با توجه به اتفاقات اخیر دنیای فوتبال و رخ دادن اشتباهات اخیر داوری حتی با وجود وار، جاناتان لیو، نویسندهی گاردین در نوشتهای به این موضوع میپردازد که آیا VAR (مختصراً وار) مفید و کارآمده بوده و یا اینکه یک تغییر ناکارآمد است. |
خشم و نفرت بیش از اندازهای نسبت به نسبت به تکنولوژی (VAR) و تصمیمات داوری وجود دارد که از جای درست ناشی میشود؛ بیاعتمادی به مقامات.
جاناتان لیو - گاردین | به هر حال، ما فرصت خوبی به آن (VAR) دادیم. احتمالاً باید پیشتر امتحان میشد. اما اکنون زمان آن رسیده است که اعتراف کنیم که بهترین اقدام ممکن است صرفاً از بین بردن همه چیز باشد؛ آن را کاملاً دور بیاندازید! جنجال بیش از حد، دعوای بیهوده و بیش از اندازه، خصومت بیش از حد، نیت بد و مهمتر از همه، این احساس طاقت فرسا که در پی بهبودهای جزئی بیپایان است. به خاطر آنها است که چیزی حیاتی و اساسی را از دست دادیم؛ جرقهی کوچک شادی که همهی ما را در وهلهی اول به اینجا رساند.
البته که منظورم "فوتبال" است؛ یکی از قدیمیترین و محبوبترین ورزشهای جهان. اما با تمام نیتهای خوب اولیهاش، مطمئناً دیگر برای هدف ابتداییاش مناسب نیست. میدانم که با توجه به تمام وقت و پولی که بر آن سرمایه گذاری شده است، این یک گام رو به عقب به نظر میرسد. اما حتی یکچشمترین (بدبینترین) طرفداران "فوتبال" هم باید قبول کنند که معرفی آن یک شکست بزرگ بوده است. خب، آیا شما ایدهی بهتری دارید؟ البته که نه. شما میخواهید تصمیماتی بگیرید که هم از نظر عینی درست باشد و هم تیم - مورد علاقهی - شما در جریان تصمیم گیری قرار نگیرد. شما الگویی بینقص را میخواهید زیرا هر چیزی که پایینتر از چنین استانداردی باشد، به یکپارچگی بازی خلل وارد میکند. اما میخواهید فوراً ارائه شود، زیرا تاخیرهای بیرویه توهینی به حامیان آن است. فکر میکنید به داوران بیش از حد پرداخت میشود و ما باید آنها را بهتر کنیم. فکر میکنید مقامات باید شفافتر، کاملتر و دقیقتر بررسی شوند. در عین حال هر بار که شما در مورد یک مقام رسمی فکر میکنید و یا یکی از آنها را میبینید، خشم شدید و غیرقابل کنترلی را از اعماق وجودتان احساس میکنید. فکر میکنید Var روح و احساس فوتبال را کشته است. با این حال، به دلایلی به نظر میرسد که آن را بسیار بیشتر از موارد دیگر در زندگی خود احساس می کنید. شما - به طور خلاصه - یک مازوخیست، یک کودک و یا یک طرفدار فوتبال هستید؛ سه اصطلاح که اساساً به یک معنا هستند. خشم واقعی است. خشم سودآور است. ارائه دهندگان محتوا و تبلیغ کنندگان پیش از پخش اینترنتی از شما برای عصبانیتتان صمیمانه تشکر میکنند. خشم در واقع خوب است و ما در یک لحظه به دلیل آن خواهیم رسید. چیزی که خشم نیست، به هیچ وجه قابل درمان یا کنترل نیست. این به سادگی، حالت پیشفرض دنبال کردن فوتبال به هر شکلی است؛ نکتهای که ارزش آن را دارد که به دقت به برخی از مغالطههای پیرامون فناوری ویدیو و اینکه همه ما به کجا میرویم، اشاره کنیم.
مغالطهی اول؛ اولین و شاید سرسخت ترین آنها این است که در گذشته همه با اکراه تصمیمات داوری را می پذیرفتند؛ این را به خانوادهی مایکل الیور بگویید که پس از اینکه او یک پنالتی دیرهنگام به رئال مادرید داد و جانلوییجی بوفون از یوونتوس را در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۱۸ اخراج کرد، آنها تهدید به مرگ شدند. پس از آن، آندرهآ آنیلی، رئیس یوونتوس از آن بازی به عنوان مدرکی غیرقابل انکار برای اینکه VAR باید "در اسرع وقت" معرفی شود، استفاده کرد و همچنین یوفا را به آسیب رساندن "عمدی" به باشگاههای ایتالیا متهم کرد.
برای ادعای اینکه جنجالها و تئوریهای توطئه به نوعی محصول فناوری هستند، به نوع خاصی از ریزبینی نیاز است. هیچکدام از اینها یک موضوع گستردهتر را تحت تأثیر قرار نمیدهد؛ این که دنیای فوتبال اکنون بسیار بزرگ و بیش از حد کوته بینانه و سمی است و نمیتوان حسن نیت تصمیمات را پذیرفت. این ما را به اشتباه به اشتباه شمارهی دو میرساند؛ اینکه در هر سناریویی یک تصمیم "درست" و یک تصمیم "اشتباه" وجود دارد.
مغالطهی ۲؛ این است که ما باید تا حد امکان برای گرفتن تصمیم درست تلاش کنیم. این ورزشی با یک میلیارد احتمال است؛ از اینکه آیا یک مهاجم در بازی مزاحمت ایجاد میکرد - گرفته - تا اینکه آیا دست مدافع در موقعیت طبیعی قرار دارد یا خیر. استاندارد عینی که قانون گذاران فوتبال آنقدر شجاعانه برای آن تلاش میکنند، حقیقتاً وجود ندارد. همه چیز احساسی است. این ویژگی مدتهای طولانی یکی از ویژگیهای ماندگار این ورزش بوده است. لازم نیست هر پرتابی از نقطهی درست صورت بگیرد. همیشه کشیدن پیراهن با جریمه همراه نیست. در واقع، تعداد قضاوتهای "درست" در این فصل لیگ برتر نسبت به فصل گذشته افزایش یافته است. هیچکس اهمیتی نمیدهد، زیرا نمیتوان با دادهها بر احساسات غلبه کرد.
در نهایت، مغالطهی شمارهی سه؛ اینکه هر یک از اینها به خودی خود بد و ناپسند است. میچ هدبرگ (کمدین) یک بار به شوخی گفت: "شما نمیتوانید همیشه همه مردم را راضی کنید ولی دیروز همهی آن مردم در برنامه من بودند."
مواقعی وجود دارد که احساس میشود فوتبال در مارپیچ خشم و رفلکس به دام افتاده است. مربی گلایه میکند، هواداران عصبانی میشوند، باشگاه بیانیه رسمی میدهد، بقیه از احساس حق طلبی عصبانی میشوند. اما خود خشم، در حالی که اغلب - ما را - به اشتباه هدایت میکند، در حالی که اغلب توهین آمیز و به طرز عجیبی غیرقابل کنترل است، از جای درستی میآید؛ بی اعتمادی به اقتدار، زیر سوال بردن صاحبان قدرت، بررسی دقیق فرآیند تصمیم گیری. اینها در واقع نشانه های مشارکت مردمی است؛ مردمی که فقط با کمی هماهنگی و تمرکز کمی دقیقتر، در واقع میتوانند کاری را انجام دهند. همان لیگ برتری که هزینهی اتاق فرمان VAR را پرداخت میکند، تیم شما را نیز برای مسابقهای در شنبه ساعت ۲۰، به سنت جیمز پارک میفرستد. همان یوفا که داوری را که سهشنبه شب شما را میخکوب کرد را تعیین کرد، توزیع ثروت وحشتناکی که در دست بزرگترین باشگاهها است را نیز تسریع میکند.
پس بله، صاحب اختیار هستید تا هیجان بخرج دهید؛ به مازوخیسم متمایل شوید، در میادین عمومی نعره بکشید، خشم را در آغوش بگیرید، درباره فساد و توطئهها فریاد بزنید، خطاها و ناسازگاریها را برجسته کنید و خواستار تغییر و یا تثبیت نهادی شوید. اما اگر شدت عصبانیت شما فراتر از انکار حکم آفسایدی مشکوک بر علیه تیمتان نیست، شاید وقت آن رسیده است که رویاهای بزرگتر را متصور شوید.