مجتبی رمضانی مداح اهل بیت(ع) در مراسم هفتگی هیأت کربلا رفسنجان شعری درباره روزگار انقلاب اسلامی و آقازادهها خواند. متن این شعر به شرح زیر است:
چهل سال است با کل جهان سلطه درگیریم
چهل سال است ما با گفتمان سلطه درگیریم
چهل سال است میخواهند دست آموزشان باشیم
همان ایران استعماری دیروزشان باشیم
حسین این را به دنیا درس داده صحبت من نیست
مرام شیعه زیر بار حرف زور رفتن نیست
چهل سال است شوخی نیست، آهن بود خم میشد
همان شهریور پنجاه و نه، رام ستم میشد
چهل سال است تنهاییم اما باز میجنگیم
شده با دست خالی مثل یک سرباز میجنگیم
جماعت فتنه نزدیک است اما رنگ عوض کرده
لباسی را که میپوشیده در این جنگ عوض کرده
امام آن روزها از پوندهای انگلیسی گفت
امام از فتنهٔ آخوندهای انگلیسی گفت
همیشه فتنهگر با تیغ ریشش را نمیگیرد
و گرگ از رو به رو حلقوم میشش را نمیگیرد
مبادا شک کنی مسجد برو یا منبری بوده
زمانی فتنهگر قائم مقام رهبری بوده
خدا لعنت کند در هر لباسی هست خائن را
اگر از ذی نفوذان سیاسی هست خائن را
خدا لعنت کند هر کس جدایی بین این مردم
پدر در میآورد بیرون از آدم دِین این مردم
اساس فتنه یعنی مردمی درگیر و دار درد
هزاران سفره بی نان و آقازاده نامرد
مثالش چای دبش، تاراج قانونمند بیت المال
دلار دولتی در جیبهای عدهای دلال
و کم کم اعتراضات و صدای کارگرها را
و جریانات پشت مرز پای کارگرها را
و بعدش مشکلات مملکت را گردن آقا
و هر جایی که تصمیمی غلط را گردن آقا
نمیبینید مصحف را که روی نیزهها رفته
اگر غلفت کنید اسلام بر باد فنا رفته
بروز فتنه یعنی صورت خیس پدر از شرم
و فرزند فلان مسئول روی مبلمان چرم
نه آقازاده اینها نیستند، اینها لجن هستند
و آقازادههای واقعی لای کفن هستند
شهیدانی که زیر پای شهر آرام خوابیدند
برای اجنبی یک استخوان باشند، تهدیدند