اين مطلب با نثر دوست عزيزم، حميد. ش، صفایی به دنيای بی صفای جام جهانی باشگاه ها داده است!
سفرها، رنگ و بوی دیگری گرفته است. خبری از باربند ماشینهای همیشه پرسروصدا در جاده نیست. کنار زدن و پهن کردن بساط نان و پنیر کنار آب و زیرانداز انداختن جایش را به کافههای گرانقیمت چسبیده به حریم رودخانه داده است. همه چیز با روشن کردن GPS موبایل و ماشین شروع میشود. بلیت با یک اپ رزرو میشود. مکانهای دیدنی در وبسایتها پیشنهاد داده میشوند. این داستان سفرهای روزگار ماست. داستان محوشدن لذت کشف ناشناخته ها در سفر.
بیایید بار دیگر به قسمت اول این مجموعه نگاهی بیندازیم. به سفری همراه امیرحسین صدر. هسفر روزگاری دیگر. عصر سیاه و سفید. روزگاری که پله در 22 سالگی هنوز برای اروپایی ها آنقدر ناشناخته بود که تمام اروپا انتظار سفر او به لیسبون برای بازی جام بین قارهای برابر بنفیکا را میکشیدند. دورانی که پنارول و استودیانتس، بی آن که چیزی کمتر از اروپاییها داشته باشند برای جنگی تمام عیار به سن سیرو و اولدترافورد سفر میکردند.
بیشتر بخوانید: جام باشگاه های جهان، سفری بی مقصد؛ از تولد تا مرگ و تولدی دوباره!
سفر به هزارتوی داستانهای رقابت جهانی باشگاهها پس از پایان دهه 80، مثل بسیاری چیزهای دیگر شکل تازهای یافت. با تاسیس لیگ قهرمانان اروپا، ورود بی حدوحصر پول، تبلیغات، حق پخشها و... مسیری آغاز شد که به طور کلی داستان را تغییر داد. دیگر خبری از ستارگانی چون پله که تمام دوران فوتبال خود را خارج از اروپا میگذراندند، نبود. حتی تیمهای درجه دو و سه اروپایی نیز مقصد بازیکنان برزیلی و آرژانتینی و اروگوئه ای شدند.
جام بین قارهای، ویترین مردان لاتین برای ورود به اروپاست. ماریو ژاردل، به به تو، دیدا، روکه جونیور و حتی لوئیز فیلیپه اسکولاری مردانی هستند که با پالمیراس، کروزیرو، ریورپلاته و گرمیو برابر قهرمانان اروپا در دهه 90 به میدان رفتند و چند سال بعد خود راهی قاره سبز شدند. با این وجود، در سالهای پایانی دهه 90 و آغاز قرن بیست و یک هنوز هم رقابت میان اروپا و آمریکای لاتین داغ و گیرا بود. برزیلیها، آرژانتینیها و قدرتهای اروپایی.
بوکا جونیورز، بیانچی و فوتبال 2000
همچنان روح بازی، همان نبرد قدیمی است: جدال اروپا و آمریکای جنوبی. بازی رئال مادرید و بوکا جونیورز در نوامبر 2000، سالهایی که دنیا در تکاپوی ورود به قرن جدید است و انگاره های فوتبال مدرن و سنتهای قدیمی بازی را به طور همزمان تداعی میکند. در تابستان آن سال، رئال مادرید، سودای استیلای بی چون و چرا بر اروپا را با بیانیه خرید ستاره رقیب بزرگ به جهان عرضه داشت. ماجرای لوئیز فیگو و داستان سر خوک، بدون شک سر خط اول آن روزهای فوتبال دنیاست؛ همچنین انقلاب فلورنتینو پرز، رای آوردن با شعار پرهیاهوی پروژه کهکشانیها.
در سمت دیگر میدان نیز رقیبی از آن سوی اقیانوس اطلس با دستانی باز و سینهای افراشته به نبرد رئال مادرید آمده است. چهار سال از ورود مائوریسیو ماکری، تاجر موفق آرژانتینی به بوکا جونیورز میگذرد و تیم آرژانتینی با فتح لیگ آپرتورا و کلاسورا، سودای فتح چیزی فراتر از مرزهای قاره سرخ را دارد. با یک مربی بزرگ، میراث دار مردانی چون منوتی و بیلاردو، یعنی کارلوس بیانچی. نشستن کارلوس بیانچی روی نیمکت بوکا، خاطرات خوشی را برای آرژانتینی ها تداعی میکند. مردی که شش سال قبل روی نیمکت ولزسارزفیلد حسابی بینی اروپاییها را به خاک مالید. در بازی بین قارهای سال 94، زمانی که سارزفیلد به مصاف میلان قدرتمند فابیو کاپلو رفت، سیلویو برلوسکونی پدرخوانده موفقیتهای بی چون و چرای آن عصر میلان، باشگاه آرژانتینی را با یک تیم دسته سومی قیاس کرده بود. اما این پسران بیانچی بودند که در زمین بازی پا به پای روسونری تاختند. لوییز چیلاورت دروازه خود را بسته نگه داشت و با درخشش بازیکنی به نام عمر اسد، ولزسارزفیلد میلان را 2-0 شکست داد.
پس از شش سال بیانچی این بار رودرروی غول دیگری از اروپا قرار گرفته است. استادیوم المپیک توکیو، دیگر شباهتی به آن زمین زرد رنگ دو دهه قبل برای بازی لیورپول و فلامینگو نداشت. حالا خاور دور با سرعت تویوتا و هیوندای و با ظرافت تصاویر سونی، در حال تبدیل شدن به قطب مهمی در دنیای فوتبال است. حالا توکیو میزبان دو سال بعد جام جهانی فوتبال است و تسخیر قلب و البته بازارهای ژاپنی رویای مردانی چون پرز. هنوز 10 دقیقه از بازی نگذشته آتش بوکا دامن دروازه کاسیاس 19 ساله را میگیرد. مارتین پالرمو، قهرمان دیوانه آرژانتینی (کسی که با از دست دادن سه پنالتی پیاپی در یک بازی در خاطر طرفداران باقی مانده) تصویر تازهای از خود در دنیای فوتبال به جا میگذارد. سپس این روبرتو کارلوس است که در خاک توکیو، تمام افسانههای بازی ژاپنی وینینگ الون یا همان فیفا 99 ما را زنده میکند؛ با قدرت شوت 9!
تیم بیانچی بار دیگر مچ اروپاییها را میخواباند. این بار غول مادریدی را. این بار با درخشش و تولد مارادونای تازه. این ریکلمه است که چشمها را به خود خیره کرده است. یک سال بعد، هنوز هم جادوی ریکلمه پابرجاست. دریبل های معرکه او مقابل برادران کواچ، لیزارازو، سانیول و بازیکنان بایرن مونیخ، جهان را شیفته خود میکند. اگرچه ژرمنهای صبور همیشه راهی برای شکستن قلب هنرمندان مییابند. حتی اگر آن راه، ضربه ساموئل کوفور در یکصدمین دقیقه بازی بایرن مونیخ برابر بوکاجونیورز باشد.
با وجود شکست برابر بایرن مونیخ هم میراث بیانچی در بوکا و نبرد با بزرگان اروپایی ادامه دار است. در سال 2003 و زمانی که بازی جام بین قارهای و نبرد تمام عیار اروپا-آمریکای لاتین آخرین نفسهای خود را میکشد، بار دیگر بیانچی به سراغ اروپاییها میآید. قربانی جدید، میلان آنچلوتی است. تیمی که لیگ قهرمانان را با کاکا، سیدورف، شفچنکو، پیرلو و... برابر یوونتوس در ضربات پنالتی فتح کرده است. میلان این بار در ضیافت پنالتی ها مغلوب بوکاجونیورز آرژانتین و دستان دروازهبان تازه نفسی به نام روبرتو آبوندانزیری میشود. بیانچی درباره انتخاب پنالتی زنان آن بازی می گوید:
همیشه میگفتند من متخصص پیروزی در پنالتی ها هستم و لیست بهترین پنالتی زنان را در تمرین انتخاب میکنم. خندهام میگیرد! هیچوقت لیستی در کار نبود. من فقط پس از پایان 120 دقیقه، وسط حلقه بازیکنان میایستادم و به چشمان آن ها نگاه می کردم. هرکس که سرش را نمی دزدید و بالا میگرفت، انتخاب من بود.
جام جهانی و باشگاهها؟
سرانجام و در سال 2004، با بازی کم فروغ و ملال آور 0-0 پورتو برابر آنس کالداس اکوادور، پرونده جام بین قارهای برای همیشه بسته میشود. پس از تجربه جام جهانی 32 تیمی، سپ بلاتر و مسئولان فیفا تصمیم میگیرند به تقابل غیررسمی جام بین قارهای، سر و شکلی دهند و در حقیقت آن را به نام خود برگزار کنند. با شعار همیشگی و بزک شده "گسترش فوتبال برای همه" و البته با دلایلی که ما طرفداران و البته سر بابی رابسون خوب میدانیم چیست!
رابسون در کنفرانس خبری پیش از بازی تیم ملی انگلیس تحت هدایتش برابر عربستان سعودی در سال 1989 گفت:
برگزاری این بازی دلایل فراوانی دارد که فوتبال آخرین آن هاست.
تورنمنت جدید، با حضور قهرمانان پنج قاره و البته قهرمان کشور میزبان، شمایل عجیب و تازهای دارد. کسی نمیداند چرا بازیکنان بی میل لیورپول باید وسط یک فصل رقابتی لیگ برتر زحمت هزاران کیلومتر سفر را برای بازی برابر تیمی به نام ساپریسا از کاستاریکا به جان بخرند و در نهایت با غرزدنهای رافا بنیتز و بحثهای داوری، بازی فینال را به سائوپائولوی برزیل ببازند.
در دو دوره ابتدایی تورنمنت جام جهانی باشگاهها، بی میلی اروپاییها با قهرمانیهای پیاپی سائوپائولو و اینترناسیونال برزیل عیان میشود. تا تورنمنت سال 2007 که با بازگشت بوکاجونیورز و حضور میلان، انگار چیزهایی از جنس داستانهای قدیمی در خود دارد. انتقام، روح لاتینی و البته برای ما در ایران، خاصترین دوره برگزاری بازی ها. رویای بینظیر تقابل پسران نصف جهان برابر غولهای فوتبال جهان: سپاهان، تنها تیم ایرانی رقابتها.
ما سپاهانیم
میتوانست خیلی زودتر از این ها رخ دهد. کافی بود مدیران و بیزنس من ها و دست اندرکاران فیفا، 30 سال زودتر به فکر گردهم آوردن قهرمانان باشگاهی پنج قاره بیفتند. تاج رایکوف میتوانست در سال 1970، رویای رویارویی با فاینورد، قهرمان سال 1970 اروپا به مربیگری ارنست هاپل را در سر بپروراند. یا پسران منصورخان پورحیدری در سال 1991 و بازی برابر قهرمانان ستاره سرخ، یوگسلاوهای فاتح جام باشگاههای اروپا. با وجود تمام این ها، نخستین حضور یک باشگاه ایرانی در رقابتی جهانی، در روزهای خوبی برای فوتبال ایران رقم نمیخورد. خبری از قهرمانیهای بین المللی نیست و جامها، سالهاست مسافر سرزمینهای همسایه عربی و رقبای آن سوی قاره پهناور در کره جنوبی و ژاپن شدهاند.
فوتبال ایران، پس از جام جهانی 2006 روزهای خوبی را سپری نمیکند. حذف از جام ملتهای آسیا 2007 با قمار بزرگ امیر قلعه نویی و شکست حربه به میدان آوردن دروازهبانی برای مهار پنالتی ها برابر کره جنوبی، پا به سن گذاشتن نسل درخشان، هاشمیان، مهدوی کیا، کریمی، دایی، جدل های همیشه مدیران، آتش در برنامه 90. در چنین اتمسفری تولد یک قدرت تازه، خارج از مدار قدرتهای همیشه پایتخت، طعم دیگری به فوتبال ایران میدهد. سپاهان اصفهان با مربیگری لوکا بوناچیچ، با ترکیبی از خریدهای خوب خارجی و پسران ملی پوش و با آرزوهایی بلند تا فینال لیگ قهرمانان آسیا پیش میرود. حتی با وجود شکست برابر اوراوا ردز ژاپن در فینال هم سپاهان به دلیل میزبانی تیم ژاپنی و استفاده از سهمیه میزبان بازی ها، میتواند به عنوان نایب قهرمان آسیا وارد جام باشگاههای جهان شود.
نخستین بازی سپاهان، برابر تیم ویتاکریونایتد نیوزیلند حس و حال دیگری دارد. بازی ظهر روز جمعه 16 آذر. فرار از رخوت یک روز دانشجوی تعطیل و بی سروصدا. طوفان دقایق ابتدایی عماد رضا مهاجم عراقی، پرونده حریف را در هم می پیچد. یک برد 3-1 امیدبخش. نمایش درخشان بنگر در دفاع، حاج صفی، سیدصالحی و... در مقابل چشمان کارلو آنچلوتی، میهمان بازی روی سکوهای استادیوم یوکوهاما.
با برداشتن قدم محکم ابتدایی، رویاها شکل میگیرد. بازی دوباره با اوراوا، و تکرار فینال لیگ قهرمانان آسیا، تنها سد برابر سپاهان برای بازی با میلان است. غیبت نویدکیا بدبیاری بزرگی است. و داستان بازی با تیمی بزرگتر، همان داستان همیشگی فوتبال ایران. تیترهای اغراق آمیز مطبوعات از صحبتهای مربی حریف. جایی که اوسیک به رغم تعریف و تمجید از سپاهان، از بازی با میلان و تلاش برای دردسرسازی برای غول ایتالیایی میگوید.
در زمین بازی، حریف بازی خود را با مهاجمی برزیلی به نام واشینگتن و مردان ملی پوش خود، به ما دیکته میکند. گل دقیقه 80 محمود کریمی پس از 3 گل ژاپنی ها به ما همان نوشداروی همیشه پس از مرگ سهراب است. آرزوها، در ظهر وسط هفته پاییزی رنگ میبازد و هادی عقیلی که پیش از آغاز بازیها در مصاحبهای مفصل با مجله سروش از رویای نواختن پنالتی به دیدا حرف زده بود، با دو گل به خودی در دو بازی دردهای همیشه ما را به یادمان میآورد.
گیلاس روی کیک اروپاییها
پس از سال 2007 و با انتقام میلان از بوکاجونیورز، بازیها تماما به انقیاد اروپاییها در میآید. تورنمنت بعدی با برد آسان منچستریونایتد برابر تیمی از اکوادور همراه است. بردی که بیش از جام، دستاوردهای هنگفت اقتصادی ناشی از صعود سهام باشگاه در ژاپن و خاور دور را به همراه دارد. اعداد و ارقام، روسای برگزارکننده بازیها را به بهره برداری هرچه بیشتر مالی از مسابقات راغب میسازد و درست در سالی که شیخ زائد، شیخ اماراتی باشگاه منچسترسیتی را میخرد، مسابقات نیز از ژاپن به امارات نقل مکان میکند.
کامجویی تمام و کمال شیوخ حاشيه خلیج فارس از حضور بارسلونای بی رقیب گواردیولا در روز تکمیل شش گانه کاتالانها، خط بطلانی بر "رقابتی بودن" تورنمنت میکشد. در سال 2010، اینتر، قهرمان قاره اروپا با ترکیبی که فقط یک بازیکن اروپایی در آن به چشم میخورد، برای اولین بار فینال بازیها را با تیمی غیر از آمریکای جنوبی برگزار میکند. سزار، کوردوبا، زانتی، مایکون، کامبیاسو، میلیتو همگی بازیکنان اهل آمریکای جنوبی هستند که با لباس اینتر تیم شگفت انگیزی به نام مازمبه کنگو که پیش از آن ناسیونال برزیل را شکست داده، شکست میدهند و جام را بالای سر میبرند.
با ورود به دهه دوم قرن بیست و یک، چیزهای بیشتری در فوتبال تغییر میکند. انتظار آمریکای جنوبی برای فتح جام جهانی بیشتر و بیشتر می شود و فاصله دو قاره بیشتر از آن. در بازی فینال سال 2011، سانتوس تنها چیزی که در روز شکست 4-0 برابر بارسلونا برای عرضه دارد، نمایش نیمار جوان و دلبری او از مدیران کاتالانی برای پرداخت چند میلیون دلار بیشتر است.
سرانجام و در سال 2012، چلسی پس از قهرمانی به لطف خط دفاع مستحکم خود در لیگ قهرمانان، به آخرین تیم اروپایی ناکام مسابقات تبدیل میشود. کورینتیانس برزیل، در شبی خاطرهانگیز برای مردم برزیل در فینال 2012 تیم بنیتز را شکست میدهد. بنیتز که قبلتر روی نیمکت لیورپول نیز این فینال را به سائوپائولو واگذار کرده بود، قافیه را به تیته، مربی سالهای بعد تیم ملی برزیل میبازد. پائولو آندره مدافع کورینتیانس در وصف آن بازی و جشنهای مردم برزیل می گوید:
این یک نبرد واقعی بین جهان سوم و جهان اول بود. برای هواداران و مردم ما که زندگی دشواری دارند، این بسیار مهم بود که بتوانیم چنین تیمی را شکست دهیم و عنوان بهترین تیم جهان را تصاحب کنیم.
پس از آن بازی و به مدت یک دهه تا به امروز هیچ تیمی جز قهرمان لیگ قهرمانان اروپا، موفق به فتح جام جهانی باشگاه ها نشده است. قهرمانانی با یک ترکیب قدرتمند که ارزش مالی و فنی بازیکنان حتی روی نیمکت شان از رقبای قارههای دیگر بیشتر است و به راحتی آن سپر طلایی رنگ نشان قهرمانی جهان را به جای گیلاس روی کیک، بر عناوین سال خوب خود اضافه میکنند. حالا و با تصمیم جدید فیفا و تعاریف جدید دنیای فوتبال، باید در انتظار شکل جدیدی از تورنمنت جام جهانی باشگاه ها باشیم. ستارگان خسته اروپایی، پس از 60 بازی طاقت فرسا مجبورند با قدم زدن روی چمن ورزشگاههای عربستان سعودی اعتبار فیفا و همدستانش را تضمین کنند و با جنگیدن برابر الهلال و الاتحاد، عیش شاهزادگان سعودی را کامل. سفر با جت بویینگ های پیشرفته و اقامت در هتلهای همه چیز تمام ریاض و... دیگر کسی برای پارک کردن کنار جاده و صرف صبحانه خودمانی فرصتی نخواهد داشت. افسوس!