سلام همتون میدونید که رونالدو چندساله با جورجینا ازدواج کرده و صاحب چند فرزند شدهاند.
اما شاید براتون سوال شده باشه که چرا بین اینهمه آدم، بهترین انسان تاریخ به خواستگاری جورجینیا میره؟
با خوندن ماجرای خواستگاری رونالدو از جورجینیا که اینجانب تعریف میکنم به جواب سوالتون میرسین!
در سال ۲۰۱۷ رونالدوی بزرگ پس از فتح توپ طلا میشینه ی گوشه با خودش تفکر میکنه، و به خدای متعال میگه:
ای خدا! من از این تجملات بریدهام، دیگر توپ طلا نمیخواهم وقتی فقرا حتی لقمهای نان ندارند.
دقایقی بعد، به رونالدو وحی میشود که برای درک زندگی قشر پایین به محلههای متروکه برود و در خانهای ساده در کنار این مردم زندگی کند.
رونالدو با آغوش باز این پیشنهاد را میپذیرد، و اساس خود را به یک زیر زمین تاریک میبرد.
در این محل بچهها با یک توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکردن که ناگهان رونالدو میگوید: عمو توپو پاس بده اینور!
بچهها وقتی رونالدو را میبینن با ذوق فراوان فریاد میکشند: رونالدوووووو سیووووووووو
و به سمت وی میدوند، رونالدو نیز به سمت آنها میدود و آنها را در آغوش میگیرد.
سپس میگوید: کی کفش و لباس میخواد؟
بچه ها: مننننن عمو رونالدو منننن
و رونالدو با مهربانی برای همهی آنها کفش و لباس میخرد، اما در این بین دختری را میبیند که با مهربانی جلوی گربه ها غذا میگذارد.
بچهها تعجب میکنن چرا حواس رونالدو پرت شده؟
کریس که فردی خجالتی است به سختی اسم دختر را میپرسد
و دختر خود را جورجینیا معرفی میکند
و به دلیل علاقهی زیاد به رونالدو میخواهد او را در آغوش بگیرد؛ اما رونالدو متذکر میشود هنوز به یکریگر محرم نیستند.
خلاصه اینکه قرار خواستگاری گذاشته میشود؛ و رونالدو به جای اینکه عطر گرانقیمت به خود بزند، کتشلوار آنچنانی بپوشد و شیرینی خامهای به خانهی عروس خانوم ببرد با پیراهن پارهشده و یک بسته خرمای ساده به خواستگاری میرود، تا مرتکب تجملگرایی نشده باشد.
تا رونالدو وارد میشود و یاالله میگوید
خانومهای جمع فریاد میکشند: لیلیلیللیلییییی
اما رونالدو ناراحت شده و متذکر میشود که این صدا آلودگی صوتی تولید میکند و ممکن است باعث آزار همسایهها شود.
و سپس خیلی سر به زیر و بدون اینکه به خانومها نگاه کند بر روی زمین مینشیند.
و وقتی از وی میپرسن چرا بر روی کاناپه نمینشینی؟
میگوید:
وقتی افرادی هستند که حتی همین زمین را برای نشستن ندارند، چرا بر روی مبل بنشینم؟
سپس سکوت سنگینی در جمع حکمفرما میشود؛ تا زمانی که جورجینیا چای را میاورد، و به رونالدو لبخند میزند.
اما رونالدو همچنان سر به زیر است و به جورجینیا نگاه نمیکند.
وقتی بحث این میشود که رونالدو چه چیزهایی دارد
کریس در صحبت با جمع میفرماید که ثروت زیادی دارد اما میخواهد این ثروت را بین فقرا پخش کند، و خودش در زیر زمینی تاریک زندگی کند و برای غذا نیز نون خشک با آب بخورد.
اما وقتی شام حاضر شد رونالدو دید که قورمه سبزی و قیمه به سر سفره آورده شد، برای همین در همان لحظه با عصبانیت از زمین بلند شد و پس از فرستادن یک صلوات، به سمت در خانه حرکت کرد تا به بیرون برود.
اما پدر جورجینیا جلوی در را میگیره و میگه: ببخشید ما دستمون خالیه نمیتونستیم غذای بهتر جلوی شما بذاریم.
بنابراین رونالدو غضب میکنه و میگه: مردک! تو فکر میکنی من به دنبال طعامی خوشرنگ تر هستم؟ نوشابه سر سفره چی میکند!؟؟
وی در ادامه افزود...
اگر میخواهی با دخترت ازدواج کنم باید این ۳ شرط رعایت شود:
- هر بار پامو تو این خراب شده میذارم به جای نوشابه سر سفره آب باشد
- مراسم عروسی برگذار نشود و هزینهای که قرار است خرج تالار شود به دامپزشکی داده شود برای تضمین سلامتی اُشتران
- رفتم حموم رو ی نگاه انداختم شامپوی خارجی دیدم! از این به بعد برای حمایت از تولید ملی باید شامپو صحت یا تخم مرغی بخرید
پدر جورجینیا در ابتدا پررو بازی درمیاره، ولی بعد از اینکه جورجیا گریه میکنه و میگه بابا من رونالدو رو میخوام و اگه نذاری با رونالدو ازدواج کنم ترشی میندازم (سپس یک ترسی پرتاب میکند)
مجبور میشه که کتبا به رونالدو تعهد بده این شروط رو رعایت میکنه و زیرشم امضاء بزنه.
اینطور شد که در این شب عقد بین کریستین رونالدو و جورجینیا خوانده شد و آنها تا ابد در یک زیر زمین تاریک بدون چراغ، در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردند.