Shadow Mamotتصویر Shadow Mamot
Shadow Mamot
ابی...🛸🚁🛰🎴♣️
ساعت پنج و بیست و سه دقیقه بارداری،یک زایمان بدون درد،قانون جاذبه تعجب و جدول چاربار عوض شده بود.عوض شده بود و اسپانیا به نام لورکا شد.سیاه شدم در اعماق افریقا و اسمی در یک شناسنامه.سی به گمانم با سه تنفگدار و شده بودم پنزری خط های کج و معوجی با خیس باروت حواشی میدان توپخانه...و بیهقی را کشتم.ترجمه سرگردان شبیهی که گم شده بود.پارس سگهایی از رواندا توی عکس دیواری از عقیق شج و هندسی بود.اره هندسی بود شاید پنج نه اصلا واحد بیست و پنجم و هفتم کوری با باندرول شش دهم اینچی درب منزل اقای...امیرزا راستی رز ،رز راستی اینروزا تو بازار بورس چند میخرندش بیحرف پیش؟هی بابا پریا که به حرف منو شما گوششون بدهکار نمیشن دختر کبریت فروش،سراغ طلحکو شمدونیای ننه جادو...؟میگن ننه جادو دختراشوو تومنی سنار حراجهو جادو تو حوض ماهیا میندازه تا آل نبردشون میای تماشا تماشا با فالوده شیرازی،یه جفت چشای ماهیایی که تلسمشون کرده.امیرزا میگن مرغ از قفس پریده وانگهی تو دکون ارزن فروشی شادونه هم پاتیل مرغ مینا رو جواب نمیده بی حرف پیش به دعای کشتن اناهیتا بود که بارون نیومد؟امیرزا میگن یه روز از بالای فنس پرید....با کتابای گارسیا...ظرف ازمایش اردار روی میز...ادرار راهبه های کلیسای نیسانی و چله زمستونای سگ لرزه بیست درجه زیر صفر و کلاغی از طاق باریکه طاق پدریم پرید.رادیو را روشن میکنم .رد پاهای جنازه های چِک تو چکنویسای کافی نیست و با دست های ونگوگ برای اناهیتا نقاشی میکنم.عقربه ساعت شمار سه بار چرخید.گربه کنج دیواری روی طاق باریکه نشست.ساعت ۱۰ و ده دقیقه و اینجا دو سال ایستاد.