تا کمتر از یک ماه دیگر، وقتی چکش حراجی ساتبیز در روزهای سالگرد قهرمانی آرژانتین در جام جهانی 2022 پایین بیاید، یک فرد ثروتمند، یک بیلیونر اندکی دیوانه و یک شیفتهی لیونل مسی که وجه تمایزش با میلیونها عاشق لئو، سکههای در جیب اوست، صاحب مجموعهای بی همتا و گرانبها در طول تاریخ فوتبال خواهد شد.
حراجی بزرگ لندن قیمت کلکسیون 6 لباس آلبی سلسته بر تن مسی در جام 2022 را 10 میلیون دلار تخمین زده. 1 میلیون دلار بیشتر از لباس دست خدای دیگو در همین حراجی و به تنهایی، بالاتر از قیمت لباس مایکل جردن، در سال 1998. حس و حال لباسها، جزییات آن، رنگ و لعاب آن و ... سلیقهای خاص برای ما شیفتگان فوتبال است و احتمالا در نگاه هر کسی آن بیرون، خل و چل هستیم که هنوز دنبال لباس بلغارستان 1994 میگردیم...
چند روز پیش علی امیری فر تصویری با لباس لیورپول 2005 در کنار مورینتس منتشر کرد. رنگ قرمز آن لباس برای کلکسیونها بی نظیر است. همچنین لباس من یونایتد این فصل، از پرهام حمیدی عزیز به عنوان هدیهی کاربر برتر ماه. در میان کلکسیون دارهای ایرونی اما نامی از برادران صدر آن بالاست. بازیکنی از نسل سوختهی فوتبال این مملکت، شاهین تیزپرواز تیم هما، که مثل همبازی و کاپیتان تیمش حمید علیدوستی، کوله باری از استعداد را در کشمکش سالهای بی در و پیکر ورزش ایران به راهی دیگر کشید...
حالا کوله بار شاهین خان صدر در آنسوی دنیا، به جای افتخارات ملی و مدالهای باشگاهی، پر شده از تکه پارچههایی که ما فوتبالیها قدر آن را بیش از هر کس دیگری در دنیا میدانیم. مجموعهای از لباسهای قدیمی و جدید. منچستریونایتد و لیورپول و آرسنال... تیمهای ملی. باشگاهی. لباسهای اصل بر تن بازیکنان. امضاها. متنهای روی آن... مجموعهای گرانبها که مثل رویای ساخت موزهی فوتبال ایران در امجدیه توسط حمیدرضا صدر عزیز در گوشهای زیر تلی از خاک تلنبار خواهد شد..... بیخیال. سرنوشت عشق و عاشقی همین بوده و هست...
داستان کلکسیون دارهای فرنگی نیز داستان دیگری است. انگلیسیها که از ته بلیت یک بازی ساده وسط فصل هم نمیگذرند هر کدام کمد لباس قدیمی خود را دارند. ایتالیاییها لباس ستارگان سری آ در دههی 80 و 90 را شبیه آثار هنری موزهی فلورانس ارج مینهند. طرفداران رئال و بارسا با مجموعهای منقش به نام ستارگان بزرگ خود را دارند و .... در این میان، یک نفر در تمام جهان، در طول سالهای زندگی خود مجموعهای بی همتا را گرد هم آورده...
ساشا دورکپ آلمانی، مردی که در یک تلاش از سال 2007 تا امروز تواننسته لباس هر 211 کشور عضو فیفا را در مجموعهی خود جمع کند. در نگاه اول آنقدرها هم عجیب نیست. حتما خرید لباسهای آلمان، اسپانیا و آرژانتین، ژاپن، مکزیک و کلمبیا با یک مراجعهی نیم ساعته از درب منزل ساشا تا فروشگاه آدیداس ممکن خواهد بود اما .... دربارهی لباس کشورهایی که در حال جنگ داخلی هستند، کشورهایی که در طول سال فقط 3 یا 4 بازی ملی برگزار میکنند و کشوری تازه تاسیس چون کوزووو .... چه فکر میکند؟
دورکاپ داستانهایی عجیب و خواندنی از به چنگ آوردن 5 لباس برای تکمیل کلکسیون خود دارد:
1- جیبوتی 2021
حتی ارتش آمریکا هم نتوانست لباس آنها را برایم تهیه کند
من، بیش از 700 پیراهن دارم. با این حال لباس جیبوتی برای تکمیل کلکسیون من به یک طلسم تبدیل شده بود. بسیاری از کلکسیونرهای لباس ملی، با تیمهای اقیانوسیه یا کونکاکاف این مشکل را دارند.یک آلمانی را میشناسم که در میان اعضای فیفا فقط لباس ساموآی آمریکا را کم دارد. گینه بیسائو، سنت کیتس و نویس، تیمور شرقی کشورهای دیگری هستند که به این راحتی نمیتوانید لباسهایشان را پیدا کنید. در آنجا هیچ فروشگاه هواداری نیست. بازیکنان تیم ملی اغلب آماتور هستند و طبیعتا در هیچ کشوری لباس آنها فروخته نمیشود.
برای گرفتن چنین لباسهایی باید در شبکههای اجتماعی با بازیکنان ملی پوش آشنا شوید. من در فیسبوک 8000 مخاطب دارم که بخشی از آنها بازیکنان همین تیمها هستند. با این حال ماجرای لباس جیبوتی، برای من 6 سال طول کشید.
خب، آنها تیم ملی جیبوتی هستند!
در سال 2015 به سلیمان حسن وابری رییس فدراسیون فوتبال این کشور پیام دادم. وابری اکنون عضوی از فدراسیون فوتبال آفریقاست و ارتباطات متعدی دارد. او به من گفت موردی نیست. به اینجا بیا و یک لباس تحویل بگیر. سپس پرواز 1000 یورویی. چند فرودگاه و سرانجام رسیدن به آنجا...
مسلما در سفر به جیبوتی خبری از استقبال و هتل و برنامهی بازدید از فدراسیون فوتبال و ... نخواهد بود. آنها به من یک لباس دادند و با خوشحالی به آلمان بازگشتم. تازه آن موقع بود که فهمیدم این لباس تیم ملی جیبوتی نیست و فقط یک پولوشرت با نشان تیم ملی آنهاست!
سپس جنگهای داخلی در جیبوتی، ورود نیروهای آمریکایی به آنجا و درگیریهای سودان و جنگهای شاخ آفریقا رخ داد. در آن زمان یکی از افسران آمریکایی که در فیسبوک با هم آشنا شده بودیم به من پیام داد و گفت در عملیات خروج نیروهای آمریکایی ازسودان، کاروان آنها از مقابل فدراسیون فوتبال جیبوتی عبور میکند و میتواند یک لباس از آنجا برای من بگیرد. به خاطر دلایل امنیتی آنها اجازهی ورود به ساختمان فدراسیون را نداشتند و فقط میتوانستند 15 دقیقه در مقابل آن توقف کنند. از قضا آن روز رییس فدراسیون دیرتر به محل کار خود آمد... حتی ارتش آمریکا هم نتوانست آن لباس را برایم تهیه کند. سرانجام و وقتی دیگری امیدی نداشتم، یک روز یک کلکسیونر بلژیکی به من پیام داد که
"گوش کن، یک نفر 8 تا از آن لباسها را هر کدام به قیمت 80 یورو میفروشد...."
چه اهمیتی داشت که قیمت یک لباس درست به اندازهی قیمت لباس آرژانتین، برزیل، آلمان و... باشد. من و ارتش آمریکا بیش از 1000 یورو برای آن خرج کرده بودیم. مهم این بود که بالاخره به چنگش آوردم...
2- گواتمالا 2007
همه چیز از گواتمالا آغاز شد
برای شروع نقطهی عجیبی است اما همه چیز از گواتمالا شروع شد. قبلتر من در تعطیلات دو یا سه پیراهن خریده بودم. چند لباس فیک و یکی دوتا اصلی. در آن زمان در وبلاگ یک انگلیسی با سوال جالبی مواجه شدم:
به نظر شما خرید تمام لباسهای ملی چقدر هزینه دارد؟
سوال او مرا به فکر فرو برد. و کمی بعد وقتی در یک حراجی لباس گواتمالا را به قیمت فقط 3 یورو یافتم، بی درنگ آن را خریدم. من کارم را شروع کرده بودم و با خود عهد کردم برای هیچ لباسی بیش از 10 پوند هزینه نکنم.... قولی که بعدتر به راحتی شکسته شد.
یک دلیل ساده برای حراج لباس گواتمالا در سال 2007؛ دیگو آنجا بود
حقیقت اینست که من از کودکی اهل کلکسیون نبودم. اوایل تمبر جمع میکردم که برایم خیلی زود خسته کننده شد. بیشتر شیفتهی جغرافیا بودم. و به خاطر سپردن پایتخت کشورها.... از طرفی اهل مد و تغییر لباس همیشگی هم نبودم. فقط زمانی که دانشگاه آخن تدریس میکردم، برای هر سمینار کت و شلوار متفاوتی میپوشیدم. اما لباس تیمهای ملی داستان دیگری دارد. من آنها را از لباسهای باشگاهی بیشتر دوست دارم. زیرا نمایانگر فرهنگ، تاریخ، جغرافیا یا هویت ملتهای جهان است. همچنین من میتوانم تمام لباسهای تیمهای بوندسلیگا را در یک روز بخرم اما برای لباسهای ملی باید تلاش کنید...
به هر حال.... پس از خرید لباس گواتمالا، من راهی را آغاز کردم که فقط 4 نفر در جهان با پایان آن رسیدیم. در کنار نیک از پیتربورو در انگلستان، جو از آبردین اسکاتلند و اریک از کانادا. ما 4 نفر توانستیم لباس تمام تیمهای ملی عضو فیفا را جمع کنیم.
3- مونتهنگرو 2016
عاشقانهای در بالکان
همسرت چه میگوید؟
این سوال خیلیهاست. ما زندگی را از خانهای 50 متری، با 15 کارتن از لباسهای کلکسیون من آغاز کردیم. او خیلی زود از من خواست آنها را به زیرزمین منتقل کنم. در آنجا یک باران شدید بخش زیادی از سیمانهای انبار را شست و سیمان خیس به کارتنها نفوذ کرد. لباسها به گند کشیده شده بود. من همهی آنها را شستم و در اتاق با کشیدن بند رخت پهن کردم! خب اینها کمی اختلاف بین شما به وجود میآورد. اما او خیلی زود فهمید که علاقهی من به لباسها، عشق به یک تکه پارچه نیست.
من شیفتهی داستانهای نهفته در هر لباس، تلاش برای به دست آوردن و ارتباطات اجتماعی که به واسطه تهیهی یک لباس به وجود میآید بودم. همسرم هم خیلی زود اینها را فهمید و همراه من شد.... اگرچه وقتی هنوز با هم دوست بودیم، شرایط به شکل دیگری بود. وقتی به عنوان اولین سفر دو نفری، برای تعطیلات راهی بالکان شدیم:
لباس مونتهنگرو همیشه هم با داستانهای عاشقانه پیوندی ندارد!
از قبل میانستم که در شهر نیکسیچ یک فن شاپ برای خرید لباس تیم ملی مونتهنگرو وجود دارد. دوست دخترم خیلی زود فهمید که آن روز نمیخواهم برای تماشای مناظر دیدنی همراهش شوم. او پذیرفت که به مرکز خرید برویم. از بخت بد، فروشگاه لباسهای تیم ملی مونتهنگرو در آن روز بسته بود. روز بعد دوباره او را متقاعد کردم که به جای گذراندن وقت در ساحل، راهی شهر پودگوریتسا شویم. چون یک فن شاپ دیگر هم آنجا بود...
دوست دخترم پذیرفت میدانم، برای شروع یک رابطه افتضاح بودم ولی فقط یک روز بعد مقابل او زانو زدم و خواستگاری کردم... و لنا به من گفت: بله!
4- کوزوو 2016
از فدراسیون من به فدراسیون اینفانتینو
در میان جستجوهای خود، به سرزمینهای عجیبی برخوردم. مناطقی خودمختار که فیفا آنها را به رسمیت نمیشناسد اما تیم ملی خود را دارند. جزیرهای بین انگلیس و ایرلند شمالی، قره باغ.، اقلیم کردستان، نیس در فرانسه، دارفور....
در سال 2013 در مونیخ کنفرانسی ترتیب دادیم و با مسئولین فوتبال این مناطق جلسه داشتیم. حاصل آن جلسه تاسیس CONIFA بود. فدراسیون جهانی کشورهایی که عضو فیفا نیستند! من دبیر کل آنجا شدم. بله، اگر دوست دارید بشنوید، رقیب اینفانتینو! ا
پریشتینا کوزوو اولین بازی ملی تاریخ کوزوو برابر هایتی... البته لباس کلکسیون دورکاپ کمی تمیزتر از این لباسهای گلآلود است.
ین باعث شد تا جمهوری آذربایجان به طور رسمی مرا تحریم کند زیرا آنها با قره باغ در جنگ بودند. یک حاشیهی دیگر برای CONIFA، کوزوو بود زیرا آنها در حال تلاش برای عضویت در فیفا بودند. آنها میگفتند ملاقات با من و شرکت در CONIFA شانس شان برای عضویت در فیفا و یوفا را کاهش میدهد. با این حال روابط آنها با ما خوب بود. وقتی سرانجام در سال 2016 کوزوو به فیفا پیوست، آرتان گووری رییس قدیمی فدراسیون فوتبال کوزوو برایم یک لباس امضای شده تیم ملی را فرستاد. احتمالا اولین کسی بودم که لباس کوزوو را پس از عضویت در فیفا به دست آورده...
5- ترکمنستان 2012
سبز سبز سبز
روشهای مختلفی برای تهیهی یک لباس ملی وجو دارد. به جز مراجعه به وبسایت نایک و یک سفارش 20 تایی فرانسه، برزیل، انگلیس، هلند و ... من راههایی دیگری را نیز پیمودم. پیام به بازیکنان آماتور در شبکههای اجتماعی، ارتباط با تورلیدرهای آشنا با فروشگاههای لباس ورزشی در هر کشور و تخفیفها و ... با این حال در کشوری چون ترکمنستان اوضاع کمی پیچیدهتر از اینهاست و روشهای معمول و حتی غیر معمول به درستی کار نمیکند.
اوضاع در ترکمنستان، کاملا با کره شمالی در رقابت است. تنها گروه کوچکی در آنجا به اینترنت دسترسی دارند. حتی افراد فدراسیون فوتبال! با این حال من از طریق فیفا، ایمیل یکی از کارمندان کمیته المپیک ترکمنستان را که ساکن دبی است یافتم. مرد مهربان و خونگرمی بود. و البته اهل معامله. او در ازای لباس تم ملی، به من گفت گفت:
پسرم عاشق بوکس است اما ما به دلیل تحریمها و بسته بودن راههای ارتباطی امکان تهیهی دستکش بوکس در ترکمنستان نداریم. تو میتوانی این کار را برایم انجام دهی؟
مشکلی نبود. با کمال میل دستکشها را شب کریسمس برای او فرستادم و لباس را دریافت کردم. حس بینظیری بود. اینکه بدانید در آن لحظه یک پسربچه در کشوری با آن شرایط کادو را گشوده و داز دیدن دستکشها شادمان شده....
برای خود من نیز تماشای لباس ترکمنستان حس معرکهای بود.. رنگ سبز آن واقعا عالیست. در واقع آن لباسها، بدون لوگو و توسط تامین کنندگان دولتی وارد خاک ترکمنستان میشوند و فدراسیون لوگوی خود را روی لباس میدوزد. یک ترکیب عجیب و جذاب. با رنگهای و طرحهایی چشمنواز.
سبز زیبایی است، مگر نه کارلوس؟
بعدتر یک در یک سایت لباس ترکمنستان به قیمت 200 یورو را یافتم. سه برابر لباس آلمان در جام جهانی 2022! فروشنده، یک جوان ترکمن بود که با ارتباطات پدرش در وزارت خارجه، در مدرسهی دیپلماتهای بلاروس درس میخواند و هنگام برگشت به ترکمنستان برای خدمت سربازی جزء معدود افرادی بود که اجازهی دسترسی به اینترنت را داشت. خوشحالم که به جای پرداخت 300 یورو به او، با دستکشهای بوکس دل آن پسربچه را شاد کرده بودم. این جادوی لباسها برای من است...
هوش مصنوعی، در روزهایی که هنوز روی خوش خود را به ما نشان میدهد، روزهایی که هنوز بازماندهی خوشیهای نسل قبل و نسلهای قبل را نربوده و پیش از بلعیدن چیزهای بیشتر و بیشتری از علایق و سلایق شخصی ما، تصاویر تازهای از استادیومهای فوتبال رو کرده. تخیلاتی آمیخته با حقیقت، رویاهایی ترسناک، سازههای فراتر از غول آسا و تصاویری مفتون کننده از ورزشگاههایی در سرتاسر جهان. یک گاو غول پیکر در اسپانیا، شیر عظیم لیون، ووزیلای بی سر و ته در آفریقای جنوبی..... کاربران تشنهی سازههای عظیم بی حد و مرز، هر روز چیزی از این هیولای مرموز میخواهند و چیزی عظیمتر از خواستههاشان تحویل میگیرند. 20 استادیوم هلند. 20 استادیوم فرانسه. ورزشگاههای ملی هر کشور.... دنیای حقیقی ما نیز دستخوش دست اندازی هوش مصنوعی و هر چیز دیگر به زودی مملو از ورزشگاههای عظیم فوتبال به سبک استادیومهای چند طبقهی رویدادهای ورزشی آمریکایی خواهد شد. اسکوربردهای بزرگ، ردیفهای بی شمار تابلوهای تبلیغاتی، نورپردازی در زمین، نئون، دنیای دیجیتال نامهای تجاری، اسپاتیفای نوکمپ. اتحاد منچسترسیتی و.... چطور است تا زمانی که فرصت سفر به "زمین چمن فوتبال" هنوز به خاطرات گذشته نپیوسته کوله بار سادهی خود را جمع کنیم: یک دفترچه، یک دوربین عکاسی، چند حلقه فیلم و .... سفر به زمینهایی که از تونل تاریک آن، ناگهان تماشای رنگ سبز چمن غافلگیرمان میکند. زمینهایی که میتوانیم کنار خط طولی و پشت دروازهی آن بایستیم. لبی تر کنیم. غذایی سفارش دهیم و از تماشای بازی با چشمان خود و نه در صفحهی غول آسای اسکوربرد لذت ببریم.... سفر به زمین فوتبال...
یک مسیر جنگلی چشمنواز 11 کیلومتری تا حومهی مکزیکوسیتی... در ارتفاعی 2 کیلومتر بالاتر از پایتخت پر هیاهوی مکزیک، پایتخت جام جهانی اینجا اما در دهانهی آتشفشان .... دنیایی دیگریست. یک زمین فوتبال فوقالعاده ، در احاطهی ابرها، درختان و.... احتمالا بهشتی ک هروح پله و دیگو، فاتحان دو جام جهانی در مکزیک همان حوالیست!
هاستین وولر- وستمانایا ایسلند. یکی از 10 ورزشگاه زیبای جهان به انتخاب بی بی سی در سال 2017 و خانهی باشگاه وستمانایا با ظرفیت 3000 نفر. این یکی هم در نزدیکی آتشفشان است. آتشفشانهای ایسلند، جایی محبوب ژوزه مورینیو!
https://mpora.com/travel/the-most-br...