ماه نوامبر با سالروز وداع با ستارهی منچستریونایتد همراه است؛ هجدهمین سالگرد فوت جرج بست. |
چیزی حدود ۶۰ سال پیش در زمانی که بوندسلیگا به تازگی تاسیس میشد، در زمانی که سلطهی رئال مادرید در جام اروپا (لیگ قهرمانان فعلی) تقریباً به پایان رسیده بود، در زمانی که منچستریونایتد در حال بازیابی قدرت خود (پس از فاجعهی مونیخ) بود و هنوز بازیکنان فوتبال به عنوان سلبریتی شناخته نمیشدند؛ بازیکنی که تمام معادلات را به هم ریخت، اولین بازی خود را در لیگ انگلیس انجام داد. استعدادیابان و مربیان آرسنال او را بازیکنی با استعداد بسیار یاد میکردند. امیدها به او بسیار بود و منچستریونایتد امید داشت که با بازیکنانی نظیر بابی چارلتون، دنیس لاو و ستارهای جوان به نام جرج بست (مثلث ویرانگر من یونایتد معروف به تثلیث مقدس!) موفقیتهای بیشتری را کسب و قدرت گذشتهی خود را بازیابی کند.
جرج بست اولین بازی رسمی خود برای شیاطین سرخ را در ۱۷ سالگی انجام داد؛ در جریان بازی با وست برموویچ. پس از به ثمر رساندن اولین گلش مقابل برنلی، بست در نزد مت بازبی جایگاه بهتری کسب کرد. بست همزمان در تیم دوم (تیم اصلی) و تیم اصلی بازی میکرد. مهارتهای جرج چشمگیر و انکارناپذیر بود، اما او هنوز به تجربهی کافی نرسیده بود. شاید به همین دلیل بود که بست در فینال جام حذفی بازی نکرد و اقبال شکستن رکورد جوانترین بازیکن فینال جام حذفی را به هاوارد کندال سپرد. با قهرمانی منچستریونایتد در جام حذفی جوانان با کاپیتانی بست، دیگر اوضاع فرق میکرد. بازبی دیگر به این اعتقاد دست یافته بود که جرج تجربهی کافی را کسب کرده است. با تثیبت جایگاه در منچستریونایتد، جرج بست دیگر شانس آن را داشت که چشمهای بیشتری را خیره کند. همه مجذوب جوان مو بلندی میشدند که به آسانی و به صورت توقف ناپذیری همه را دریبل میکرد. جرج، بسیار سریع بود و سرعت حمل توپ خوبی نیز داشت. به سرعت از گوشهای از زمین به گوشهی دیگر میرفت، توپ را میگرفت و گل میزد. علیرغم اینکه توانایی بالای او در دریبلزنی بسیار شهره است، بست تواناییهای بسیار دیگری نیز داشت. دو پا بود و با هر دو دریبل میزد و شوت میکرد. میل به گلزنی نیز داشت، اما به خاطر بالا نبودن این میل و همچنین جلوگیری از برخورد مستقیم با مدافعان میانی، پست وینگر برای وی مناسبتر بود. بست همچنین دقت بالایی در ارسال پاسها داشت و پاسهای دقیقی ارسال میکرد. این ویژگی در کنار قدرت خلق موقعیت او، به وی کمک میکرد تا موقعیت گلزنی برای بابی چارلتون و دیگر همتیمیها ایجاد کند. چنین تواناییهایی وی را به مهرهی توقف ناپذیر منچستریونایتد تبدیل میکرد. مهارتهای جرج بست همچنان در تاریخ فوتبال کم نظیر است. پاتریک بارکلی یکی از چندین و چند هوادار فوتبالی است که او را از نظر فنی بهترین بازیکن تاریخ میداند. حتی با وجود عملکرد نوسانی و پر فراز و نشیب در اوایل دههی ۷۰ و مشکلاتی در زندگی شخصی، بست باز هم به تیم ملی دعوت میشد.
یوهان کرایف، کاپیتان هلند در این باره اظهار داشت:
آنچه او (بست) داشت، منحصر به فرد بود؛ شما به عنوان یک سرمربی، نمیتوانستید او را کنترل کنید.
چنین بازیکنانی به مانند جرج بست در زمین بازی به سختی مهار میشدند. بازیکنان حریف برای توقف وی مجبور به اعمال خشونت بودند. مت بازبی راه حل این موضوع را تمرینات سخت و خشن میدانست. بازبی در تلاش برای عادتسازی برای جرج بست بود؛ عادت به تکلهای خشن. با این وجود، بست همچنان درخشان بود. بدیعی است که روزنامهنگاران و نویسندگان مجلات پس از مواجهه با چنین بازیکنی به سرعت به دنبال یافتن لقبی باشند. پسر بلفاست اولین لقب بست در انگلیس بود. مهارتهای شگفت انگیز بست در کنار مدل موهای بلند و همچنین شیکپوشی او، جرج را تبدیل به تیتر اول بسیاری از روزنامههای انگلیس میکرد. همه جا و در سراسر انگلیس سخن از ستارهی بلفاستی منچستریونایتد بود. کم کم جرج بست در خارج از زمین نیز میدرخشید. برای اولین بار، یک فوتبالیست به چنان محبوبیتی رسیده بود که تبدیل به یک سلبریتی شود. در زمانهای که بیشتر بازیکنان بر فوتبال متمرکز بودند، بازیکنی ظهور کرده بود که مایل به پیروی از مدلهای روز بود. شان اوهاگان، نویسندهی گاردین او را چنین توصیف میکرد:
اگرچه زمین فوتبال عرصهی نمایش او بود، اما بست اساساً یک ستاره پاپ بود؛ جوان، شیک، فوقالعاده زیبا. دارای اعتماد به نفس خلاقانهای بود که با تکبر هم مرز بود و مردان و زنان جوان او را میپرستیدند. مانند بیتلز و رولینگ استونز، او نماد ظهور ناگهانیِ فرهنگ جوانان پس از جنگ بود که خوب یا بد، به تعریف فرهنگ در باقی قرن کمک میکرد. مدتها قبل از بکهام، او اولین فوتبالیست بریتانیا بود که به عنوان نماد محبوبیت - در بریتانیا - به شمار میرفت.
اما چنین ستارهی محبوبی، چنین سلبریتی شناخته شدهای و چنین بازیکن توانایی نیز عملاً شکست ناپذیر بود. شاید این موضوع در زمین بازی به خوبی صدق نکند، اما در خارج از زمین جرج بست نماد نابودی یک استعداد بزرگ توسط مسائل حاشیهای است. ستارهای که در ۲۲ سالگی توپ طلا کسب کرده بود، طولی نکشید که به خاموشی گرایید. اهمیت بیشتر بست به سلبریتی بودن نسبت به فوتبالیست بودن (معضلی که دیوید بکام را نیز درگیر خود کرد)، از دلایلی بودند که او را از فوتبال دور کردند. اما او در زندگی شخصی خویش درگیر مشکلاتی شده بود. اعتیاد به مشروبات الکلی بزرگترین چالش جرج بست در زندگی شخصیاش بود. جرج همچنین پول زیادی را صرف خرید هواپیما و ماشینهای گران قیمت میکرد. جرج خود با تیزهوشی عنوان میکرد که فقط پولی را که صرف مشروبات الکی، هواپیماها و ماشینهای پرسرعت کرده، به هدر نداده است؛ اما او به خوبی میدانست که همین سه عامل مسیر او را از منچستریونایتد به تیمهایی در آفریقا و ایرلند و استرالیا منتهی کرد. پس از جدایی از من یونایتد، جرج بست هر فصل در یک تیم حضور پیدا میکرد. سفر جرج به دور دنیا حاصل چندانی نداشت اما نام او آنقدر بزرگ بود که همچنان تا مدتی دیگر نیز به تیم ملی دعوت میشد. با این حال، جرج بست سپس دریافت که تنها در یک صورت میتوانست اعتیادش به نوشیدنیهای الکلی را کنترل کند. او در این باره میگوید:
الکل تنها دشمنی بوده که در مواجهه با آن احساس ضعف کردهام؛ اما اگر الکس فرگوسن سرمربی من بود، میتوانست مرا کنترل کند.
میل به زندگی ناسالم و غیرورزشکاری بزرگترین دشمن بست در دوران فوتبالیاش بود.
جرج بست فرشتهای ارجمند در تاریخ فوتبال بود. او با هر دریبل و هر هنرمایی، یک قدم به آسمان نزدیکتر میشد. جایگاه جرج هر روز رفیعتر میشد. اما وسوسه، فرشتهای که فرمانروای جهنمِ شیاطین سرخ بود را فرا گرفت. جرج بست، همان ستارهی دوست داشتنی و توقف ناپذیر منچستریونایتد، توسط خودش مهار شد. میل بیانتهای او به زندگی غیرورزشکارانه و اعتیاد به نوشیدنیهای الکلی، زندگی او را نابود کرد. او پس از پیوند کبد در سال ۲۰۰۲، داروهای سرکوب کنندهی سیستم ایمنی بدن را مصرف میکرد. عوارض این داروها به قدری بود که سه سال بعد، جرج بست در ۵۹ سالگی به سفری بیبازگشت برود. حال فراغ جرج بست ۱۸ ساله میشود و دوباره این سوال پیش میآید که اگر آن فرشته وسوسه نمیشد، چه اتفاقی رخ میداد؟