 1365 با همین جوانان تازه وارد، کویت (قدرت اول آسیا در آن روزگار) را شکست می دهد.
جذابیت های تاریخی و حضور بازیگران نام آشنا در این فیلم، تماشاگری که دل خوشی از فیلمهای ورزشی تمام سالیان اخیر ندارد را مجذوب خود کرده است. اما در این میان برخی از انتقادها هم از مصادیق تاریخی ارائه شده در بطن فیلم مطرح شده است.
علی ثقفی، کارگردان جوان این فیلم توضیح می دهد:
در برخی از صحنه ها بدون در نظر گرفتن تقدم و تاخر تاریخی، ماجراها را به نفع سناریو عوض کردیم. بی تردید این اشکال عمده ای نمی تواند باشد چرا که مثلا در فیلم خوب «ماجرای نیم روز» هم می بینیم که ترتیب برخی از اتفاقات عوض شده و مثلا حادثه ای در خرداد 1361 به پنج ماه عقب برگشته و در روایت تاریخی ماجرای نیم روز، به آذرماه سال 1360 چسبیده است.
در این فیلم شخصیتی خیالی به نام «وحید کامیاب» وجود دارد که وجود خارجی ندارد و این شخصیت که بیشتر بار منفی قصه را هم به دوش می کشد، ترکیبی شگفت از نامهایی مثل حمید درخشان، محمد پنجعلی، ناصر محمدخانی و سایر بازیکنان مستعفی تیم ملی ایران است. برخی از اتفاقات پیش افتاده در پیرامون این شخصیت مستند نیست و البته نباید هم باشد چون قالب ساخت این فیلم مستند نیست و کارگردان بعد از پژوهش کامل روی این اثر، آن را به نفع افزایش بار دراماتیک قصه تغییر داده است.
بیشتر کسانی که این فیلم را دیده اند، اشکالات فیلم را متوجه همین تقدم و تاخر در زمان می دانند و اعتقاد دارند که چنین لحظاتی هیچ گاه در پاییز و زمستان سال 1365 رخ نداده اند. تاکید می کنیم که برخی تغییرات به خاطر جذابیت سینمایی این اثر صورت گرفته است. مثلا کاری که بازیکن تیم ملی در ابتدای فیلم می کند و با رفتار تاکتیکی، بازیکن تیم حریف را به ظن دهداری کنف می کند، در سال 1367 و در مقدماتی جام ملتهای آسیا توسط مرتضی کرمانی انجام شده است اما اینجا زمان وقوع این پدیده به سال 1365 و بازیهای آسیایی سئول برگشته است. در ادامه، این شخصیت که برگرفته از مرتضی کرمانی است، جزو مستعفیان تیم ملی قرار می گیرد که باز هم در ادامه روند معرفی پرویز دهداری به تماشاگر و اصول فکری اوست.
به نظر من بازی بازیگران این فیلم حتی بازیکنان تیم ملی که نقش بیشترشان را جوانانی تازه وارد و آماتور ایفا می کنند، از نقاط برجسته فیلم است و بازیگران نقش احمدرضا عابدزاده، کریم باوی و سیامک رحیم پور به خوبی از ارائه نقش خود برآمده اند. ضمن این که بازی درخشان سعید پورصمیمی باعث شده است تا بازیگر تاریخ ساز «ناخدا خورشید» را در این میدان تازه تحسین کرده، باور داشته باشیم که می توان با این بازی او را از همین حالا در جمع نامزدهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد دید.
در پایان ضمن عرض خسته نباشید به عوامل فیلم، تاکید می کنم که کارگردان این اثر با یک فیلم اولی، پا در مسیری گذاشته که خیلی از بزرگان سینمای ایران در آن قرار دارند.