مطلب ارسالی کاربران
برترین آثاری که راوی غیرقابل اعتماد دارند
یک شنبه 26 آذر 1402 - 16:05
احتمال اسپویل
راوی غیر قابل اعتماد یا Unreliable narrator یکی از راه های جذاب برای روایت داستان در فیلم و سریالها هست که در مواقعی باعث شوکه شدن مخاطب میشود. راوی غیر قابل اعتماد همانطور که از اسمش پیداست به شخصیتی میگویند که در حال تعریف کردن داستان از دید خودش است و بیننده در بعضی موارد در همان ابتدای داستان متوجه میشود که حرفهای شخصیت اصلی داستان اعتباری ندارد و گاهی هم در پایان داستان این را میفهمد و رکب میخورد.
اما راوی غیر قابل اعتماد میتواند دوم و یا سوم شخص هم باشد.
راوی های غیر قابل اعتماد انواع مختلفی دارد :
راوی دیوانه که معمولا از بیماریها روانی رنج میبرند مثل : پروتوگانیست در فایت کلاب و تدی در شاتر ایلند
راوی ساده لوح که معمولا درک محدود و کودکانه از مسائل دارند مثل فارست گامپ
راوی دروغگو که تصویر نادرستی از خود و دیگران ارائه میدهد و نوعها مختلف دیگر.....
در ادامه
لیستی از بهترین راوی های غیر قابل اعتماد در دنیای فیلم و سریال
ترور رزنیک
The Machinist

کریستین بیل با کاهش وزنی شدید بازی در نقش ترور را پذیرفت و قطعا نگاهها را به سمت خود جذب میکند.
فیلم The Machinist اثری است شخصیتمحور با محوریت شخصی به نام ترور که مشخصا از مشکلات زیادی رنج میبرد. نخستین چیزی که از ابتدا در او مشخص است، کمبود وزن شدید او میباشد. سپس متوجه میشویم که او مشکل بیخوابی داشته و نزدیک به یک سال نخوابیده است.
فیلم در واقع احوالات درونی ترور را دنبال میکند و او را در مرکزیت خود قرار داده است و همچنین مخاطب را درست در کنار او میگذارد تا همراه او این زندگی و اتفاقات را تجربه کند.
کریستین بیل با درخشش و بازی فوقالعاده خود نقش مهمی در این امر دارد. فیلم The Machinist بر روی لبه خیال و واقعیت حرکت میکند . در واقع فیلم به گونهای ساخته شده است که مخاطب همواره دست ترور را گرفته و با چشمانی بسته در این دو راهی خیال و واقعیت قدم میگذارد.
|
نیک و ایمی
Gone Girl

صبح روز پنجمین سالگرد ازدواج نیک دون (با بازی بن افلک) و ایمی (با بازی رزمند پایک)، نیک متوجه میشود همسرش ناپدید شدهاست.
در قیل و قالهای رسانهای در مورد گم شدن ایمی، شک و تردیدهایی پدید میآید مبنی بر اینکه خود نیک دون همسرش را به قتل رساندهاست. ازدواج نیک و ایمی ازدواج موفقی نبوده و آنها زندگی مشترک از هم پاشیدهای دارند. هر دوی آنها در دورهٔ رکود اقتصادی کارشان را از دست دادهاند و مجبور شدهاند از شهر نیویورک به شهر کوچکی در میسوری، زادگاه نیک، بیایند. شهری که در آن نیک به تنبلی و افسردگی دچار شدهاست.
پای پلیس به پروندهی گم شدن ایمی باز میشود. رسانهها هم روی نیک فشار میآورند. اما این فقط ظاهر قضیه است.
|
تدی دنیلز
Shutter Island

فیلم با ورود تدی دنیلز،یک مامور پلیس آمریکا که توسط لئوناردو دیکاپریو بازی می شود، و البته همکار جدیدش، چاک ائول(مارک روفالو) برای انجام تحقیقات جنایتکارانه ی یک بیمار روانشناختی شروع می شود.
تنها وسیله ای که در این جزیره وجود دارد یک قایق برای رفت و برگشت می باشد که توسط مقامات مسئول این نهاد کنترل می شود. در عرض چند دقیقه دنیلز و آئول می فهمند که به دلیل مسائل امنیتی باید اسلحه های خود را تحویل دهند، جو و فضای اطراف آنها بسیار تهدید کننده و خطرناک به نظر می آید. از این لحظه، تمام تفکرات دنیلز(و البته تفکرات بینندگان) درباره ی ماهیت مرکز، کارکنان و زندانیانی که در این مرکز قراردارند، و در نهایت در رابطه با حوادثی که برای خود دنیلز رخ می دهد، به طور مکرر به چالش کشیده می شود. آشکارترین سطح این فیلم ، آنچه که از اول تنظیم شده است این است که یک مرکز روان درمانی برای زندانیان محکوم شده توسط دولت فدرال، در مرکزیت فیلم قرار دارد. با این حال، فراتر از مسائل آغازین فیلم، سوالات مفهومی و فلسفی زیادی در هسته ی روانشناسی فیلم به وجود دارد.
|
لئونارد شلبی
Memento

لئونارد شلبی مامور سابق بیمه میباشد که دچار بیماری فراموشی میشود، فراموشی حافظه موقت. همسر او بر اثر سواستفادهای (تجاوز) که دو مرد از آن کردند، جان میدهد و او به دنبال شخصی است که مسبب این حادثه و فراموشی او بوده و تا از او انتقام نگیرد، راضی نمیشود.
در راه او، با افرادی آشنا میشویم، یک پلیس به اسم تدی، یک زن به اسم ناتالی که در مغازهای کار میکند و چند کارکتر دیگر و…
|
پروتوگانیست
Fight Club

راوی داستان ( ادوارد نورتون ) حدود شش ماه است که از بیخوابی شدید رنج میبرد و زندگی برایش پوچ و یکنواخت شده است.
او کارمند یک شرکت اتومبیل سازی مشهور است و شغل وی ایجاب میکند که مدام در سفر باشد. در یکی از این سفرهای هوایی او با فردی به نام تایلر دردن ( برد پیت ) آشنا میشود. بعد از گفتگویی کوتاه، تایلر شمارهی خود را به او میدهد و از وی جدا میشود.
اما وقتی او به جلوی ساختمان محل زندگیش میرسد، متوجه میشود که بر حسب اتفاق، خانهی وی به همراه تمام وسایلش در آتش سوخته؛ در نتیجه چون کسی را ندارد، مجبور میشود به تایلر رو بیاندازد. بدین ترتیب دست تقدیر این گونه باعث میشود که به تایلر زنگ بزند و از او درخواست کمک کند.
پس از صرف چند ساعت در یک کافه یا جایی شبیه یک کلوپ شبانه، وقتی در مقابل در ایستادهاند و به نظر میخواهند از یکدیگر جدا شوند، تایلر از راوی میخواهد که لطفی در حق او کند و او را بزند! همین ماجرا نقطه شروع راهاندازی باشگاه مشتزنی میشود. بهواسطهی این باشگاه و اعضای بیشمارش هرجومرجها و قانونشکنیهای زیادی را به شهر تحمیل میکنند که موجب خسارات متعددی میشود.
|
رو بنت
Euphoria

رو به عنوان راوی، خود جزئی از ماجرا است و به عنوان یک راوی مداخلهگر، داستان تمامی شخصتهای سریال را از کودکی تا حال به فراخور هر اپیزود از مجموعه، روایت میکند. از منظر ادبی شخصیت رو یک راوی است که علاوه بر بیان عواطف و احساسات درونی خود، به روایت جزئیترین منظر زندگی دیگر شخصیتها نیز میپردازد و در روایت خود به قضاوت و اظهار نظر شخصی نیز دست میزند. این ساختار روایی که از ادبیات به دنیای نمایش راه یافته است، کمتر در آثار سینمایی مورد استفاده قرار میگیرد. از سویی راوی داستان یک نوجوان در آستانه هجده سالگی است که اعتیاد دارد و گاهی در حالت نئشگی و خماری به روایتگری میپردازد. از منظر ادبی میتوان گفت که راوی در این حالت یک راوی ناصادق است. حال آنکه وقتی به واسطه دنیای خیالانگیز نمایش پا به عرصه تصویر گذاشته میشود، روایت لحنی آیرونیک و فانتزی مییابد. به این معنا که شخصیت رو وقتی نئشه یا خمار است، دنیای خیال و وهم او وجهی فانتزی به روایت اثر میبخشد و در بعضی از موارد با فاصلهگذاری و بیگانهسازی، این راوی نئشه با تماشاگر به صورت مستقیم و بیواسطه سخن میگوید و به دوربین مینگرد
|
الیوت آلدرسون
Mr Robot

«الیوت آلدرسون» با بازی «رامی مالک» جوانی تنهاست که در شهر نیویورک زندگی میکند. الیوت در شرکت بزرگ «آل سیف» به عنوان مهندس امنیت مشغول کار میکند، اما یک زندگی پنهانی نیز دارد که تقریبا او را تعریف میکند.
الیوت یک هکر بسیار حرفهای است و با هک کردن آدمهای اطرافش در مورد آنها اطلاعات کسب میکند. اوضاع برای الیوت همینگونه سپری میشود تا اینکه آنارشیست مرموزی به اسم آقای ربات سراغ او میآید و الیوت را به گروه خود که افسوسایتی نام دارد، دعوت میکند.
افسوسایتی گروهی متشکل از چند هکر بسیار حرفهای است که قصد دارند به مبارزه با نظام سرمایهداری بپردازند و برای همین هم میخواهند کمپانی E Corp را هک و بدهیهای مردم را پاک کنند. الیوت ابتدا چندان تمایلی برای ورود به این گروه ندارد، اما بالاخره قبول میکند و این سرآغاز وارد شدن به هزارتویی خطرناک است که او برایش پایانی متصور نیست.
الیوت مشکلات شخصی بسیار زیادی دارد. او کمحرف و گوشهگیر است و از اختلال تجزیه هویت، اختلال اضطراب اجتماعی و همچنین اختلال افسردگی اساسی رنج میبرد. همچنین فرایند فکری و عملی او بسیار تحت تأثیر عواملی همچون هذیان و پارانویا است. چنین مسائلی او را به یک راوی غیرقابل اعتماد تبدیل میکنند. با اینکه ما به عنوان «دوست» الیوت، بیننده و شنونده اعمال و سخنان او هستیم، هرگز مطمئن نیستیم چیزی که میبینیم حقیقت دارد یا خیر.
|