فیلم سینمایی ایرانی فیلم پرونده باز است The Case Is Open
دانلود The Case Is Open - فیلم پرونده باز است 1402
توضیح فیلم The Case Is Open:
عنوان فیلم: The Case Is Open - فیلم پرونده باز است 1402
محصول کشور: ایران
زبان: فارسی
امتیاز: 4.0 از 10
مدت زمان: 90 دقیقه
ژانر: خانوادگی، درام
کارگردان: کیومرث پوراحمد
تهیه کننده: علی قایم مقام
نقد و بررسی کامل فیلم پرونده باز است:
بیایید اصلا به این فکر نکنیم که این مجموعه تصاویر را (که ادعا دارند فیلم سینمایی است!) کارگردان «قصههای مجید» و «خواهران غریب» و حتی «اتوبوس شب» ساخته است. اگر بدون این پیشفرض به تحلیل فیلم وارد شویم ممکن است یأس و خشم جایشان را به کلمات نقد بدهند، پس فرض میکنم این فیلم را یک دانشجوی ترم اول سینما ساخته که نامش را هم نمیدانم! و حالا چند نکته درباره این اثر: درباره "پرونده باز است" میتوان با اطمینان گفت که این اثر با دستپاچگی تهیه شده است. علاوه بر اینکه فیلمنامه اصلاحاتی نیاز دارد، بهوضوح در تدوین و کارگردانی این شتابزدگی قابلاحساس است. این فیلم لحظاتی را ندارد که توسط دوربین به خوبی ثبت شود. اندازه نما و حرکت دوربین و فضا به درستی در خدمت داستان نیست و نتیجه کار، مجموعه تصاویری است که در جهت مخالف قصد خود حرکت میکند، تا حدی که بعضی پلانها به کمدی بدل میشود. بازی بازیگران در انتهای محور کیفیت قرار دارد و شاید بشود گفت این فیلم- جز در یکی، دو صحنه- هیچ نشانی از کارگردانی در خود ندارد. تغییر موضع کاراکترها، بدون بر اساس عقلانیت، دائم درحال تغییر است. بهعنوانمثال حامد بهعنوان شخصیتی که از ابتدای فیلم در نقش مصلح ظاهر میشود، بر مبنای اخلاقی خود باقی نمیماند و در انتهای فیلم از قاتل میخواهد دروغ بگوید تا تبرئه شود. این عدم ثبات در شخصیت قاتل نوجوان و اصرار او بر خوار نشدن و التماس نکردن هم قابلمشاهده است. اشکالات عدیده فیلمنامه به همینجا ختم نمیشود و میبینیم سلسلهای از کنشها و واکنشهایی که در هیچ نظام علی و معلولی به دایره منطق درنمیآید در فیلم میهمانی گرفتهاند. فیلم بر ایده کلیشهای و با آدمهای کلیشهای استوار است. "قصاص انسانی نیست" داستانی درباره نوجوانی است که بیقصد قبلی و در خلال یک درگیری رفیق خود را به قتل میرساند و بعد تلاش میکند تا او را از اعدام نجات دهند. شخصیتهای داستان به طور معمول به دو دسته آسیبدیده و قیم تقسیم میشوند.
فیلم پرونده باز است با وجود اینکه این نوع تعریف کاراکتر، بیش از حد کودکانه و سطحی است، نگاه این کارگردان به تقسیمبندی قابل توجه است. دوربین در این میان بیطرف نمیماند و موضعی قیممآبانه، تسلطجو و تحقیرکننده نسبت به قشر فرودست میگیرد. او با یک نگاه دونمایه، به آسیبدیدگان اجتماعی در حد یک "مطالعه موردی" نگاه میکند و داستان را بر درونمایه ترحم استوار میکند. اوج این نگاه در صحنهای است که خواهر مقتول به همراه نامزدش درباره کودکان پایینشهر و خطراتی که آنها را تهدید میکنند، حرف میزنند در حالیکه یکی از آن کودکان را بینشان گذاشته و بر سرش دست میکشند! در جای دیگر، قاضی در دادسرا خطاب به خانواده مقتول و با حالت خشمگین و طلبکار میگوید: "شما که دستتان به دهنتان میرسد، چرا در این محل زندگی میکردید؟" و ترجمه این حرف میشود: اگر جان فرزندتان عزیز بود از اول باید از این "طبقه" فاصله میگرفتید. در واقع یک ایده عجیب و مشمئزکننده در تمام طول فیلم جریان دارد و آن هم "حاکمیت طبقه بر طبقه" است؛ طبقه فعال رسانه بر طبقه سوژه رسانه، طبقه آموزشدهنده بر طبقه بیسواد، طبقه زیبا بر طبقه زشت و نهایتا طبقهای که نمیبخشد بر طبقه قربانی. مولف تلاشی مذبوحانه دارد تا دل مخاطب را به حال قاتل بسوزاند. پسری عاشق که نی میزند، مورد ظلم همبندیهای خود قرار میگیرد و در این میان پدری لال هم دارد که خوب التماس کردن را بلد است. این حد از تقلا برای بازی با عواطف مخاطب - که رنگ و بویی طبقاتی میدهد و البته ذرهای در برانگیختن شفقت به کار نیامده - خود موضعی از سر ضعف است که بیشتر از پیش، مشت خالی سازنده را برای تماشاگر باز میکند. در مجموع این اثر برای کارنامه کارگردانش یک اثر بد است؛ اثری که میتواند پرونده اعتبار او را به زودی ببندد. نقد و بررسی فیلم سینمایی تفریق و نقد و بررسی کامل فیلم جنگ جهانی سوم
فیلمی سطحی و ضعیف تلویزیونی که به نظر میرسد به سر بیحوصلگی ساخته شده است. حتی بازی هنرمندانی مانند حسین پاکدل نیز از بیحوصلگی این فیلم رنج میبرد. اما قصهی این فیلم چیست؟ یک قصهی تکراری با المانها و عناصری کلیشهای که با لحن و بیانی نیز کلیشهای روایت شده است و رگههای پر رنگی از سانتی مانتالیسم عاطفی را نیز در خود جای داده است. داستان این فیلم دربارهی درگیری دو نوجوان هم محله به نامهای علیرضا و فرهاد است که به دلیل عشقی که به دختری به نام نرگس دارند، به درگیری میانجامند و در نهایت علیرضا به دست فرهاد به قتل میرسد. والدین علیرضا تقاضای قصاص میکنند و تلاشهای خواهر علیرضا و نامزدش، سیفی رئیس کانون اصلاح و تربیت و پدر علیرضا برای بخشش اولیای دم تا آخرین لحظات ادامه مییابد. به نظر میرسد کارگردان به دلیل فاصله سنی و نسلی با سوژه و شخصیتهای قصه نتوانسته به درستی از نوجوانان زمانه جدید درک کند و به نوعی با تصوری که از زیست-جهان نوجوانان دهه ۶۰ و ۷۰ داشته به بازنمایی و شخصیتپردازی آنها دست زده است.