آیا پپ گواردیولا بهترین سرمربی تمان دوران است یا کس دیگری؟
با توجه به اینکه اکثر رسانه ها از کسب سه گانه پپ تمجید میکنند، فکر میکنم علاقمندان او کمی اغراق آمیز در موردش نظر میدهند. پپ بدون شک یک مربی تاکتسین و نابغه است اما نمیتوان از بزرگی تیم هایی که در آنها مربیگیری کرده غافل شد و البته بودجه های هنگفتی که در اختیار دارد.
بنابراین بیایید نگاهی هم به سایر مربیان که فوتبال را شکل داده اند بیندازیم و نظرات خود را راجب آنها به اشتراک بگذاریم. قبل از شروع باید یادآور شوم که درست است فوتبال قدیم پیچیدگی فوتبال مدرن کنونی را نداشت ولی بودجه خرید مربیان قدیم نسبت به الان بسیار محدودتر بود.
نمونه بارز این سخن سرالکس فرگوسن است که تکرار دستاوردهای او به روش قدیم بسیار دشوار است. نکته ای که اکثر مردم توجه نمیکنند این است که سرالکس طعم موفقیت را در هر سطحی چشیده است. فوتبال خود را به عنوان مهاجم در اسکاتلند به پایان رساند، حتی در سال 1966 عنوان آقای گلی را از آن خود کرد و سپس مربیگری را با استرلینگشایر آغاز کرد.
بعد از استرلینگشایر به سنت میرن رفت و در سال 1977 این تیم میانه جدولی را به قهرمانی لیگ دسته دوم اسکاتلند رساند. تیمی مملو از بازیکنان جوان و مستعد با میانگین سنی 19 سال و هوادارانی با جمعیت 1000 نفر را به سطح اول فوتبال اسکاتلند رساند.
آبردین پس از اخراج سرمربی خود، از انتخاب مربی ولخرج ابایی نداشت و نتیجه آن سه قهرمانی لیگ و دوجام اروپایی به همراه فرگوسن بود. جدای از شکست سلتیک و رنجرز که برای هر مربی تقریبا محال بود فرگوسن در اروپا هم موفق بود. آبردین در فینال جام برندگان اروپا رئال مادرید را شکست داد و در ادامه در سوپرکاپ اروپا موفق شد هامبورگ که قهرمان جام باشگاه های اروپا شده بود را شکست دهد و این عنوان را تصاحب کند.
نیازی به فهرست کردن موفقیت های فرگی با منچستریونایتد نیست، با این حال چیزی که میخواهم به آن اشاره کنم استمرار او در تکرار موفقیت خود و تیمش است. زمانیکه او منچستر را انتخاب کرد که یک تیم میانه جدولی بود و لیورپول قدرت اول انگلستان تا اینکه فصل به فصل پیشرفت کرد تا سلطه خود بر انگلیس را شروع کند.
البته در آن زمان مقداری پول خرج میشد اما پولی که از درامدهای باشگاه طی فصول گذشته به دست آمده بود. در طول سالها با چالش های مختلفی دست و پنجه نرم کرد از پایان دادن به سلطه لیورپول تا مبارزه با نیوکاسل، بلکبرن، روورز، آرسنال ونگر، چلسی مورینیو و منچسترستی با مالکان جدید ثروتمندشان. و چه کسی با وجود آن تحولات بزرگ استوار ایستاد؟ البته منچستریونایتد و سرالکس فرگوسن
چندین زوج در تاریخ روی فوتبال بسیار تاثیر گذاشته اند که به یاداوری دو مورد میپردازیم. اگر میخواهید در مورد مربیانی که یک باشگاه را ساخته اند بپردازید بهترین نمونه آن بیل شنکلی و باب پیزلی هستند. در سال 1959 شنکلی به لیورپولی رسید که دور از تصور ماست. تیمی که در دسته دوم سرگردان بود و زمین تمرین آنها را علف های هرز فراگرفته بود.
شنکلی همراه با باب پیزلی به عنوان دستیار خود، سطح مجموعه باشگاه و بازیکنان را ارتقا داد و لیورپول را بازسازی کرد. تحت هدایت شنکلی لیورپول به سه قهرمانی لیگ و دو حذفی و یک جام یوفا دست یافت.
صاحب نظران معتقدند که بیشتر کارهای تاکتیکی توسط پیزلی صورت میگرفت در حالی که شنکلی بیشتر نقش مدیریت و آموزش بازیکنان در تمرین را برعهده داشت. پس از شنکلی دستیار اول او باب پیزلی کار رئیس خود را در لیورپول ادامه داد و این تیم را به قدرت برتر انگلیس و اروپا تبدیل کرد که حاصل در زمان بازنشستگی آن شش قهرمانی لیک و سه قهرمانی جام باشگاه ها بود.
زوج مورد بحث بعدی رینوس میشل و یوهان کرایوف هستند. علیرغم اینکه هرگز با هم مربیگری نکرده اند اما مکمل یکدیگرند. ایده های میشل بعدها به شناخته شده ترین سبک بازی که توتال فوتبال بود تبدیل شد. او با اقتباس از سبک بازی مجارستان دهه 40 و 50 موفق به اختراع این سبک شد و کرایوف از آنها الهام گرفت و پپ از کرایوف.
تحت هدایت او آژاکس به اولین قهرمانی از سه قهرمانی متوالی خود در اروپا دست یافت و استفان کواکس با ادامه دادن سیستم میشل در آژاکس دو قهرمانی دیگر به باشگاه اضافه کرد. پس از حضور در آژاکس (جایی که در آن رکورد 72 درصد پیروزی ثبت کرد) به بارسلونا رفت و این تیم را پس از 14 سال قهرمان کرد و در پایان همان فصل به همراه هلند به فینال جام جهانی صعود کرد. همچنین در سال 1988 هلند را قهرمان اروپا کرد و تنها جام بین المللی کشورش را بدست آورد.
تاثیر میشل بر فوتبال را میتوان به ماهیانی تشبیه کرد که برای اولین بار از آب بیرون می آیند و دوزیست میشوند و شاگردش کرایوف ایده های او را گسترش و تکامل می دهد. کرایوف که احنمالا بهترین فرد (بازیکن-مربی) تاریخ فوتبال است با ورودش به دنیای مربیگری طعم موفقیت فوری را چشید.
در اولین سالهای حضورش در آژاکس، دوقهرمانی لیگ و یک جام برندگان اروپا را بدست آورد و آژاکس با حفظ شاکله اصلی تیم در سال 1995 قهرمانی جام باشگاه های اروپا را بدست آورد. او مانند استاد خود به بارسلونا به بارسلونا نقل مکان کرد، جایی که در اوایل دهه 90 کاتالان ها را به عنوان قدرت برتر اسپانیا و اروپا تثبیت کرد، در حالیکه میراث او با شکست در فینال 94 به وسیله ایتالیایی ها که نویدبخش دوران جدید فوتبال بودند لکه دار شد.
برای درک فوتبال ایتالیا در دهه 90 و 2000 باید به مردی که سیستم کاتاناچیو را در دهه 1960 اختراع کرد یعنی هلنیو هررا سر بزنیم. کاتاناچیو که به اشتباه به عنوان یک سیستک دفاعی کسل کننده از آن یاد میشود، از بال های کناری مانند جاچینتو فاکتی استفاده میکرد که تاثیرات مخربی داشت. در حالی که این سیستم بر دفاع قدرتمند متکی بود قدرت تهاجم تیم های او با استفاده از بال های کناری به شدت ویرانگر بود.
او در طول دوران حرفه ای خود، جایی که پیروزی هایش قابل پیش بینی بود، اتلتیکومادرید و بارسلونا را به دو عنوان قهرمانی لالیگا رساند و همراه اینترمیلان دو جان متوالی اروپایی کسب کرد. ایده های او توسط آریگو ساکی در سیستم 4-4-2 تکامل یافت که چهار عنصر خط دفاعی او شامل مالدینی، بارزی، کاستاکورتا و تاسوتی هنوز به عنوان بهترین خط دفاعی تاریخ نام برده میشوند. از میراث ساکی در میلان میتوان چهار قهرمانی لیگ در 5 سال و دو قهرمانی جام باشگاه های اروپا را ذکر کرد.
در میان کسانی که از مرد سرزمین فوسینیانو الهام گرفته اند، میتوان جیوانی تراپاتونی، مارچلو لیپی و کارلو آنچلوتی را نام برد. تراپاتونی یک منضبط سختگیر که در استفاده از هر ترفندی برای پیروزی ابایی نداشت و لیپی، که بیشتر یک مربی عملگرا و باهوش بود، ایده های ساکی را در دو مسیر مشابه اما کاملا متفاوت کامل کردند. با کمک این دو نفر یوونتوس به یکی از بهترین تیم های ایتالیا و اروپا تبدیل شد و طعم شکوه در اروپا را چشید.
آخرین مرد این لیست باید بواسطه تطبیق پذیری و استمرار موفقیت تحسین شود. دو ویژگی که ما را به یاد سرالکس فرگوسن می اندازد. او در طول سی ساله مربیگری خود توانست در هر پنج لیگ معتبر قهرمان شود و به پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ قهرمانان تبدیل شود. در حالی که مردم او را صرفا هنرمندی میدانند که ابروهای خود بالا میبرد و به شکل خاص در می آورد مهارت های تاکتیکی او در طول سالها تکامل یافته و هنوز هم مدرن و بروز است.
اگر به دنبال بازسازی کننده و مخترع نهایی هستید باید در مورد سر مت بازبی تحقیق کنید. علیرغم بازی در لیورپول و منچسترسیتی، او در سال 1945 پیشنهاد منچستریونایتد را پذیرفت. یونایتد سالهای جنگ جهانی دوم را به عنوان یک باشگاه آسانسوری گذرانده بود و آخرین مدال آنها در سال 1911 به دست آمده بود. بازبی در سال 1948 قهرمانی جام حذفی در 1952 قهرمانی لیگ را با یونایتد بدست آورد.
پس از قهرمانی شروع به نسل سازی جدید تیم کرد و بیشتر از استعدادهای 16 و 17 ساله در تیم استفاده میکرد که به بچه (دردانه) های بازبی معروف شدند. درست در زمانی که این تیم دو قهرمانی لیگ را کسب کرده بود و در حال بازی در جام باشگاه های اروپا بود فاجعه هوایی مونیخ رخ داد. بازبی به شدت مصدوم و چندین بار در بیمارستان بستری شد. تیم یونایتد نابود شد و چنین فاجعه ای به معنای پایان کار باشگاه بود. با اینحال بازبی نمیتوانست اجازه دهد این اتفاق برای باشگاهی بیفتد که به گفته خودش بهشت مربیگری بود و شروع به بازسازی جدید تیم کرد. از جمله بازیکنانی که از آکادمی به فوتبال معرفی کرد جورج بست، دنیس لاو و بابی چارلتون هستند. سرانجان با این بازیکنان اولین جام اروپایی یونایتد را بدست آمد.
قبل از اینکه به آخرین موارد بپردازم میخواهم به ارنست هاپل (اولین مربی که دو جام اروپایی را با دو تیم مختلف فتح کرد)، بلا گوتمن، مردی که به سلطه رئال مادرید بر جام باشگاه های اروپا پایان داد اشاره کنم. همچنین جاک استاین که تیم محلی متشکل از بازیکنانی که نهایت در 10 مایلی ورزشگاه متولد شده بودند قهرمان جام باشگاه های اروپا شد و بیل نیکلسون که در 16 سال حضور در تاتنهام 8 جام مختلف بدست آورد.
و حالا به دو نفر آخر یعنی ژوزه مورینیو و یورگن کلوپ میرسیم. ما با دشمن سرسخت گواردیولا شروع میکنیم، مردی که کاملا سزاوار لقب خاص خود است. هیچ مربی تا این حد منفور و در عین حال عمیقا مورد علاقه قرار نگرفته است ولی کج خلقی های اخیر داستان را علیه او تغییر داده است و باعث شده بسیاری از مردم دستاوردهای او را فراموش کنند. پس از یک دوره ناموفق در بنفیکا سکان هدایت لیریا را بر عهده گرفت. در زمان او لیریا برای رتبه سومی لیگ تلاش میکرد. سپس به پورتو رفت و همراه آنها قهرمانی پرتغال و جام یوفا را کسب کرد.
در فصل بعد موفق شد پورتو را به قهرمانی لیگ قهرمانان برساند و این آخرین باری بود که یک تیم پرتغالی در این فینال بازی میکرد. بعد از پورتو به چلسی نقل مکان کرد و کمک کرد تا آنها به هیولایی که الان هستند تبدیل شوند. همه ما در مورد جام ها و افتخاراتش خبر داریم ولی چیزی که واقعا حیرت آور است کسب 95 امتیاز و قهرمانی لیگ در اولین فصل حضورش در چلسی است.
سه گانه او با اینتر به عنوان یکی از بهترین دستاوردهای فردی یک مربی است با توجه به خریدهایی که داشته. بعد از اینتر به رئال مادرید رفت، جایی که در آن با پپ سرشاخ شد و مطمئنن از نظر جام موفق به شکست پپ نشد اما طرحی به جهان ارائه کرد که باعث فراموشی تیکی تاکا شد. اکنون پس از دوران پسافرگوسن در منچستریونایتد و اسپرزها به نظر میرسد ژوزه پروژه جدیدی پیدا کرده است تا بتواند دوباره خود را مطرح کند و من معتقدم رم تحت هدایت مورینیو قهرمان سری آ خواهد شد.
یورگن کلوپ، مربی کاملا متفاوت با مورینیو، تا حدودی شبیه به گواردیولا است. این شباهت را میتوان در هدف نهایی آنها یافت، یعنی اینکه حریف تا حد امکان کمتر صاحب توپ باشد. رویکرد آنها نسبت به این هدف با هم متفاوت است، در حالی که پپ میخواهد تا آخر عمر توپ را در دست داشته باشد و میترسد آن را از دست بدهد، کلوپ با پرس خود به حریف حمله میکند و توپ را از آنها میگیرد.
درست مانند مورینیو، کلوپ از کار خود را از سطوح پایین شروع کرد و کیفیت خود را چه در تیم های کوچک و چه تیم های بزرگ نشان داد. تیم ماینتس تحت هدایت او در دو فصل اول به جایگاه سوم و چهارم دست یافت و بله، در فصل سوم تحت رهبری وی سقوط کرد. پس از ماینتس هدایت دورتموند که از چند سال قبل در شرف ورشکستگی بود را پذیرفت و آنها را به تیمی تبدیل کرد که دولار در حضور بایرن مونیخ قهرمان لیگ شدند و توانستند رئال را در وستفالن با نتیجه 4-1 شکست دهند. کمتر کسی به خاطر دارد که لیورپول در زمان آغاز بکار او تا چه اندازه افتضاح بود. افسانه ها میگویند اگر سه بار جلوی آینه ماریو بالوتلی، فابیو بورینی و ریکی لمبرت را صدا بزنید یک هوادار لیورپول در حال گریه کنار حمام شما ظاهر میشود :)
کلوپ با تشکیل این تیم مخوف قرمزها را به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و اولین قهرمانی لیگ برتر رساند. تیمی که او ساخت پول کمی خرج کرد. اگرچه از زمان حضور در لیورپول 680 میلیون پوند خرج کرده است اما در مقایسه با 1/2 میلیارد دلار پول مشکوکی که گواردیولا خرج کرده کمرنگ است.
به قلم: Eduard Holdis