کیهو در کتاب خود بیگانگان از فضا به صراحت گفت: "از سال 1953 [نیروی هوایی] می دانست که سفینه های فضایی غول پیکر در نزدیکی سیاره ما در حال فعالیت هستند." او گفت در همان سال بود که ارتش آزمایش تجهیزات راداری دوربرد جدید را آغاز کرد. کیهو نوشت: "در حین انجام آزمایشهای اولیه، اپراتورهای نیروی هوایی از دریافت سیگنالهای یک شیئ غول پیکر که در نزدیکی خط استوا می چرخد شگفت زده شدند. سرعت آن تقریباً 18.000 مایل در ساعت بود. بررسی های مکرر نشان داد که ردیابی درست بوده است. یک شیئ ناشناخته عظیم در فاصله 600 مایلی دور زمین در حال چرخش بود." به گفته کیهو، اندکی پس از کشف این شیئ، دومین شیئ بزرگ در حدود چهارصد مایل به مدار زمین آمد و در رادار نیروی هوایی نیز ردیابی شد.
کیهو نوشت: "رؤسای وزارت دفاع که نگران شده بودند با عجله یک پروژه تشخیص ماهواره ای اضطراری را در وایت سندز، نیومکزیکو راهاندازی کردند. دانشمند مسئول این جستجوی مخفی، دکتر کلاید تامبا، کاشف سیاره پلوتو [و] تنها ستاره شناس مشهوری بود که به مشاهده یک یوفو اعتراف کرده بود. "جستجوی آسمان" یک پروژه ترکیبی نیروهای مسلح بود که تحت سازمان تحقیقات مهمات ارتش بود."
نگاهی جدی به این داستان نامعقول، نمونه خوبی از ابهام و پنهان کاری مرتبط با پدیده یوفوها را به دست می دهد.
داستان کیهو از کشف دو ماهواره غول پیکر توسط روزنامه نگار محقق، وارن اسمیت، پشتیبانی شد، وی اظهار داشت که یک منبع سیا به او گفته است که سیگنالهای ماهواره های عظیم ناشناس حداقل در سیزده موقعیت جداگانه در سال 1953 دریافت شده است. دکتر تامبا در واقع در سال 1953 به عنوان سرپرست یک برنامه جستجوی ماهواره ای که جهان را در بر می گرفت، انتخاب شد. و او تجربه دیدن یک یوفو تقریباً همزمان با کنت آرنولد را داشت.
اندکی قبل از ساعت 5 بعدازظهر در 10 جولای 1947، تامبا، همسرش و دو دخترش در حال رانندگی در بزرگراه نیومکزیکو بودند که "شیئ براق کنجکاوی برانگیزی" را مشاهده کرد که در هوا معلق بود. این یک شیئ بیضوی کاملاً مشخص بود که سطح آن صیقلی به نظر می رسید. این شیئ شروع به بالا رفتن کرد و از میان پوشش ابری با سرعتی که تامبا بین ششصد تا نهصد مایل در ساعت تخمین زده بود، شتاب گرفت. اخترشناس نتیجه گرفت: "صعود ناگهانی قابل توجه مرا متقاعد کرد که این یک وسیله هوایی کاملاً جدید است."
جالب تر از همه این است که دانشمندی با چنین تجربه ای چهار سال قبل از اینکه شوروی اسپوتنیک I را در مدار قرار دهد، به عنوان سرپرست یک برنامه جستجوی ماهواره ای انتخاب شد. همچنین جالب است بدانیم که در مارس 1954، پس از آنکه خبر پروژه جستجوی ماهواره ای مخفی تامبا در مقاله ای در خبرنامه انجمن نجوم اقیانوس آرام منتشر شد، مقامات بخش مهمات ارتش در وایت سندز بیانیه ای مطبوعاتی منتشر کردند که در آن بیان شد که ارتش جست و جوی قمرهای کوچک شبیه به سیارک هایی که از فضا آمده و وارد مدار زمین شده اند را آغاز کرده است.
این داستان در نسخه 15 مارس 1954توسط مجله تایم انتخاب شد که تیتر آن "ماه دوم؟" بود. طبق این مقاله، "اخترشناس کلاید تامبا، که سیاره پلوتو (1930) را رصد کرده، به دنبال یک جرم نزدیکتر و حتی گریزانتر است: شاید قمر دوم زمین. [مهمات ارتش] ممکن است صرفاً بخواهد بداند که موشک های آنها هنگام صعود به اعماق فضا با چه نیروی مخالفی از طبیعت روبرو هستند. یا ممکن است آنها علاقه جاه طلبانه تری داشته باشند: یک قمر طبیعی در نزدیکی ممکن است پایگاه مناسب تری در فضا نسبت به قمر مصنوعی مورد بحث باشد." در این مقاله آمده است که دکتر تامبا از ارائه جزئیات برنامه خود امتناع کرد و همه سوالات را به دستور مهمات ارتش به واشنگتن ارجاع داد. این موضوع باعث شد نویسندگان تایم اظهار نظر کنند: "منصفانه است که فرض کنیم مردان موشکی معروفی که برای مهمات ارتش کار می کنند به این پروژه علاقه مند هستند." این مقاله سپس امکان یک ماهواره جدید را مورد بحث قرار می دهد، اما به شیوه ای عجیب و مبهم: "یک ماهواره کوچک نزدیک به زمین به سختی قابل تشخیص است. ممکن است نزدیک خط استوا بچرخد که برای اکثر رصدخانه های جهان نامرئی است. در هر صورت، تقریباً نیمی از زمان خود را در سایه زمین می گذراند، جایی که نامرئی خواهد بود."
همانطور که به نظر می رسید، مقاله سپس خوانندگان خود را بر آن داشت تا به جستجوی چنین شیئی کمک کنند، و اظهار داشت: "بهترین زمان برای جستجوی یک قمر کوچک، سحر یا غروب است، زمانی که به شدت می درخشد. . . "
پروژه بیگانگان : بررسی نقش فرازمینی ها در میان ما
جیم مارس
ترجمه لژیون
بازبینی و ویرایش : مهر
https://t.me/thelostbook
وقتی لازار متوجه شد که چیزی بسیار تاریک و مرموز در مورد کار در s4وجود دارد، زمانی بود که او متوجه پوسترهایی شد که یک یوفوی معلق در هوا را نشان می داد با عنوان "آنها اینجا هستند". وقتی فهمید که او برای جایگزینی دانشمندی استخدام شده بود که یکی از سه نفر کشته شده در آوریل 1987 بود، وقتی که برای بریدن یک راکتور نیروگاه بیگانه تلاش می کردند او کشته شده و این لازار را بسیار نگران کرد.
زمانی که لازار مشغول به کار شد، دریافت که قرار است نیروگاهی را از یک بشقاب پرنده – یک راکتور ماده/ضد ماده، مطالعه و مهندسی معکوس کند. او گفت کشف کرد که راکتوری که شبیه راکتورهای هسته ای ما بود، اما فقط به اندازه یک توپ فوتبال، با استفاده از ماده فوق سنگینی که بر اساس عدد اتمی آن عنصر 115 نامگذاری کرد، "امواجی" ایجاد می کند که جاذبه را بی اثر می کند.
در حالی که دسترسی باب لازر به اسناد بشقاب پرنده ها کوتاه مدت و پراکنده بود، شگفت انگیزترین اطلاعات از بیش از دویست صفحه از اسناد "توجیهی" به دست می آمد که او باید برای آماده شدن برای کارش می خواند. لازار گفت که در داخل این کتابچه های آبی که نه شماره سند و نه مهر محرمانه داشتند، از پروژه های مخفی دیگری مانند مطالعه پیشرانه گرانشی ("گالیله")، نگاه کردن به گذشته ("شیشه آینه") و یک سلاح پرتوی نوترونی ("Sidekick")، همه تحت برنامه ای به نام "نمای کلی پروژه"، مطلع شده است. لازار خواند که بیگانگان هزاران سال از زمین - که آنها آن را "Sol 3" نامیدند - بازدید می کردند و اینکه بشر نتیجه شصت و پنج "اصلاح" ژنتیکی است که در طول هزاران سال انجام شده است. حداقل یک گروه از فرازمینی های کوچک - که به آنها "بچه ها" گفته می شود - از سیاره ای در منظومه ستاره ای زتا رتیکولی آمده اند. لازار همچنین از این که فهمید بشقاب پرنده های در دست دولت همه نتیجه سقوط های تصادفی نبوده اند، شگفت زده شد. او گفت: "من فکر می کنم . . . که ما آنها را بیشتر از راههای دوستانه دریافت کرده ایم تا با بازیابی سقوط یا سرقت آنها یا هر راه دیگری."
لازار حتی پس از تمام تجربه هایی که داشت، گفت که هنوز نسبت به اظهاراتی که در یک سند قطور که گفته می شود مربوط به مذهب است، تردید دارد. این مقاله بیان می کرد که بیگانگان انسان ها را به عنوان "ظروف"می دانند. لازار که از او خواسته شد این موضوع را روشن کند، پاسخ داد: "شاید ظرف هایی برای روح. شما می توانید هر نظریه ای را که می خواهید ارائه دهید. اما ما ظرف هستیم و در اسناد به این صورت آمده است؛ اینکه دین به طور خاص ایجاد شده است، بنابراین ما قوانین و مقرراتی را صرفاً برای آسیب نرساندن به ظروف داریم. . . ."
یکی از جنبه های جالب مطالعات توجیهی لازار به توصیف او از نبرد آشکار بین بیگانگان و انسان ها در یک پایگاه مخفی در سال 1979 مربوط می شود. او گفت که خوانده است که یک نگهبان انسانی سعی کرده اسلحه ای را وارد منطقه بیگانه کند که منجر به زخمی شدن سر پرسنل امنیتی شد. توصیف لازار از این حادثه دقیقاً با روایت پل بنیویتز، محقق یوفو، مطابقت دارد. در نامه ای در سال 1985 به نویسنده تیموتی گود، بنیویتز نوشت: "در سال 1979، اتفاقی افتاد. بیگانه . . . گفت [در مورد سلاح] بحث شده است. . . 66 نفر [امنیتی] کشته شدند، 44 نفر فرار کردند." داستان حاکی از آن است که بیگانگان با به جا گذاشتن تجهیزاتی که برخی از آنها بعدها توسط لازار مورد بررسی قرارگرفته رفتند.
پروژه بیگانگان : بررسی نقش فرازمینی ها در میان ما
جیم مارس
ترجمه لژیون
بازبینی و ویرایش : مهر
https://t.me/thelostbook