یوان شائو که از خانواده فوقالعاده معتبر یوان رونان سرچشمه میگیرد، از زمانی که املاک خانوادهاش را به ارث برد، شهرت و قدرت داشت. او که در ابتدا به خاطر جدیت و فروتنی اش شناخته می شد، تقریباً در بین همه اطرافیانش محبوب بود و دوستان زیادی از جمله سائو سائو پیدا کرد. هنگامی که ژنرال هه جین، او را در طول شورش دستار زردها در بین فرماندهان خود پذیرفت، یوان شائو عمیقاً درگیر سیاست دربار شد. پس از پایان شورش، او و برادر ناتنیاش یوان شو از هه جین خواستند خواجههایی را که بر دربار امپراتوری تسلط داشتند نابود کند، و هنگامی که هه جین به قتل رسید، آنها کار را به دست گرفتند و دوازده خواجه را کشتند در پایتخت به خاطر این هرج و مرج دونگ ژو از فرصت استفاده کرد تا قدرت را به دست گیرد و یوان شائو پایتخت را ترک کرد تا ارتشی برای رقابت با او جمع کند. دیگران شروع به انجام همین کار کردند، و به زودی ائتلاف علیه دونگ ژو با رهبری انتخاب یوان شائو تشکیل شد.
ائتلاف ضعیف پیش رفت. یوان شائو و دیگر جنگ سالاران پس از باختن چند نبرد (با وجود سون جیان) شروع به نبرد بین خود کردند. با این حال، یوان شائو در منطقه خودش خوب عمل کرد، بلافاصله کنترل استان جی را به دست گرفت پس از مبارزه طولانی با راهزنان هیشان، او توانست بر استان بینگ نیز کنترل اسمی داشته باشد. طولانی ترین مبارزات او، مبارزه طولانی با گونگ سون زان بر سر کنترل استان یو بود، اما وحشیگری خودسرانه گونگسون زان و بزرگواری یوان شائو در نهایت همه چیز را رقم زد. گونگ سون زان در یی منزوی شد و یوان شائو با مردم ووهوان در شمال اتحاد قوی برقرار کرد. گونگسون زان در نهایت خودکشی کرد.
با این حال، در جنوب، همه چیز پیچیده شد. یوان شائو با برادر ناتنی خود یوان شو، که در ابتدا قدرت اصلی دیگر را در میان جنگ سالاران تشکیل داده بود، اختلاف داشت و یوان شائو، سائو سائو را که از نظر فنی از زیردستان او بود، به عنوان بازرس استان یان قرار داده بود تا بین او و یوان شو حائلی ایجاد کند. با این حال، همه اینها زمانی تغییر کرد که سائو سائو امپراتور را تحت حمایت خود گرفت. در طول این حادثه بود که یوان شائو تمایل خود را برای گوش دادن به تمام توصیه های اشتباه نشان داد، زیرا فرصتی برای گرفتن امپراتور به جای سائو سائو داشت، اما توسط برخی از مشاورانش متقاعد شد که انجام این کار او را به یک عروسک امپراتوری تبدیل می کند. در عوض، سائو سائو به عنوان عروسک گردان امپراتوری به قدرت زیادی رسید و در عرض چند سال، یوان شو نابود شد و سائو سائو قلمروی کافی برای هژمونی بر دشت های مرکزی فوق العاده غنی امپراتوری داشت.
بنابراین کمپین گواندو آغاز شد. یوان شائو از نظر تعداد و منابع برتری داشت، اما سائو سائو قاطع بود، به مشاوران درست گوش می داد و مایل بود ریسک کند. یوان شائو به طور مداوم در تصمیم گیری های مهم متزلزل می شد و سعی می کرد یک نبرد سرنوشت ساز را که سائو سائو از آن اجتناب می کرد سریع تر به انجام برساند و در عوض ارتش یوان شائو و خطوط تدارکاتی را مورد آزار و اذیت قرار دهد. هر تلاشی که یوان شائو برای عبور از رودخانه زرد انجام می داد با شکست و شکست مواجه می شد که اغلب به دلیل امتناع او از گوش دادن به مشاوران شایسته خود بود. او سرانجام توانست خود گواندو را محاصره کند، اما سائو سائو محکم و ثابت قدم بود و در نهایت ارتش یوان شائو از درون شروع به متلاشی شدن کرد. یکی از مشاوران او، شو یو، به دلیل اختلاف با یک مقام دیگر به او خیانت کرد و به سائو سائو از انبار تدارکات یوان شائو در وچائو گفت. سائو سائو بلافاصله شروع به سوزاندن آن کرد و یوان شائو به جای دفاع از آن، سعی کرد گواندو را در حالی که او دور بود، بگیرد. ووچائو سقوط کرد، یوان شائو در گواندو شکست خورد و بسیاری از بهترین مردان یوان شائو، از جمله ژانگ هه، تسلیم سائو سائو شدند.
ارتش او که اکنون روحیه خود را از دست داده و تدارکاتی ندارد، سرنگون شده است. در حالی که مدتی بعد لشکرش را دوباره جمع کرد و هنوز بیشتر قلمرو خود را در اختیار داشت، به زودی احتمالاً از استرس بیمار شد. او در سال 202 پس از میلاد درگذشت، و ناکامی او در روشن کردن جانشین، بحران جانشینی را آغاز کرد که قبیله او را محکوم به نابودی کرد و به سائو سائو اجازه داد تا تمام دشت های مهم مرکزی هژمونی را به دست گیرد. با وجود دشمنی آنها، سائو سائو برای از دست دادن دوست دوران کودکی خود عزادار شد و از بازمانده های خانواده ی یوان شائو مراقبت کرد.
علل اصلی نابودی یوان شائو:
۱. گوش ندادن به زیردست دلسوزش مبنی بر عدم حمله به سائو سائو
۲. گوش ندادن به یکی دیگر از زیردستانش مبنی بر محاصره طولانی مدت سائو سائو تا با این کار آذوقه سپاه سائو سائو تمام شود و بدون تلفات پیروز شوند
۳. زمانی که یکی از سرداران یوان شائو به او گفت با نیمی از لشکریان به مقر سائو سائو حمله کنید و نیمی دیگر از سپاه را به من بدهید تا به پایتخت حمله کنم و آنجا را تسخیر کنم یوان شائو قبول نکرد و همان زمان بود که نامه ای به یوان شائو رسید که یکی از اقوام همان سردار مالیات زیادی از مردم می گیرد و این باعث سوء ظن یوان شائو به آن سردار شد و از آنجا که آن سردار دوست دوران کودکی سائو سائو بود گمان کرد که سردارش با سائو سائو همدست است و او را از خود راند و آن سردار با سائو سائو متحد شد.
۴. شخصی در مورد اینکه حمله به انبار غذای یوان شائو صورت خواهد گرفت به او هشدار داد اما یوان شائو این حرف او را قبول نکرد و او را زندانی کرد از آنجا که انبار غذای یوان شائو سربازان زیاد و قوی ای نداشت به راحتی توسط سپاه سائو سائو قلع و قمع و به آتش کشیده شد.
۵. هنگام رویارویی سپاه سائو سائو با یوان شائو، سائو سائو درخواست صحبت کرد و آن دو مدتی با هم حرف زدند هدف سائو سائو وقت کشی بود تا جهت نور خورشید روی سربازان متمرکز شود و سربازان یوان شائو در جنگیدن اذیت شوند.
۶. کشته شدن سرداران قوی ای همچون ون چو و یان لیانگ پیش از آغاز نبرد گواندو. هر چند در نبرد گواندو تعداد سپاه یوان شائو خیلی بیشتر از سپاه سائو سائو بود اما فرماندهان قوی و قهار چندانی در میان این لشکریان نبودند ون چو و یان لیانگ قبلا توسط گوان یو کشته شده شدند زمانی که گوان یو تحت خدمت سائو سائو بود.