همه پادشاهان، روزی شاهزاده شدند اما او شاهزاده ماند، شاهزادهای که پادشاهی کرد!
«ترانووا دا سیباری» یک کمونه کوچک است که با حدود ۵۰۰۰ نفر در منطقه کالابریا در جنوب ایتالیا واقع شده. در دهه ۱۹۵۰، بسیاری از ترانوواییها به دنبال زندگی بهتر به آرژانتین مهاجرت کردند و به اوریوندیها نیز مشهور شدند. حالا صحنههای این کمونه را تصور کنید وقتی که در سال ۲۰۱۱، یکی از مشهورترین فوتبالیستهای جهان، دیگو میلیتو از اینتر برای اولین بار به آنجا آمد؛ آنجا که سالواتوره میلیتو (پدربزرگ) و کاترینا بورلی (مادربزرگ) در دهه ۱۹۵۰ ترکش کرده بودند.
سالواتوره و کاترینا مدتی پس از ورود به برنال، آرژانتین، پسری به نام خورخه به دنیا آوردند. خورخه بزرگ شد تا با یک دختر آرژانتینی به نام میرتا آلسیکا الیزار ازدواج کند و با هم صاحب دو پسر به نامهای دیگو و گابریل شدند که تنها با یک سال اختلاف به دنیا آمدند. برادران هر دو به فوتبالیستهای حرفهای تبدیل شدند و حتی در نیمه نهایی لیگ قهرمانان ۲۰۰۹/۱۰ مقابل یکدیگر صفآرایی کردند. دیهگو در حمله برای اینتر بازی میکند و گابریل در دفاع برای بارسلونا.
تنها شش ماه پس از فصل تاریخی با فتح سهگانه تحت هدایت ژوزه مورینیو، میلیتو به جایی رفت که در آن ریشه داشت، جایی که برخی از عموزادههایش هنوز در آن زندگی میکنند. دیگو آن فصل ۳۰ گل از جمله هر دو گل در جریان پیروزی ۲-۰ اینتر مقابل بایرن مونیخ در فینال لیگ قهرمانان اروپا را به ثمر رساند. بازیکن سال سریآ و یوفا در خیابانهای مزین به پرچمهای ملی ایتالیا و آرژانتین مورد استقبال قرار گرفت. همچنین ضیافتی از غذاهای محلی به افتخار حضور او برگزار شد. به میلیتو شهروندی افتخاری شهر اجدادیاش اعطاء شد و در مراسمی پر از احساس به مردم گفت: "من با پدربزرگ و مادربزرگم بزرگ شدم و آنها به من گفتند که این مکان چقدر برایشان اهمیت دارد."
بزرگ شدن در آرژانتین برای خانواده میلیتو سخت بود. در سال ۲۰۰۲، کشور به تازگی از یک رکود چهار ساله خارج شده بود که شاهد کاهش ۲۸درصدی تورم بود. علاوه بر این، پس از ربوده شدن پدرشان خورخه در خیابانهای ازپالتا، برادران دیگو و گابریل مجبور شدند برای آزادی او ۱۰۰ هزار پزو باج بپردازند. دیگو میلیتو در سال 1999 در تیم دسته اول آرژانتین راسینگ کلاب بازی کرد، جایی که او در سال 2001 تورنمنت Apertura را برنده شد آن هم زمانی که باشگاه بیش از ۳۰ سال بود رنگ قهرمانی نمیدید.
اندکی بعد، در سال ۲۰۰۳، هر دو برادر به باشگاههای اروپایی رفتند: گابریل به رئال ساراگوسا و دیگو به جنوا.
سلطنت توسط خون دیکته میشود، بنابراین تا حدودی مناسب بود که این برادر کوچکتر دیگو میلیتو، گابریل، بود که او را متقاعد کرد تا در سال ۲۰۰۵ با رئال ساراگوسا قرارداد امضا کند. دیگو دو فصل قبل را برای بازی برای جنوا در سری B ایتالیا گذرانده بود، اولین باشگاه او در اروپا. او و برادرش در تابستان ۲۰۰۳ تیمهای آرژانتینی راسینگ کلاب و ایندیپندنته دو دشمن خونی را ترک کردند، اما گابریل تصمیم گرفت به لالیگا برود و دیگو ترجیح داد به دور از مرکز توجه به پیشرفت خود ادامه دهد.
یک موفقیت شگفتانگیز در لیگ دسته دوم ایتالیا با جنوا ۳۳ گل او در لیگ در ۵۹ بازی، ایل گریفونه را از نامزد سقوط به برنده صعود تبدیل کرد. جنوا پس از کسب عنوان قهرمانی و در نتیجه صعود به سریآ در آخرین روز فصل ۲۰۰۴/۰۵، درگیر یک رسوایی تبانی شد و از نظر اداری به سری C سقوط کرد. میلیتو به یک خانه جدید نیاز داشت و برادرش اصرار داشت که ساراگوسا با او قرارداد ببندد.
گابی دو فصل در ساراگوسا بود و باید گفت آن مقطع الماریسکال (مارشال) بت برای هواداران بود. این واقعیت که گابریل در شهر و در خود باشگاه احساس راحتی میکرد، رویای کودکی برادران میلیتو را برای پیوستن به همان باشگاه ممکن کرد. یک دیگوی ۲۵ ساله با قراردادی قرضی دو ساله به پایتخت آراگون آمد، جانشینی برای داوید ویا اعجوبه اسپانیایی که پس از به ثمر رساندن ۱۵ گل، به والنسیا منتقل شده بود. شاید او محبوب بود، اما طولی نکشید که شاهزاده به اندازه مارشال مورد تحسین قرار گرفت.
هر گونه شک و تردید در مورد توانایی دیگو برای انطباق با فوتبال سطح بالا زمانی از بین رفت که او سه گل اول خود در لالیگا را در سه بازی متوالی در اوایل فصل به ثمر رساند. اولی گل اول در پیروزی ۳-۱ مقابل اوساسونا بود، دومی در تساوی با دپورتیوو لاکرونیا و سومی ضربهای بود که ساراگوسا را ۲-۰ در نیوکمپ پیش انداخت، اگرچه بارسلونا بازی را به تساوی کشاند.
رئال ساراگوسا همیشه جولانگاه مهاجمان بزرگی بوده، افرادی مانند والدانو، روبن سوسا، اسنایدر، مورینتس، داوید ویا و دیگو کمتر از اینها نبود. با این حال، حتی خوشبینترین هواداران هم تصور نمیکردند که لوس مانوس، که با وجود قهرمانی در کوپا دل ری یک سال قبل، تنها توانسته بود رتبه دوازدهم لالیگا را به دست آورد، بدرخشد.
سبک بازی او سریع، تماشایی، مستقیم به سمت دروازه حریف و کاملاً کشنده بود. او بازیکن تکضربهها بود، با شکیبایی توپ زیر پایش، اما دوست داشت بازیها را قاطعانه به پایان برساند. او در مقابل دروازه مطمئن و یک شکارچی مرگبار بود.
چیزی که در مورد دیگو میلیتو قابل توجه بود، گستره گلهایی بود که میتوانست به ثمر برساند نه تعداد آنها. پای راست، پای چپ، تکضرب، ضربههای سر، پنالتی - او در بین تواناییهایش تبعیض قائل نشد. او فقط یک شکارچی غیرقانونی جعبه شش یاردی یا یک تهدید هوایی، یک تمامکننده وحشی در پشت تور یا یک بالرین ابریشمی و ناوگان نبود. او همه اینها و بیشتر بود. با توجه به تنوع بازی میلیتو، دو بازی به ذهن متبادر میشود.
اولی، آن شب خنک در فوریه ۲۰۰۶. این اولین بازی نیمه نهایی کوپا دل ری بود و رئال مادرید حریف آنها. ساراگوسا قبلاً اتلتیکو مادرید را در مرحله یک هشتم نهایی کنار زده بود، قبل از اینکه بارسلونا را در یک چهارم نهایی در دو بازی هیجانانگیز حذف کند. دیگو در یک برد ۴-۲ در خانه دو گل زد و یک هفته بعد با شکست ۲-۱ در بارسلونا تیمش در مجموع موفق به صعود شد. اما وقتی رئال مادرید اوج گرفت، هیچکس فکر نمیکرد صاعقه برای بار سوم برخورد کند. اما دیگو ایدههای دیگری داشت.
گل اول نمایش قدرت بود، زیرا دیگو خودش را تسلیم غرایز بیرحمانهاش کرد. ابتدا میلیتو با ردیابی سرخیو راموس و میشل سالگادو وارد محوطه جریمه شد. هر دو در حال دویدن به سمت دروازه خودشان بودند، هر دو در حال تماشای توپ بودند. میلیتو دوندگی خود را در نقطه پنالتی قطع کرد و کات بک را از اوورتون، همتیمیاش دریافت کرد. تا زمانی که دو مدافع متوجه شدند که یار خود را از دست دادهاند، دیگر دیر شده بود. با اولین لمس توپ میلیتو آن را تنظیم کرد و ضربه دوم، ایکر کاسیاس را مغلوب کرد. شاهزاده نقشه عروج خود را کشیده بود. در جام پادشاهی، دیگو میلیتو، الپرنسیپ، ادعای خود را برای تاج و تخت مطرح کرده بود.
گل دوم نمایشی از حیله، خونسردی و نبوغ بود. میلیتو بین هلگوئرا و راموس به سمت راست حرکت کرد تا یک پرتاب از سمت راست دریافت کند و بلافاصله به دروازه رسید و دوباره دو تا لمس کرد. اولین مورد، یک مانور ساده بود اما ویرانگر که باعث شد راموس مانند یک شخصیت کارتونی که درمانده کنار برود. موقعیتی عالی برای ضربه زدن با پای چپ به نظر میرسید، اما در عوض او با بیرون پای سمت راست، توپ را وارد دروازه کاسیاس کرد. آنها مات و مبهوت بودند. کاسیاس با ناراحتی سرش را تکان میداد، خولیو باپتیستا با عصبانیت دستهایش را بالا میبرد، روبرتو کارلوس آنقدر متحیر شده بود که تقریباً لبخند میزد. گل سوم و چهارم به ترتیب ده دقیقه قبل و بعد از نیمه با ضربه سر بود. مدافعان مادرید کار کمتری برای یارگیری با او انجام دادند، اما میلیتو همچنان آنها را با دقت ویرانگری مجازات کرد تا تیماش با پوکر او، ۶-۱ به دور بعدی برود.
دومین بازی قابل توجه در فصل بعد مقابل یکی دیگر از غولهای فوتبال اسپانیا، بارسلونا، برگزار شد. نتیجه ۰-۰ با نزدیک شدن به بازی پایانی فصل، ساراگوسا همچنان به دنبال راهیابی به لیگ قهرمانان اروپا برای اولین بار در تاریخ خود بود. تا زمانی که میلیتو لحظهای درخشید. در حالی که آندرس دیالساندرو یک سانتر کوتاه به سمت تیر نزدیک از سمت چپ فرستاد، ویکتور والدز، دروازهبان بارسا به سمت جلو شیرجه زد تا آن را سیو کند. به نحوی غیرقابل توضیح، میلیتو، در حالی که کارلس پویول او را یارگیری کرده بود، عملاً روی خط کناری ایستاده بود، و ضربه ضعیفی را با بالای کفش سمت راستاش انجام داد تا توپ را به درون دروازهبان سرگردان هدایت کند. توپ از روی خط دروازه عبور کرد و لاروماردا فوران کرد. در نهایت، لوسبلانکیلوس باید به جایگاه ششم بسنده میکرد، اما برای یک لحظه گذرا، مهاجم جسورشان آنها را به تاریخ جدیدی رساند.
در سال ۲۰۰۹ بود که دوران حرفهای دیگو با اینتر به اوج رسید، طلسم او با ۷۵ گل در پنج سال خود را تثبیت کرد، با این حال دوران ملی او با آلبیسلسته خوب نبود. پس از کنار گذاشته شدن از ترکیب جام جهانی ۲۰۰۶ و تنها دو بار حضور در جام جهانی ۲۰۱۰ تحت هدایت دیگو مارادونا، او در اوج دوران حرفهای خود به همراه برادر گابریل در کوپا آمریکای ۲۰۱۱ شرکت و سپس از تمام مسابقات کنار گذاشته شد. همتیمیهای او در اینتر در فصل افسانهای منجر به کسب سهگانه شامل والتر ساموئل، استبان کامبیاسو و خاویر زانتی همگی از او، در پیراهن آلبیسلسته بیشتر درخشیدند.
میلیتو خاطرات قدیمی خود روی چمن سانتیاگو برنابئو را دوباره تکرار کرد و دو بار برای اینترمیلان در مقابل بایرن مونیخ در فینال لیگ قهرمانان ۲۰۱۰ گلزنی کرد تا لیگ قهرمانان اروپا را ببرد.
اما حتی قبل از اینکه سهگانه را برای اینترمیلان به دست آورد، او ماموریتی را در ذهن خود داشت که برایش اهمیت بیشتری داشت. شاهزاده همیشه به شدت مراقب عملکرد باشگاههایی بود که قبلاً در آنها بازی میکرد. او یکی از حامیان بزرگ راسینگ باقی ماند و از زمان حضورش در اروپا به زودی متوجه شد که چقدر باشگاه محبوب دوران کودکیاش و به طور کلی فوتبال داخلی آرژانتین کمرنگ شده.
میلیتو متوجه شد که همه چیز چقدر ناکارآمد است، و اینکه حتی معرفی نوآوریهایی که در اروپا استاندارد تلقی میشوند، میتواند تأثیرات چشمگیری در کشورش داشته باشد. ماجرای فینال به تعویق افتاده کوپا لیبرتادورس ۲۰۱۸، مشهور به فینال قرن که ناچاراً خارج از آرژانتین برگزار شد، همه این ناکارآمدیها را به یک نمونه نهایی تبدیل کرد.
او در سال ۲۰۱۴ به راسینگ کلاب بازگشت و به بازیکنی منحصربهفرد در تاریخ مدرن باشگاه تبدیل شد و در سال بازگشتش قهرمان لیگ شد تا در کنار پیروزیاش در سال ۲۰۰۱ ثبت شود: تنها مردی که تاکنون دو عنوان داخلی را با این باشگاه کسب کرده است. او همچنین آماده تبدیل شدن به یک چهره واقعا منحصر بهفرد در فوتبال آرژانتین نیز بود.
پس از بازنشستگی در سال ۲۰۱۶، میلیتو یک سال بعد به عنوان دبیرفنی / مدیرورزشی باشگاه انتخاب شد و در نتیجه یکی از معدود افرادی بود که شغلی شبیه به یک مدیر فوتبال به سبک اروپایی داشت. اولین چیزی که میلیتو به دنبال تغییرش بود این بود که هر تصمیم فوتبالی که در راسینگ گرفته میشود توسط افرادی باشد که کاملاً فوتبال را درک کنند.
در دوران ادواردو کودت که از تیخوانا آمده بود، با حمایتهای دیگو میلیتو تقویتهای بسیار مهمی نیز برای لا آکادمیا رخ داد؛ مانند پل فرناندز، مارسلو دیاز، گابریل آریاس و اوجنیو منا با لیساندرو لوپز که به عنوان پرچمدار راسینگ تا آخرین لحظه برای قهرمانی مبارزه کردند و در نهایت با گل آگوستو سولاری یک هفته قبل از پایان لیگ قهرمان شد. سرمربی سابق روزاریو سنترال با مجموع 76 درصد به موثرترین مربی تاریخ باشگاه تبدیل شد.
هوئرتا نیز یکی از کسانی بود که میلیتو به راسینگ آورد. فردی فرهیخته – که به سراسر اروپا سفر کرده بود و با افرادی از بوروسیا دورتموند، سویا، بارسلونا و حتی زینالدین زیدان صحبت کرده بود، و همچنین قبلاً در روزنامه آرژانتینی کلارین کار میکرد – بلافاصله متوجه شد که میلیتو در تلاش برای دستیابی به چه چیزی است و چگونه میتواند آن را عملی کند.
سویا یکی از نمونههایی بود که باشگاه به آن روی آورد. راسینگ میخواست به یکی از اولین باشگاههای آرژانتینی تبدیل شود که به درستی آنچه را که یکی از حاصلخیزترین مناطق برای استعدادهای این بازی در جهان باقی مانده است، به درستی جست و جو کرده و بهبود بخشد. این ممکن است ساده به نظر برسد، اما در آرژانتین هیجانانگیز است.
یکی دیگر از انتصابات اولیه میلیتو، خاویر واینر بود که با پدرش گابریل روی یک "واحد فنی سیار" کار میکرد. این اساساً یک عملیات جستجوی مستقل مبتنی بر فناوری که با بایر لورکوزن، اودینزه و بسیاری دیگر از تیمهای اروپایی قرارداد بسته شده بود را شامل میشد. تمام تلاشهای میلیتو اگرچه به ثمر نشست اما یک ضربالمثل معروف در فوتبال آرژانتین است (یا حداقل باید باشد) که یک تیم، هر چقدر هم محکم و به ظاهر خوب باشد، تنها پس از سه نتیجه بد، وارد بحران میشود.
در اکتبر ۲۰۲۰، هنوز آینده در راسینگ کلاب گلگون به نظر میرسید. تیم آویاندا چهار بازی آخر گروهی خود در کوپا لیبرتادورس را به راحتی پشت سر گذاشت، اگرچه در نتیجه با فلامینگوی قدرتمند در مرحله یک شانزدهم نهایی روبهرو شد. سپس کوپا د لا لیگا شروع شد. شکست فاجعه بار ۴-۱ در سیلیندرو مقابل اتلتیکو توکومان باعث شد تیم در قعر گروه خود بدون حتی یک امتیاز باقی بماند. در زمانی که تیم به چهارمین باخت متوالی رسید، که با نتیجه ۲-۰ شکست خورد، با تیمی مملو از بازیکنان امید و جوانان، نتیجه با کمی تخفیف، بیشتر مورد استقبال هواداران قرار گرفت. البته، رقابت برای راسینگ به سختی اولویت دارد، بلکه - حداقل در تئوری - یک خروجی مفید برای تقویت آمادگی بازیکنان و فرم قبل از شروع مجدد لیبرتادورس در هفته آینده بود. اما طوفان فاجعه به اندازهای بود که به نظر میرسید یکی از محبوبترین چهرههای باشگاه را با خود خواهد برد.
میلیتو در دو سال گذشته به عنوان مدیرفنی در پسزمینه بود پستی که او و کادر جوان باهوشش را مسئول نقل و انتقالات، انتصابات مربیگری و بیشتر موارد میکرد، حتی اتفاقات روزمره در داخل و اطراف رختکن. دلایل این درگیری داخلی متفاوت بود. برخی به نارضایتی حسادتآلود بلانکو از برنامههای میلیتو برای نامزدی ریاست باشگاه اشاره میکنند - او واجد شرایط نامزدی در انتخابات آن سال نبود اما گفته میشود در ۲۰۲۴ قطعا شرکت میکند. میلیتو همچنین از حامیان سرسخت مربی وقت، سباستین بکاسسه بود که به دلیل افت شدید تیم مورد انتقاد قرار بود، و علاوه بر این گفته میشود که از سرعت حلزونمانند کار در مجموعه تمرینی جدید باشگاه ناامید بوده. میلیتو در پایان سال ۲۰۲۰ از سمت خود استعفا داد و هواداران راسینگ بشدت منتظرند در روزهایی که بلانکو پاسخی به پرسشهایشان نمیدهد و تیم پس از استعفای فرناندو گاگو هم نمیبرد، شاهزاده با اسب سفیدِ زینآبیاش از راه برسد و باشگاه را نجات دهد.