فصل چهاردهم کتاب پروژه مونتاک
مأموریت به مریخ
محققان پروژه ،عملیات اکتشافی پیرامون زمان را ادامه دادند . اواخر 1981 یا 82 برای نخستین بار از این فنآوری استفاده کردند تا بتوانند وارد نواحی زیرزمینی هرم بزرگ روی سیاره مریخ شوند . چون این مساله برای عموم بیشازحد بحثبرانگیز است سعی میکنم پسزمینه ماجرا را توضیح بدهم .
در خصوص هرم روی مریخ نوار ویدئویی تحت عنوان " مریخ هوگلند " سروصدای زیادی به پا کرده بود . این نوار ویدئویی توسط روزنامهنگار علم ریچارد هوگلند به دانشمندان ناسا تقدیم شده و در مورد مجتمع چهارضلعی مرتبط با صورت روی مریخ است . در این ویدئو هوگلند " چهره مریخ " و اهرام مجاورش را نشان میدهد که توسط فضاپیمای وایکینگ در دهه 70 عکسبرداری شده بود . از تکنیکهای کامپیوتری استفادهشده بود تا یک نمای 360 درجه هوایی از چهره روی مریخ ارائه شود . همچنین ویدئو امکان بررسی دقیقتر اهرام را فراهم نموده بود . هوگلند کوشید که ناسا را متقاعد نماید که عکسهای بیشتری از این منطقه که به Cydonia مشهور بود تهیه کند . متقاعد کردن ناسا دشوار بود این سازمان کوشید که کار هوگلند را بیاهمیت جلوه دهد . درواقع تلاش فراوانی صورت گرفت تا از نمایش این ویدئو در ایستگاههای تلویزیونی جلوگیری به عمل آید . ماجرای این رسوایی توسط ایستگاه رادیویی نیویورک (WABC ) به اطلاع عموم رسید .
چرا باید ناسا درباره موضوعی چنین جذاب چنان موضعگیری از خود نشان دهد ؟
شاید بتوان پاسخ را در کتاب " گزینه 3 " پیدا کرد . کتابی که توسط لزلی واتکینز ،دیوید آمبروس و کریستوفر مایلز نوشتهشده . این کتاب بر مبنای ویدئویی منتشرشده به سال 1977 نوشتهشده که پرده از یک برنامه فضایی سری بینالمللی با همکاری روسیه و ایالاتمتحده برمیداشت . گزارش جذابی است از ماجرای فضانوردانی که مباحث امنیتی را نادیده گرفته و قوانین را زیر پا گذاشتهاند ، ناپدید شدن دانشمندان ، قتل و استقرار سیستم بردهداری بر ماه و مریخ و ...
کتاب " گزینه 3 " ابتدا در انگلستان و برای نخستین بار در 1979 در آمریکا منتشر شد . این کتاب ادعا میکند که درواقع انسان در اوایل 1962 روی مریخ فرود آمده . این برای من دلیل اثبات این موضوع نبود که کلنی روی مریخ وجود داشته یا دارد . این مبحث را ارائه کردم تا خواننده بداند که این سناریو درباره مریخ از داستان خودم کاملاً جدا است . کسانی که به ماجرا علاقهمند شدهاند میتوانند درباره "گزینه سوم " و " مریخ هوگلند " مطالعه کنند .
بههرحال خالی از لطف نیست که بگویم مستندی تحت عنوان "گزینه سوم "در اواخر دهه هفتاد از ایستگاه تلویزیونی سانفرانسیسکو نشان داده شد . در آن زمان مباحثه بالا گرفت و FCC ( کمیسیون ارتباطات فدرال ) تهدید کرد که مجوز ایستگاه را لغو میکند اگر که بخواهد این مستند را دوباره پخش کند . با این تهدید مستند دیگر هرگز پخش نشد .
مدیران پروژه مونتاک میدانستند که کلنی روی مریخ وجود دارد . بیشتر شبیه این بود که آنها بخشی از یک توطئه باشند . مریخ برای پژوهشگران مونتاک جذاب بود چون آنها متوجه یک فنآوری باستانی در آنجا شده بودند . آنها میدانستند که کسی اهرام و صورت روی مریخ را ساخته . بدین معنی که آنها بهصورت طبیعی شکل نگرفتهاند . طبق اطلاعاتی که به دست آورده بودم کسانی که روی سطح مریخ زندگی میکردند نمیتوانستند به نواحی زیرزمینی زیر هرم دسترسی پیدا کنند یا ورودیها کاملاً مسدود شده بودند یا بهراحتی نمیشد آنها را پیدا کرد . درواقع ظاهراً هرم بزرگ مریخ نسبت به هرم جیزه در مصر خیلی بهتر مسدود شده بوده .
باوجود تمامی فنآوریهای پرهزینه قابلتصور در دسترس ، ورود به هرم امکانناپذیر بود . دانشمندان بهترین رویکرد نسبت به پروژه را تمرکز روی مرکز زیرزمینی مریخ دیدند . فنآوری تازه کشفشده مونتاک به آنها این اجازه را میداد که با استفاده از یک ریسمان فضایی وارد مریخ شوند . آنها میخواستند وارد غارهای زیرزمینی شوند . تصور بر این بود که این غارهای زیرزمینی را تمدنی بسیار باستانی پدیدآورده و مدیریت میکرده . تونل زمان ریسک احتمالی عملیات را از میان برمیداشت چراکه میتوانستیم از طریق به تماشا بنشینیم . دونکان هر چه را که تصور میکرد روی مانیتورها ظاهر میشد بهشرط آنکه زمان حال بر سیاره مریخ در معرض دید باشد .
برای یافتن منطقه زیرزمینی ما انتهای گشوده متحرک گرداب را ثابت نگهداشتیم تا یک راهرو ظاهر شود . در این نقطه ما دریچه به وجود آمده توسط دونکان را درجایش محکم کردیم . تیمیتوانست از مونتاک به مریخ وزیر زمین برود . در این زمان نیازی نبود که دونکان بهطور مداوم روی صندلی بنشیند . ما به دونکان تولید توابع و ذخیره کامپیوتریشان و رهگیری آنها جهت پشتیبانی را آموخته بودیم . معمولاً کامپیوتر میتوانست فرستنده را برای مدت کوتاهی راه بیندازد و از حافظه کافی برای جرحوتعدیل جریان زمان برای حدود 4 ساعت برخوردار بود .
اگر دونکان پس از گذشت این زمان بازنمیگشت فرمهای فکری ( تصویری ) تولیدشده از واقعیت جدا میشدند . در چنین مواردی فرمهای فکری میبایست از ابتدا بازسازی میشدند . سیستم قطعاً در آغاز به یک موجود زنده احتیاج داشت . او میتوانست دریچههای زمان را خلق کند و با تمرکز آنها را باز نگهدارد . وقتیکه دریچه گشوده میشد ما میتوانستیم آنچه را موجود زنده تولید کرده بود روی نوار ضبط کنیم . از نوار برای ایجاد روزنهای دیگر استفاده میشد . سیستم دائماً تصفیه میشد و بهبود پیدا میکرد .
اگر دونکان یک ارتباط زمانی را پدید میآورد این مورد روی نوار ضبط میشد . ازآنجاییکه گاهی اوقات ارتباط برقرار کردن توسط او با دشواری همراه بود نوار راه آسانتر و اتوماتیک بهحساب میآمد . درنهایت کل مخزن به حدی از نوار پرشده بود که آنها نیازی به اتکا کردن به دونکان نداشتند . این پیشرفت موجب این شد که آنها بتوانند خود دونکان را هم از طریق مارپیچ بفرستند . این واقعه بین سالهای 1982 تا 1983 رخ داد . درنهایت او برای تیمی که به مریخ فرستاده میشد انتخاب شد .
با استفاده از تونلهای زمان ، مریخ برای ساکنان زنده مورد جستجو قرار گرفت . پژوهشگران مجبور بودند که حدود 125000 سال به عقب برگردند، تا بتوانند چیزی پیدا کنند. نمیدانم که چه پیدا کردند و چه اطلاعاتی کسب کردند . دونکان سعی کرد که به اطلاعات دسترسی پیدا کند اما آنها شدیداً کدگذاری شده بودند و دسترسی به آنها بسیار دشوار بود .
نظر شخص خودم این بود که از هرم روی مریخ بهعنوان آنتن استفاده میشده . اتفاقاً فنآوری هم درون هرم بوده .
. او فنآوری فعالی را در آنجا دیده بود که تحت عنوان " دفاع از منظومه خورشیدی " از آن یاد میشده . طبق گفته دونکان محققان مونتاک میخواستند جلوی فعالیت این فنآوری را بگیرند . درواقع پیش از اینکه امکان انجام کار دیگری فراهم میشد، میبایست که این فعالیت خاتمه پیدا میکرد. این سیستم دفاعی عطف به ماسبق تا 1943 قطع شد، که معمولاً بسیاری از علاقهمندان یوفوها بهعنوان آغاز پدیده مشاهده یوفوها در مقیاس وسیع از آن یاد میکنند . در این مقطع چیز زیاد دیگری باقی نمیماند که بخواهم در مورد مریخ بگویم، به جزاینکه فیلم Total Recall به طرز خیال انگیزی بر اساس اتفاقاتی پایه ریزی شده است که در پروژه ی مونتاک رخ داد. روشی که آن ها از صندلی در این فیلم استفاده کرده اند به طرز چشمگیری مشابه است. پژوهش درباره زمان ادامه پیدا کرد و مأموریت های بیشماری هم تا دوازدهم آگوست 1983 انجام شد .
_______________________________
فصلهای کتاب
آزمایش فیلادلفیا
کشف مونتاک
یک ملاقاتی در مونتاک
دونکان وارد می شود
افشای توطئه
پروژه اشعه ماه
ویلهم رایش و پروژه مونتاک
ادغام پروزه رنگین کمان در پروژه فونیکس
پروژه مونتاک آغاز می شود
صندلی مونتاک
خلقت از اتر
خم کردن زمان
سفر در زمان
ماموریت به مریخ
مواجهه با جانور
ماهیت زمان
مهرو موم شدن پایگاه مونتاک
مونتاک امروزی
زنده بودن فون نیومان !!
ضمیمه های ترجمه شده :
ویلهلم رایش
عملیات کنترل ذهن در جنگ خلیج فارس
نیکلا تسلا
تاریخچه آزمایش فیلادلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک
آنچه را که دونکان بعنوان یک واقعیت ذهنی به آن می اندیشید می توانست به شکل یک واقعیت عینی خلق شود ( یا به شکل جامد یا فقط در حد رویت که بستگی به شرایط داشت ) بعنوان مثال او می توانست به یک ساختمان کامل فکر کند و ساختمان در پایگاه ظاهرشود . این نوع آزمایش چیز خاصی به حساب نمی آمد و در پایگاه عادی تلقی می شد . سیستم با دقت بسیار خوبی کار می کرد . حال آنها می خواستند ببینند که با این سیستم چه کاری می توانند انجام بدهند ( یعنی چه کار مهمتری از دید خودشان انجام بدهند . م ) نخستین آزمایش را
" چشم بینا " نامیدند . با تمرکز روی موی شخص !! یا شی ء خاصی که در دستانش بود دونکان می توانست روی آن شخص تمرکز کند و از طریق چشمهایش ببیند و از راه گوشهایش بشنود و با دستهای شخص مورد نظر لمس کند . در واقع او می توانست از طریق هر شخص دیگری در هر جای کره زمین هر چه را که بخواهد ببیند .
پروژه مونتاک
نوشته : پرستون بی نیکلاس
منبع از : https://t.me/thelostbook