فوتبال همانند زندگی است. همان طور که زندگی پستیها و بلندیها، خوبیها و بدیها و زیباییها و زشتیهایی دارد، فوتبال هم همهی این موارد را داراست. در فوتبال، فیفا و سایر قدرتهای بزرگ با تمرکز رسانهای بر روی زیباییها باعث شدهاند تا ما روی دیگر فوتبال را از یاد ببریم؛ روی زشت فوتبال...
در سلسله مقالات پروندههای گمشده به این موضوع پرداخته و پروندههای فراموش شدهی فوتبال یادآوری خواهد شد.
|
در ابتدای امر و پیش از شروع مطلب، لازم به ذکر توضیحاتی بود. چند ماه پیش بود که تصمیم گرفته شد تا نوشتن مجموعه مقالاتی آغاز شود. همیشه اعتقادم بر این بود که فوتبال بسیار شبیه به زندگی است و همان طور که در زندگی با زیباییها و زشتیهایی مواجه هستیم، در فوتبال (چه در داخل زمین و چه در خارج زمین) نیز با چنین مواردی مواجه خواهیم بود. فوتبال همیشه ورزشی متفاوت بوده است. در کنار میل بینهایت بازیکنان برای افتخارات فردی و تلاش همه جانبهی تیمها برای کسب جام، عدهای نیز در تلاش بودهاند تا از روشهای نادرست به کسب این موارد بپردازند. همیشه و در همهجا قانونشکنان خودخواهی وجود دارند که حق و زحمت طولانی مدت دیگران را پایمال میکنند. با توجه به این موارد، تصمیم بر این شد تا به موارد کمتر شناخته شده، آن هم در قالب یک مجموعه مقالات پرداخته شود. مطمئناً برای نوشتههای نویسندهای ناقابلی همچون من، بازدید و استقبال زیادی وجود ندارد و این بسیار طبیعی است. اما با اطلاع از این موضوع، به صورت منظم و نامنظم به انتشار این مقالات پرداخته شود. تصمیم بر این بود تا با استناد افشاگریهای کم بازدید (اما معتبر!) به تکمیل مقالات بپردازم. سایت "فوتبال لیکس" قطعا نقش بزرگی داشت. با آنچه از مقالاتی که از آنجا خواندم و آنچه همچنان در رسانههای به خصوصی در دسترس است، مواردی نوشته شد؛ اما خود نیز میدانستم که این مقالات باید پایانی داشته باشند و از ابتدا پایان آن را برای شخصیت قابل توجه و محبوب این مجموعه کنار گذاشتم. به هر حال، این سلسله سیاههها با تمام نقصها و مشکلات به اتمام خط رسیدند. البته در پایان نیز ذاکر هستم که هیچ نگاه صفر و صدی برای این مقالات سریالی وجود نداشت و ندارد. جزو اصول حرفهای است که نویسندهای بیطرفانه به بررسی چنین مواردی بپردازد. مرز باریکی ابراز نظر و ابراز بیطرفی به صورت موازی در یک مطلب وجود دارد که امید است که در این مقالات نیز با بررسی بیطرفانه مواجه شده باشید. به هر حال، شخص نویسنده فقط نقال این داستانها است و اگرچه هر کسی میتواند با دانستههایش به قضاوت بپردازد اما طبق آنچه همیشه گفتهام، دانستههای ما آنقدر اندک است که قضاوت را برای ما سخت میکند و ما فقط میتوانیم تا از بیرون گود و با دیدی محدود به بررسی بپردازیم؛ مگر اینکه با افشاگری معتبر و مستندی مواجه بشویم.
در نهایت، این مجموعه به پایان خط رسید و امیدوارم که برای تک تک خوانندههایش لذت بخش بوده باشد. شاید در ادامه نیز "پروندههای گمشدهی" دیگری در قالبهایی دیگر منتشر شود و به دست علاقهمندانش برسد. اما احتمالاً به جای آن به مجموعه مقالات دیگر و جنبههای متفاوت پرداخته شود. ضمن عرض تشکر از همهی عزیزانی که این مجموعه مقالات را دنبال و آن را مطالعه کردند.
۲۰ اکتبر سال ۱۹۸۸، در روستای ویلانوا متولد شد. ویلانوا روستایی در جنوب شهر پورتو است. معمولاً اکثر مردم آن طرفدار تیم پورتو، از مهمترین و مشهورترین تیمهای این شهر و پرتغال هستند. در کودکی و با تماشای دوران عجیب و پرافتخار پورتو، دورانی که بابی رابسون (بازیکن سابق وست بروموویچ و فولام) سرمربی پورتو شد و در همان حوالی که روی فیلیپهی ۲۶ ساله در تصادف رانندگی درگذشت. پورتو در آن زمان و به لطف ستارگانی چون فرناندو گومز، رباح ماجر و... به محبوبیت بیشتری دست یافته بود و با ورود سرمربی انگلیسی سابق اسپورتینگ (بابی رابسون) و بعدتر فرناندو سانتوش مشهور به "مهندس پنتا" نیز پورتو به طرفدارانش باری دیگر افزود. در آن زمان بیشتر طرفداران و دنبالکنندگان پورتو به کشور پرتغال محدود میشدند و همچنین احتمالاً پرتاگونیست داستان خیلی از روزهای بابی رابسون و حتی شاید فرناندو سانتوش را به یاد ندارد. اما سال ۲۰۰۳، همراه با تیمی شگفت انگیز و مربی خاص، ورق جدیدی در زندگی قهرمان داستان و همچنین باشگاه پورتو نوشته شد. مرد پرتغالی این داستان تمام وقتش را با کامپیوتر خود میگذراند و تنها چیزی که او را از آن کامپیوترش جدا میکرد، فوتبال بود. وقتی که تیم مورد علاقهی آنها در ویلانوا، یعنی پورتو به قهرمانی در لیگ قهرمانان دست یافت و ژوزه مورینیو و دکو نیز به چهرههای محبوب باشگاه تبدیل شدند، وی دریافت که نمیتواند علاقهی بیحد و اندازهی خود به رایانه و فوتبال را مهار کند. به هر حال، پس از قهرمانی پورتو در سال ۲۰۰۳ خیلی چیزها تغییر کرده بود. اهداف پورتو و تیمهای پرتغالی دیگر مثل سابق نبود. نگاهها به لیگ پرتغال بسیار متفاوتتر شده بود و کار به جایی کشیده بود که به قول خود روی پینتو، مرد اول داستان ما "مواردی در فوتبال وجود داشتند که چندان منطقی و درست به نظر نمیآمدند." با این وجود، روی پینتو فعلاً تصمیم داشت تا آموزههای خود دربارهی علوم رایانهای را بیشتر کند. جالب اینجاست که پینتو بخش زیادی از دانش خود دربارهی رایانه را به صورت خودآموز فرا گرفته بود. روی که در دانشگاه پورتو و در رشتهی تاریخ نیز تحصیل کرده بود، تصمیم گرفت تا برای تحصیل به خارج از کشور برود. او پول زیادی در اختیار نداشت و طبیعتاً امکان تحصیل در دانشگاههای مشهور و کشورهای با شرایط مطلوب رفاهی را نداشت. اگرچه با توجه به اینکه به نظر میرسید بیشتر انگیزهی وی برای تحصیل در بوداپست و تحمل زندگی در آن خوابگاههای پرمشکل، خروج از پرتغال و زندگی در کشوری دیگر بود. این موضوع را میتوان از سخنان شخص روی پینتو فهمید، جایی که وی میگوید:
پرتغال کشور بسیار خوبی است. در آنجا جاذبهها و مقاصد گردشگری فراوانی وجود دارد و آب و هوا نیز مطلوب است. اما همهی این شرایط وقتی مطلوب و خوب است که شما یک توریست باشید. پرتغال فقط برای آخرهفتهها (تعطیلات) انتخاب خوبی است.
بدین منوال و پس از طی کردن مراحل تحصیل، پینتو به بوداپست و کشور مجارستان علاقهمند شد و تصمیم گرفت تا در آنجا ماندگار شود. او همچنان یک عاشق فوتبال و رایانه بود. وی این بار تصمیم گرفت تا آن پازل گم شدهی فوتبال در سالهای اخیر را کشف کند. البته هدف ابتدایی پینتو این نبود که پایگاهی از افشاگریهای مختلف را در دسترس عموم قرار دهد، اما پس از اولین افشاگریها و داستان آرتم لوبوزوف، مسیر زندگی روی پینتو تغییر پیدا کرد. حالا که حرف از داستان آرتم لوبوزوف به میان آمد، بد نیست که اشارهای به آن نیز شود. آرتم لوبوزوف نام شناگر اهل کشور روسیه است که به مدال نقرهی مسابقات جهانی نیز دست یافته بود. روی پینتو پس از دست دستیابی به مدارکی از سرمایهگذاری شرکت Doyen (با مدیریت نلیو لوکاس) در نقل و انتقالات شخص ثالث، تصمیم گرفت تا با هویت و نام آرتم لوبوزوف به لوکاس پیامی ارسال کند و آنها را تهدید به افشای مدارک کند. در ادامهی نقشهی پینتو برای اطمینان از صحت مدارک، وی از لوکاس درخواست باج نیز کرد و وقتی تمایل لوکاس به همکاری (که البته بخشی از آن نیز به دستور پلیس بود، چرا که لوکاس پلیس را نیز در جریان گذاشته بود) و ترس وی از افشای مدارک را دید، از صحت مدارک مطمئن شد. این داستان آغازی بر بخش مهم زندگی روی پینتو شد. روی، تصمیم گرفت تا برای افشای مدارک و رسوا کردن متخلفانی که حتی قهرمان شناخته میشوند، مردم و مقامات را از قانونشکنیهایی که در فوتبال رخ میدهد آگاه کند. روی پینتو، فوتبال را ورزشی غرق در تباهی میدانست که برای نجات تقلا میکرد. همهی این موارد باعث شد تا سایت فوتبال لیکس تاسیس شود. فوتبال لیکس پایگاهی از دادههایی بود که روی دیگری از فوتبال را نشان میداد. تا آن زمان و حتی با وجود مواردی مثل کالچوپولی، تصور عموم مردم بر این بود که فوتبال غرق در جرم و جنایت نیست و توسط افراد درستی اداره میشود. وقتی اولین پروندههای روی پینتو (شامل هزاران ایمیل و سند) در فوتبال لیکس منتشر شدند، شوک بزرگی به دوستداران فوتبال وارد شد. برای اولین بار، طرفداران دریافتند که فوتبال چندان پاک به نظر نمیرسد. آنها فهمیدند که افرادی که آنها را منزه میدانستند، چیزی بیش از یک قهرمان پوشالی نیستند.
فوتبال لیکس خیلی زود جنجالی بزرگ به پا کرد. روی پینتو با نام مستعار جان در فوتبال لیکس فعالیت میکرد و پس از بررسی میلیونها ایمیل، سند و... آنها را در سایت منتشر میکرد. زمان زیادی طول نکشید تا نام فوتبال لیکس ورد زبانها شود. پینتو بسیاری از مدارک را برای مسئولان، خبرنگاران و رسانهها ارسال کرد و از آنها خواست تا به بسیاری از تخلفات رسیدگی شود. او نقل و انتقالات شخص ثالث را افشا کرد؛ روشی که در آن باشگاههای کم درآمد بخشی از مالکیت بازیکن را با شرکتهای سرمایهگذار شریک میشوند و بخشی از سود را نیز تقدیم آنها میکنند. تعدادی از ایجنتهای تاثیرگذار نظیر ژرژ مندز، کیا جورابچیان و... نیز مالک عدهای از این شرکتها بودند و در واقع حتی میتوان آنها را از مالکان موکلشان دانست. با افشای این شیوهی نقل و انتقالاتی و رسوایی شبکهی مافیاییگونهی این دست از نقل و انتقالات، فیفا تصمیم گرفت تا این نوع نقل و انتقالات را رسماً ممنوع اعلام کند. در سمت دیگر، پروندهی دوپینگ سرخیو راموس اعلام شد. در ابتدای امر اولویت قراردادن استحمام برای راموس به آزمایش دوپینگ و سپس درج گزارش پزشکی اشتباه (اسم دارو به اشتباه درج شده بود)، راموس و رئال مادرید را در دایرهی اتهامات قرار میدهد. باشگاه رئال مادرید اما این موارد را غیرعمدی ذکر میکند و یوفا نیز این کار را غیرقانونی نمیداند. افشای تخلفات منچسترسیتی و نقض فیرپلی مالی توسط آنها، پروژهی سوپرلیگ (که توسط باشگاههای پردرآمد برای حفظ قدرت به میان آمده بود)، فرار مالیاتی توسط برخی از مهمترین اشخاص فوتبال و... همه بخش کوچکی از مواردی بودند که روی پینتو به افشای آنها پرداخت. بسیاری از موارد توسط مقامات قانونی پیگیری و بررسی شدند. جمعی از ستارگان (نظیر کریستیانو رونالدو و لیونل مسی) نیز محاکمه شدند. روی پینتو همچنین در عرض سه سال حدود ۴ ترابایت اطلاعات در دسترس رسانهی اشپیگل قرارداد و این رسانهها به لطف همکاری رافائل بوشمن و پینتو، این رسانه به صورت مرحلهای مقالات (شامل اسناد و مدارک) فوتبال لیکس را بازنشر میکرد. هر پرونده از فوتبال لیکس خیلی زود به تیتر اول مجلهها تبدیل میشد و سران باشگاهها، ایجنتها و بازیکنان را خشمگین میکرد. با تلاشهای پینتو، تلاشهای چندین سالهای که برای پنهان کردن فساد موجود در فوتبال انجام شده بود، بیاثر شد. دیگر هیچکس مانند قبل به فوتبال نگاه نمیکرد. عدهای حتی از این ورزش متنفر شدند. به هر حال، بخشی از مهمترین دیدگاههای آنها دربارهی فوتبال توسط افشاگریهای پینتو نقض میشد. دیگر هیچ چیز مثل قبل نبود...
اسپورتینگ لیسبون جزو اولین باشگاههایی بود که از جان (یا همان روی پینتو) شکایت کرد. بنفیکا که به محبوبیت خود در پرتغال فخر میفروخت، توسط روی پینتو رسوا شد و این باشگاه پرتغالی نیز از این فرد شکایت کرد. سیلی از شکایتها از روی پینتو روانهی دادگاهها شد. اینکه پینتو برای اطمینان از صحت اطلاعاتش با برخی از شرکتها تماس و باجخواهی میکرد، وی را به دردسر انداخت. مقامات پرتغالی وی (جان) را به ۱۴۷ فقره تخلف شامل نقض حریم خصوصی و دسترسی غیرقانونی به اطلاعات متهم کردند. کمی بعد اما یک اتفاق فاجعهبار برای روی پینتو رخ داد؛ افشای هویت. روزنامهی پرتغالی Sabado نام جان، ادمین فوتبال لیکس را روی پینتو دانست. دیگر همه چیز خراب شده بود. وکلای وی ادعا میکردند که پینتو تنها یک افشاگر سادهی اروپایی است، اما این اتفاق رخ نداد و روی در بوداپست دستگیر و به پرتغال منتقل شد. دادستانهای پرتغالی وی را متهم شناختند. پینتو در این مدت در زندان به سر میبرد. وکلای او به سختی تلاش میکردند تا وی را آزاد کنند، اما روی باید تا زمان دادگاه در زندان باقی میماند. رافائل بوشمان، خبرنگار اشپیگل و همکار پینتو در انتشار مقالات و مدارک فوتبال لیکس در اشپیگل، دربارهی شرایط او در زمان زندان و همچنین اهداف این جوان پرتغالی، میگوید: رافائل بوشمان، خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل که با همکاری نزدیک با پینتو برای بیش از چهار سال، همکاری نزدیکی با پینتو داشت، میگوید:
ما اولین بار او را پس از هفت یا هشت ماه، در ماه دسامبر ملاقات کردیم. او شش ماهی را در زندان گذرانده بود و انتظار داشتم فردی را ببینم که در وضعیت روحی بسیار بدی قرار دارد، اما او اصلاً این گونه نبود. روی بسیار متمرکز بود و گفت که برای او مهم است که عقل خود را از دست ندهد؛ زیرا رمز عبور همهی هارد دیسکها در حافظهی او قرار دارند. او میداند که همهی مقامات کشور پرتغال میترسند، زیرا او هنوز در موقعیتی است که بتواند دیگر اسناد و مدارک خود را منتشر کند.
در فوتبال، هر هفته اخبار بیشتری در مورد تحقیقات مقامات که بر اساس یافتههای فوتبال لیکس انجام میشود، دریافت میکنید؛ اما روی تنها کسی است که در برابر یک قاضی ایستاده است (محاکمه میشود). زمانی که او را برای اولین بار در ابتدای سال ۲۰۱۶ ملاقات کردم، او به من گفت که میخواهد به عنوان یک افشاگر (لیکر) برای یوفا کار کند و اسنادی را برای آنها فاش کند که نشان میدهد باشگاههایی وجود دارند که FFP (فیرپلی مالی) را نقض میکنند. مایه شرمساری است که هرگز با او تماس نگرفتند، حتی پس از افشای هویت وی. این موضوع دیوانه کننده است.
در نهایت روی پینتو پس از سه سال حبس خانگی و جلسات محاکمهی بسیار، حکم نهایی خود را دریافت کرد. دادگاه پینتو را به چهار سال حبس تعلیقی محکوم کرده بود و این بدان معنی بود که الزامی به حبس او نبود. روی پینتو در نهایت آزاد شد. اما همچنان سوالات بزرگی وجود دارد. اینکه چرا همچنان تحقیقاتی که بر اساس پروندههایی که او افشا کرده است رخ داده، بیثمر بوده است؟ چرا متخلفین همچنان به کار خود ادامه میدهند، در حالی که خود روی پینتو محاکمه و محکوم شده است؟ سوالات بیشماری که منطقی نیز به نظر میرسند. به نظر میرسد که بسیاری از تلاشهای او بیحاصل بودهاند. با وجود تلاش چندین سالهی روی برای پاکسازی فوتبال از فساد، همچنان به قول روی پینتو چیزهایی وجود دارند که درست به نظر نمیرسند. اما همان طور که خیلی از حقایق توسط روی پینتو فاش شدند و عدهای نیز محاکمه و دادگاهی شدند، باقی موارد نیز به دست عدالت سپرده خواهند شد. این همان کلیشهی خیر و شر است و قهرمانان آن نیز پینتوهایی هستند که برای افشای حقیقت و برقراری عدالت در همهی زمینهها تلاش خواهند کرد.
همچنان بخوانید:
پروندههای گمشده، قسمت اول؛ نقل و انتقالات شخص ثالث
پروندههای گمشده، قسمت دوم؛ سوپرلیگ
پروندههای گمشده، قسمت سوم؛ فرار مالیاتی
پروندههای گمشده، قسمت چهارم؛ دوپینگ در فوتبال
پروندههای گمشده، قسمت پنجم؛ فیرپلی مالی
پروندههای گمشده، قسمت ششم؛ تبانی بیخ گوش فوتبال!
پروندههای گمشده، قسمت هفتم؛ داستان طولانیترین محرومیت تاریخ
پروندههای گمشده، قسمت هشتم؛ با فوتبال پولهایتان را بشویید!
پروندههای گمشده، قسمت نهم؛ فوتبال ماشین چاپ اسکناس