آنچه خواهید خواند: قرارداد بلند مدت و نجومی برای بازیکنان حاصلی ندارد جز آنکه توان خرید جایگزین و یا حتی تعویضی مناسب را از باشگاه می گیرد و بازیکن دیگر برای حفظ سلامت خود و دوری از مصدومیت تلاشی می کند و نه برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی. این بحران در بارسا نتیجه روی آوردن به ترفند قرارداد بلند مدت برای رقابت با مالکان ثروتمندی است که به راحتی نیمکت را پر از دو جین ستاره می کنند. روندی رو به قهقرا..
بارسلونا در دوره اول لاپورتا اسپانسر یونیسف بود و درآمد اسپانسر تیم رو چندان لازم نداشت. جذب بازیکن آکادمی با حقوق معقول نیازی به درآمدهای نجومی نداشت و چند خرید طلایی مثل رونالدینیهو، زلاتان، آنری فشاری به ارکان باشگاه وارد نمی کرد. یادتان نرود که استقلال طلبی و وجهه یک ایالت به این باشگاه پیوند خورده بود از این رو شعار فراتر از یک باشگاه رو برای خود در نظر گرفته بودند. گامی رو به جلو برای اتحاد استقلال طلبان از اسپانیا. از این رو، رفتار مناسب و با شخصیت برای باشگاه رنگ اصلی به شمار می رفت و دست رد به مورینیو پر حاشیه زد و زلاتان را که با تیپ جیغ و ماشین اسپرت به تمرین میامد به راحتی واگذار کرد.
اما پای ثروتمندانی روس، آمریکایی و عرب حاشیه خلیج فارس برای سرمایه گذاری به فوتبال اروپا باز شد و جذب ستاره های جهان برای امثال رئال و بارسا دیگر به آسانی جذب کریس رونالدو، رونالدوی برزیلی، بکهام و فیگو نبود. برگ برنده تیم های بارسا و رئال درآمد بالا بود که امکان بستن قرارداد های بلند مدت با بازیکنان رو به ارمغان می آورد.
ستاره ها با قرارداد های بلند مدت و حقوق سنگین جذب این دو باشگاه می شدند و صد البته دیگر مقصد انحصاری ستارگان جهان فوتبال نبودند و مالکان ثروتمند باشگاه های لیگ انگلیس کار این دو غول اسپانیایی را سخت کردند.
طمع اقتصادی اعضای بارسا برای کسب درآمد حداکثری، تیم لاپورتا رو به خانه فرستاد و به کمپ راسل بله گفت. تاجری که برای کسب اعتبار فوتبالی هر بازیکنی را که چند صباحی درخشسی گذرا داشت با قراداد های سنگین و دراز مدت جذب می کرد و برای حفظ ستاره های نسل طلایی بارسا که رو به افول می رفتند از همین ترفند بهره جست.
از طرف دیگر، مدیر با سابقه رئال که تمدید فقط یک ساله رو برای بازیکن بالای سی سال حتمی می دانست و از فروش به موقع ستارگانی مثل رونالدو و کاسمیرو هراسی به خود راه نداد گرچه اشتباهاتی هم چون گرت بیل و هازارد رو می توان برای او برشمرد اما در مجموع وجهه او دچار خدشه نشد و به راحتی با قرارداد های کوتاه مدت توانست سطح انگیزه بازیکنان برای درخشش در ترکیب رو حف کند و به سرعت با بازیکنی درخشش لازم را نداشت خداحافظی میکرد.
اما بارسا خانه ای امن برای دوستانی شده بود که می دانستند تنها راه مدیر تعویض مربی است و نیمکت نشین کردن بازیکنی با حقوق 10 تا 20 میلیون یورو براس سه سال و خرید جدید در هر پست امکان پذیر نیست. سطح بازیکنان به همین خاطر به شدت افت کرد و در نهایت مدیریت باشگاه امکان جذب بازیکنانی مثل برایتوت و دوگلاس، فرمالن، متئو، یری مینا، تودیبو، جونیو فیرپو، لوکاس دینیه و واگه را برای نیمکت داشت که همگی فاجعه به شمار می رفتند و توان فشاره به مهره های اصلی رو نداشتند. البته ستارگانی مثل کوتینیو هم جذب شدند که به علت ناهماهنگی با نوع بازی بارسا به سرعت افت کرد و بیشتر در پخش اعانه و تقسیم غذا به هم وطنانش فعال بود تا در ترکیب تیم و یا عثمان دمبله که در عمل مشتری دائم تیم درمانی بارسا به شمار می رفت.
در بخش درآمد زایی تیم تجاری بارسا عملکردی مناسب داشت اما به دلیل عدم برخورداری از وجهه ورزشی مجبور بودند با جذب بازیکنان ستاره ای که به ترکیب تیم نمی خوردند و حفظ نسل طلایی که دیگر افت کرده بودند آبرویی برای خود دست و پا کنند تا در عرصه مدیریت باقی بمانند اما همه گیری کرونا پاسخی دندان شکن به این بی تجربگی داد و تیم با بحران پرداخت حقوق های بلند مدت و سنگینی مواجه شد که کمر باشگاه را شکست.
اعضای باشگاه که نتیجه طمع خود را در فرو پاشی ارکان باشگاه دیدند بار دیگر به مدیر نسل طلایی روی آوردند تا با خداحافظی با تمام حقوق بگیران نجومی بارسا را از ورطه نابودی نجات بدهد که نتیجه خداحافظی با مسی، پیکه، بوسکتس شد در کنار آن به سرعت قرارداد سایر یازیکنان کاهش یافت.
اما مشکل هم چنان بر سر جایش باقیست. قرارداد بلند مدت که سبب می شود بازیکن احساس خطر نکند و سقف حقوقی که پر شده و جذب جایگزین را غیر ممکن می کند. نهایت هر بازیکنی با احساس امن در ترکیب خوش نشینی را انتخاب می کند و تیم همیشه در حالت نوسان است.
این آینده باشگاه های بزرگی است که مالک ثروتمند ندارند. مالکانی با چاه های نفت که ضرر در تجارت فوتبال را برای کسب شهرت و آبرو به جان می خرند.
رئال و بارسا برای بقا نیاز به قدرتی مالی دارند که در برابر این سونامی از خود دفاع کنند. کفایت پرز توانسته رئال را تا این لحظه از گرداب ورشکستگی دور کند اما دیگر قدرت جذب آنی بازیکنانی هم چون هالند و ام پابه را ندارد چون رقیب با ثروت هنگفت خود می تواند بازیکن را اغواء کند. بارسا با مدیریت ضعیف فوتبالی دچار بحران شد. بحران در ترکیب و فاجعه در بخش اقتصادی.
قرارداد بلند مدت و نجومی برای بازیکنان حاصلی ندارد جز آنکه توان خرید جایگزین و یا حتی تعویضی مناسب را از باشگاه می گیرد و بازیکن برای حفظ سلامت خود و دوری از مصدومیت تلاشی دو چندان می کند و نه برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی. این بحران در بارسا نتیجه روی آوردن به ترفند قرارداد بلند مدت است تا بتواند با مالکان ثروتمندی رقابت کند که به راحتی نیمکت را پر از دو جین ستاره می کنند. روندی رو به قهقرا