Jacaena Targrianاینم از ترجمه اش تقدیم به شما:
شکل و حال و هوای یه جا، هر جا که باشه
می تونه خواسته های زیادی رو تغییر بده
من به چشم خودم خیلی از شنیده ها رو دیدم
با قلبم ناخودآگاه عاشق شدم
همین جا بهترین سال هامو داشتم
با این حال اینجا فقط من و تو رو کم داشت
توضیحش خیلی زیاد میشه که امکان نداره
غیر تو کس دیگه ای رو احساس کنم
منطقیه اگه از این وضع شکایت کنم؟
از روزی که جدا شدیم من دیگه زندگی ندارم
با اینکه جدایی به ما مقدر شده
کنار تو هم زندگی از حرکت می ایستاد
بعد از اینکه تو رو در آغوش گرفتم دیگه آغوش گرفتن کس دیگه از دست رفت
حرفم هام هم شبیه شد به سکوت
هر چی از تو شنیده می شد تعریف بود و از من آه
صدات همه جا طنین انداز میشه
عکسامون هنوز روی تاقچه است
حرف از زمان گذشته است
و خنده ات توی حرفام هست
عزیزم هر جا که حرف بزنم اسمت رو میارم
با هر روزی که می گذره احساس می کنم که برمی گردی
قلبم دیگه هیچ حسی نداشته
از وقتی که با کسی غیر تو بودم
منطقیه اگه از این وضع شکایت کنم؟
از روزی که جدا شدیم من دیگه زندگی ندارم
با اینکه جدایی به ما مقدر شده
کنار تو هم زندگی از حرکت می ایستاد
بعد از اینکه تو رو در آغوش گرفتم دیگه آغوش گرفتن کس دیگه از دست رفت
حرفم هام هم شبیه شد به سکوت
هر چی از تو شنیده می شد تعریف بود و از من آه