موسیقی کلاسیک ایرانی یک هنر کهن و یکی از قدیمیترین سنتهای موسیقی است که امروزه شناخته شده است. به دلیل موقعیت جغرافیایی و نقش اجتماعی سیاسی امپراتوری ایران باستان، موسیقی و فرهنگ ایرانی کمک بزرگی به پایهگذاری بسیاری از سنتهای موسیقی در آسیای مرکزی، آسیای صغیر، چین و شمال هند کرده است. از زمانی که پس از حمله اعراب (قرن هفتم میلادی) با فرهنگ اسلامی مرتبط شد، در سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و مدیترانه سفر کرده است.
موسیقی کلاسیک ایران از جهاتی شبیه و مشابه موسیقی کلاسیک جهان عرب، ترکیه و حتی هند است، اما در عین حال یک سیستم خودکفا نیز کم و بیش مستقل از همسایگان خود است. در قرن دوازدهم، سیستم دوم، سیستم موسیقی کلاسیک غربی، به موازات سیستم هنر ایرانی رشد کرده است، و امروزه این دو در کنار هم زندگی می کنند، تا حد زیادی یکدیگر را تنها می گذارند، اما به طرق مختلف یکدیگر را بارور می کنند.
اصطلاح «مقام» بهعنوان یک موجود مدی، برای اولین بار در یک رساله موسیقایی فارسی، یعنی بخش موسیقی درات التاج قطبالدین شیرازی، در قرن سیزدهم آمده است. این مفهوم با انواع اسمی خود (مقام، مکم، مقوم، موغم و ...) بر بسیاری از فرهنگ های موسیقی جهان اسلام، از ترکستان چین و کشمیر گرفته تا ترکیه و جهان عرب، مسلط بوده است. اگرچه این مفهوم از دیرباز در موسیقی ایرانی در کنار سایر موجودات مدی مانند آواز/آواز و شعبه/شعبه و بعدا گوشه در موسیقی ایرانی بوده است، ظاهراً در اواخر دوره صفویه (حکومت 1502-1736). ) و به تدریج مفهوم جدیدی به نام دستگاه وارد موسیقی ایرانی شد.
تاریخ موسیقی ایرانی در قرن بیستم شاهد توسعه راهبردهایی برای بقا در مواجهه با موسیقی غربی بوده است و این راهبردها اغلب شامل وام گرفتن از عناصری بود که موسیقی غربی در آنها قوی است. به عنوان مثال، نتنویسی غربی با موسیقی ایرانی تطبیق داده شده است و در عین حال که سهم خود را در تغییر شخصیت موسیقی ایرانی انجام داده است، میزان تمایل هنرجویان موسیقی ایرانی را نیز افزایش داده است.
موسیقی ایرانی عمدتاً ملودیک است. تقریباً از هارمونی استفاده نمیکند، و اجرای آن بیشتر به صورت تکنواز است، اگرچه گاهی اوقات یک تکنواز با ساز همراه میشود که هر عبارتی را در حین اجرای هنرمند تکرار میکند، تکنیکی که در موسیقی عربی، ترکی و هندی نیز بهطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. جوهره آن نه نمایشی است و نه فکری و مغزی، بلکه کیفیت آن عرفانی و تأملی است. موسیقیدانان ایرانی این را میدانند، زیرا در صحبت از موسیقی خود هرگز از ارتباط دادن آن با سنت غنایی بزرگ ادبیات فارسی و تصوف، نهضت عرفانی اسلام که سرزمین خاص آن ایران است، کوتاهی نمیکنند.
بیشتر موسیقی متر و ضرب ندارد، اما با ریتمی شبیه به گفتار پیش می رود. ساختار موزون آن مطمئناً با ریتم های شعر فارسی مرتبط است. با این وجود، مقدار زیادی موسیقی متریک نیز وجود دارد، و این معمولاً با یک طبل همراه است.
بداهه نوازی مهمترین اصل موسیقی کلاسیک ایران است. نوازنده در لحظه خلق می کند و به طور همزمان برای مخاطب اجرا می کند. حضور و روحیه مخاطب نقش مهمی در احساس و فرآیند خلاقانه بداهه دارد. بداهه نواز خلاقیت و تکنیک را با ملودی ها و ریتم های درونی شده ترکیب می کند تا احساسات فردی خود را بیان کند. بداهه نواز شدن یعنی رسیدن به مرحله نهایی در رشد خلاقانه نوازنده. برای رسیدن به چنین سطحی از تسلط، نوازنده باید از نظر تکنیک، احساسات، نوآوری، تجربه و دانش غنی باشد. نوازنده زمانی استاد می شود که به چنین درجه ای از فضیلت دست یابد و هنر اجرا و تدریس را پرورش دهد.
مجموعه ملودی های موسیقی کلاسیک ایرانی به نام ردیف در دوازده حالت تنظیم شده است. هفت دستگاه بزرگتر (ماهور، شور، نوا، راست پنجگاه، همایون، سهگاه، چهارگاه) و پنج زیر مجموعه کوچکتر به نامهای آواز یا مقام (ابوعطا، بیات زند یا بیات). ترک، دشتی، افشاری، بیات اصفهان). هر یک از این حالت ها به اشکال ملودیک کوچکتری به نام گوشه تقسیم می شوند که از نظر متر، طول، بیان و اهمیت متفاوت است.
تصور می شود که هر دستگاه دارای شخصیت و حال و هوای خاصی است. در اوایل قرن بیستم، مدلی برای آنچه که میتوان عملکرد کامل نامید تکامل یافت. از پنج قسمت تشکیل شده است که همه در یک دستگاه ریخته می شود، اما در واقع همه آنها نیازی به ظاهر ندارند و شنیدن استفاده از یکی دو قسمت به تنهایی بسیار رایج است. این پنج قطعه عبارتند از: پیش درآمد، چهار مضراب، آواز، تصنیف و رنگ.
ردیف توسط نوازندگان و هنرجویان حفظ می شود، به همین دلیل است که رپرتوار در طول اعصار حفظ شده است. ردیف همچنین به عنوان یک وسیله موسیقی برای آموزش و به عنوان یک نقطه مرجع برای بداهه نوازی عمل می کند.