در تمام نقاط کرهی خاکی، چه در سائوپائولو و چه در نیویورک، فوتبال پدیدهای شگفت انگیز، بیمانند و فوق العاده محبوب است. در این بین، فوتبال گاهی آنقدر قدرتمند میشود که پسرکی با لبخندی شیطنت آمیز، به پادشاهی با جایگاه بلامنازع بدل میگردد. آن پادشاه در تاریخ یگانه است. |
ماه اکتبر همیشه حس و حال خاص خود را دارد. تولد بابی چارلتون، تولد لو یاشین و تولد پله، مروارید سیاه. امسال، ماه اکتبر چندان مثل همیشه نبود. فوت بابی چارلتون به گونهای رقم خورد تا روز تولد و روز فوت این ستارهی بزرگ در یک ماه باشند. به فاصلهی ۱۰ روز از تولد سر بابی، شادی به غم تبدیل میشود و فراغ او بیشتر حس میشود. البته به جز سر بابی چارلتون که از بازیکنان هم نسل با ادسون آرانتس دو ناسیمنتو (پله) است، برای اولین خود پادشاه پله نیز حضور ندارد تا روز میلاد خود را جشن بگیرد. بدین ترتیب، در ماه اکتبر بابی نیز به پله پیوست و تمام اخبار پیرامون او شکل گرفت. اما پله را هیچ وقت نمیتوان فراموش کرد و هیچگاه نمیتوان به یاد او نبود. به هر روی، پله جزو بزرگترین، شناختهشدهترین و برترین فوتبالیستها و ورزشکاران تمام ادوار است و حساب کارش با بقیه بازیکنان به شدت متفاوت است. پله جزو اندک بازیکنانی است که کلاس کاری متفاوتی داشتهاند و همیشه نامشان پررنگتر از باقی نوشته میشود. آن نسل از فوتبالیستان با ویژگیهای تمام و کمال و تواناییهای بسیار و ارائهی فوتبالی زیبا و رقابتی، گوی رقابت را به طور جدی از باقی نسلها ربوده و به سمت تاریخساز شدن حرکت کردهاند. از آن نسل بازیکنان کمی در قید حیات هستند. گرد مولر، بابی مور، اخیراً بابی چارلتون و... که دنیا را ترک کردهاند و اندوه را برای فوتبالدوستان باقی گذاشتهاند. پله نیز که تنها چند روز پیش از آغاز سال ۲۰۲۳ به ایستگاه پایانی رسید، نقطه عطفی در میان این بازیکنان بود. پله که از ۱۵ سالگی به عنوان "برترین استعداد فوتبال برزیل" نامیده میشد، همیشه متفاوت بود. ادسون یا همان پله، رکوردهای بسیاری را با شایستگی شکست و قلب بسیاری را تسخیر و تصرف کرد. جوانترین بازیکنی که فاتح جام جهانی شده، تنها بازیکنی که سه بار برندهی عنوان جام جهانی شده است و هزاران رکورد دیگر. اما حقیقت است که بازی او آنقدر فوق العاده بود که حتی بدون این رکوردها نیز جایگاه والایی در تاریخ فوتبال داشته باشد؛ اما این رکوردها موجب شد تا آنها که فوتبال را تماماً از دید آماری میبینند، ارزش کار ادسون را درک کنند. ولی خب همهی ما به خوبی میدانیم که پله فراتر از آمار و ارقام است.
قیچی برگردان مشهور پله
دلایل بسیاری باعث شد تا پله به یک ستارهی جهانی و به شهرهی عام و خاص تبدیل شود. از مهمترین دلایل این محبوبیت شگفت انگیز، سبک بازی پله بود. سبک بازی پله پیشرو و جریانساز در تاریخ فوتبال بود و الهامبخش بسیاری از ستارگان آینده شد. پله، موتور محرک تیم بود و گلهای دیدنی بسیاری به ثمر میرساند. مهم نبود که او در کجای زمین حریف حضور دارد؛ او در هر نقطهای از زمین حریف قادر به شوتزنی و تهدید دروازهی حریف بود. قدرت پاها و شوتهایش آنقدر زیاد بود که گلرهای رقیب به سختی میتوانستند تا شوت او را مهار کنند. البته، پله تنها محدود به شوتزنی نبود. با قد ۱۷۰ سانتی متری بالاتر از مدافعان بلند قامت حریف میپرید و ضربه سر میزد، از طریق ضربهی قیچی برگردان گل به ثمر میرساند و در ضربات ایستگاهی نیز شوتهایی پرقدرت روانهی دروازهی حریف میکرد. همچنین ادسون بازیخوانی فوق العادهای داشت، بازیکنی دو پا بود و بازیکنان حریف را به خوبی دریبل میزد. علاوه بر این موارد، پله که عمدتاً به عنوان یک مهاجم نوک بازی میکرد، میتوانست در نقش یک هافبک تهاجمی نیز بازی کند، بازیسازی کند و با آگاهی محیطی و پاسهای خود به تیم خود کمک کند و راه تیم را برای خلق موقعیت هموار کند. البته، پله بخش بزرگی از این موارد را به پدرش داندینیو مدیون است. داندینیو که خود نیز یک مهاجم نوک بوده، اولین و مهمترین مربی پله بوده است. همچنین پله بزرگترین انگیزهی خود در فوتبال را چنین عنوان میکرد: "پدرم بزرگترین طرفدار و همچنین بهترین استاد من بود. به خاطر او و تلاشهایش بود که من توانستم یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیام را رقم بزنم (فوتبالیست شوم). وقتی که او را پس از جام جهانی ۱۹۵۰ مغلوب و شکستخورده دیدم، ۱۰ ساله بودم. در آن زمان حسابی گریه کردم و به خودم قول دادم که به خاطر پدرم حداقل یک بار قهرمان جام جهانی شوم."
گلزنی پله در بازی با ایتالیا و در نهایت قهرمانی برزیل
اما ارائهی "بازی زیبا" توسط پله، او را به ستارهای جهانی تبدیل کرد. اگر چه ظهور او در جام جهانی ۱۹۵۸ به عنوان یک بازیکن سیاه پوست، آن هم مصادف با جنبش مدنی حقوق سیاه پوستان، به شهرت او بیش از پیش افزود. البته، فوتبال همیشه ثابت کرده است که چنین عواملی هیچ جایی در میان آن ندارند و غنی و فقیر و سیاه پوست و سفید پوست، در فوتبال هیچ معنایی ندارند. باشگاههای پله همیشه سعی داشتند تا از محبوبیت او نهایت استفاده را کنند، اما پله همیشه فروتنی به خرج میداد و لبخند مشهور و خاص خود را به چهره میداشت و از این پرطرفدار بودن برای اهداف دیگری استفاده میکرد. البته درست است که پله مدتی تبدیل به پردرآمدترین ورزشکار جهان شد، اما هیچ وقت به مادیات دل نبست. پله پس از بازنشستگی تبدیل به سفیر فوتبال شد اما پیش از آن نیز به طور غیررسمی سفیر فوتبال بود. حتما آن نقل قول مشهور را شنیدهاید که در آن هنری کیسینجر از آتش بس موقت طرفین جنگ داخلی نیجریه برای حضور پله در مسابقهای نمایشی در لاگوس (پایتخت پیشین نیجریه) میگوید. بله، محبوبیت پله آنقدری بالا بود که به ۴۸ ساعت به جنگی داخلی پایان داد. پله همیشه از سیاستهایی که شرایط اجتماعی فقرا را بهبود میداد، حمایت میکرد. پله، فوتبال را ابزاری برای این کار میدانست. مروارید سیاه در این باره چنین میگوید: "من همیشه پیرو فلسفهای بودم که از پدرم آموختم. او میگفت: "گوش کن؛ اینکه تو میتوانی فوتبال بازی کنی، هدیهای از طرف خداوند است. این هدیه را خداوند به تو عطا کرده است." اگر مراقب سلامتی خودتان باشید، اگر همیشه در شرایط - فنی - خوبی قرار داشته باشید، هیچکس و هیچ چیز (من جمله فقر) مانع شما نخواهند شد، اما باید آمادگی جسمانی و فنی خوبی داشته باشید."
تمرین پله با بازیکنان جوان نیجریهای
پله همهی افتخارات و هر آنچه دارد را مدیون پدرش است. او پدرش را مهمترین شخص زندگیاش میداند و همیشه قدردان او بوده است. به لطف پله، مردی که در میان تاریخ فوتبال به فراموشی سپرده شده بود، برای بازی خداحافظی پله دعوت شد و در جایگاه ویژه استقرار یافت. دوربین نیز دقایقی را به او اختصاص میداد و مردی با صورتی چروکیده و جدی را ادینیو، پدر پله عنوان میکرد. در میان دو نیمه نیز پله پیراهن خودش را به پدرش اعطا کرد. همهی این موارد، به علاوهی فروتنی، حمایتهای او از مردم و البته تواناییهای فنی بالایی او در فوتبال، از او یک ستارهای بیمانند است. البته ستارگان بسیاری بودهاند که از لحاظ فنی خارق العاده بودند، اما کسی را به یاد دارید که همیشه چونان نیشخندی از سر لطف بزند، حامی مردم و حقوق انسانها باشد و آنقدر متواضع و محبوب باشد که مردم او را مستحق عنوان "پادشاهی" بنامند؟