روزی ژوزه مورینیو در حالی که دستهای خود را در جیبش کرده بود خود را آقای خاص فوتبال نامید. اما فوتبال یک آقای خاص دیگر داشته است. یک آقای خیلی خاص... البته دو آقای خاص، تیلور و برایان کلاف...
اواخر دههٔ ۶۰ است. اوضاع در استادیومهای انگلیس هر روز ملتهبتر میشود. هر روز خبر کشته شدن یک یا چند هوادار تیمهای مختلف به گوش میرسد. در کشوری که خود فوتبال را ابداع کرده فوتبال به وسیلهای برای مرگ تبدیل شده است. کار به جایی میرسد که مربیان عاجزانه از هواداران تیمهای خود میخواهند که دست از درگیری بردارند. معروف ترین نمونهٔ آن درخواست سرمربی تاتنهام از هواداران است. در چنین شرایطی فوتبال انگلیس نیاز به یک انقلاب بزرگ داشت. و خب رهبر این انقلاب چه کسی بود؟ خب جواب این سؤال را بعداً خواهید فهمید. فعلاً به داستان خودمان بر میگردیم. نقطهٔ التهاب وقتی است که در ورزشگاه « بیس بال گراند» هواداران تیم بر ضد مدیران شعار میدهند. و این سؤالی بزرگ را در ذهن همه به وجود میآورد. هواداران یا مدیران؟ و این جرقهای برای یک انقلاب بزرگ میشود.
فرام میدلزبرو
مهاجم ۱۷۸ سانتیمتری اهل میدلزبرو ۹ سال در دو تیم میدلزبرو و ساندرلند بازی کرد. ۲۵۱ گل در ۲۷۴ مسابقه زد. آماری که شاید هیچ مهاجمی به آن نرسد... حداقل در مدلزبرو و ساندرلند، اما خب تمام این گلها در چمپیونشیپ به ثمر رسید. و سرانجام برایان کلاف به علت شکستگی پا از فوتبال خداحافظی کرد. و این نقطهٔ شروع همان رهبری بود که انقلاب فوتبال انگلیس به آن نیاز داشت. به قول مهدی زارعی که میگوید: « یک سال بعد از کنار گذاشتن فوتبال، کلاف ۳۰ ساله مربیگری را در تیم هارتلپولز آغاز کرد و تنها بعد از دو سال، راهی داربی کانتی شد. جایی که قرار بود شش سال در آن حضور داشته باشد و در ۳۳۲ مسابقه همراه با پیتر تیلور دستیار همیشگی خود، صاحب ۱۶۱ برد و ۷۸ تساوی شود. وقتی در فصل ۶۸-۱۹۶۷ کلاف و تیلور به داربی آمدند، این تیم در انتهای دسته دوم بود و برای نیفتادن به دسته سوم میجنگید. اما با مربیهای جدید، معجزه باشگاه شروع شد و قوچهای داربی توانستند در فصل ۶۹-۶۸ قهرمان دسته دوم انگلیس شوند و به بالاترین سطح فوتبال انگلیس صعود کنند. بعد از آن، دستاوردهای باشگاه تا سال ۱۹۷۳ فوقالعاده بود. این تیم در سال ۱۹۷۲ قهرمان انگلیس شد و یک سال بعد، تا نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا صعود کرد. داربی گمنام و فراموش شده به لطف مردی به قدرت فوتبال انگلیس بدل شد که خودش چمنهای زمین تیم را کوتاه میکرد و سکوهای ورزشگاه را رنگ میزد. »
اگر بگوییم که مهمترین حسرت سه شیرها این است که از برایان کلاف در تیم ملی فوتبال انگلیس استفاده نکردند بیراه نگفتهایم. اوضاع در بیس بال گراند عالی بود. حضور ۳۳ هزار تماشاگر مشتاق در ورزشگاه باعث شد که مدیران باشگاه به فکر این بیفتند که برای داربی ورزشگاه بزرگتری بسازند. و این به معنا بود که باشگاه نمیتواند. بازیکنان مدنظر کلاف را برای او جذب کند. و این جرقّهای بود برای اینکه کلاف از باشگاه انصراف دهد. مسئولان با کلاف و دستیار با وفای او، تیلور به مشکل خوردند. و این تا مدّتی سوژه اول تمام رسانههای فوتبالی انگلیس بود. کلاف و تیلور استعفا دادند. هواداران با راهپیماییهای خود مخالفت با مدیران باشگاه را اعلام کردند. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که به باشگاه میگفتند کلاف را برگردانند. اما آنها پشیزی به حرف هواداران اهمیت ندادند. و این باعث شد که افول داربی شروع شود. البته که آنها یک بار دیگر در سال ۱۹۷۵ قهرمان لیگ شدند، اما داربی اندک اندک به ردههای پایین جدول سقوط کردند. قوچها به دستهٔ دوم یا همان چمپیونشیپ سقوط کردند. استادیوم بزرگ هم اندک اندک خالی شد. در آن زمان کلاف مربیگری نمیکرد. او در آن زمان از مردم میخواست که در انتخابات به « فیلیپ وایتهد » نماینده ٔ حزب کارگر رای دهند. مردم هم همان کار را کردند. و این نشان میداد کلاف کماکان هم در داربی محبوب است.
برایتون، لیدز و مرگ...
او سپس برای یک مدت کوتاه به برایتون رفت. اما دوران حضور او در قلعهٔ مرغان دریایی به دلیل پیشنهاد لیدز یونایتد خیلی زود به پایان رسید. اما در لیدز تیلوری نبود. و همین باعث شد که او تنها ۶ هفته و ۲ روز در لیدز بماند. او سال بعد به ناتینگهام فارست رفت. تیم را از دسته دوم به چمپیونشیپ رساند. حالا نوبت قهرمانی در چمپیونشیپ بود. و حالا دوباره نوبت حضور در جزیره بود. کلاف دو قهرمانی اروپای متوالی در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ را برای ناتینگهام فارست به ارمغان آورد. مدیران ناتینگهام فارست زمین تا آسمان با مدیران دربی فرق داشتند. و این بود که درخشانترین دوران برایان کلاف در باشگاه دوران بازی او رقم خورد. جام اتحادیه با فارست در سالهای ۱۹۷۸، ۱۹۷۹، ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰، سوپرکاپ اروپا در ۱۹۷۹ و کسب عنوان بهترین مربی اروپا در فصل ۸۰-۱۹۷۹ از دیگر افتخارات کلاف بود. او ۱۸ سال در ناتینگهام فارست ماند و ۹۹۴ بار بر روی نیمکت این تیم نشست. مرد خیلی خاص فوتبال در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۴ از این دنیا رفت. الان میتوانید مجسمهٔ برنزی او را در بیرون ورزشگاه داربی کانتی دید. تیلور، دستیار او، اینجا هم هست تا اتفاقی مثل اتفاقی که در لیدز افتاد نیفتد. برایان کلاف مردی بود که میگفت در بندر لیورپول چای نخورید. مردی بود که میگفت فرانک سیتانرا خود به ملاقات او رفته است. او همان مردی بود که با راکت اسکواش پیتر شیلتون را کتک زد.
او در بالای ابرها فوتبال بازی نمیکند زیرا خودش گفت: « اگر خدا میخواست که ما روی ابرها بازی کنیم، حتماً همان جا هم چمن قرار میداد! » به او به جای آقای خاص پیرمرد پر ادعا میگفتند. اما الان تنها چیزی که از پیرمرد باقی مانده است یک مجسمه برنزی است... پیرمرد اگر الان زنده بود شاید راجب انگلیس ساوگیت همان حرفی را میزد.
:«بازیکن های تیم، مسابقه را باختند و نه تاکتیک را. برخی از افراد که هنوز نمی دانند چطور باید بردهای دومینویی به دست آورد، صحبت های چرندی را درباره تاکتیک مطرح می کنند.»
و شاید اگر بود همان کری ای که برای فرگوسن خوانده بود را برای گواردیولا میخواند.
:« با وجود همه دلاوری ها، افتخارات و موفقیت های او، باید بگویم که هرگز نتوانست به چیزی دست یابد که من، دو تای آن را دارم.»
و شاید اگر بود میتوانست اسپاگتی را تلفظ کند. شاید اگر بود همان چیزی که به ترور فرانسیس میگفت را به مسی میگفت.
وقتی که ترور فرانسیس در اوج جوانی مشغول خودنمایی با جایزه اش بود و کلاف شروع به نصیحت او کرد:
دست هایت را از جیبت در بیاور!
وقتی که به پخش بیش از حد فوتبال از تلویزیون معترض بود:
کسی نمی خواهد که هر شب و دو مرتبه در یکشنبه، رست بیف و رویک شیر (غذاهای بومی بریتانیا) بخورد! مرد از زیر خاک بیا بیرون، ببین که فوتبال چه شده است...
|