طرفداری | زمستان 1382. زلزله مرگبار و ویرانگر بم، جهان را متاثر کرد. فدراسیون فوتبال آلمان با هدف نشان دادن همبستگی با مردم ایران و حمایت از زلزلهدگان، یک مسابقه دوستانه با تیم ملی ایران در مهر 1383 به میزبانی استادیوم آزادی تهران ترتیب داد.
ایران در آن بازی عملکرد قابل احترامی داشت و با وجود نمایش دیدنی علی کریمی که هافبکها و مدافعان آلمان را آزار داد، دو بر صفر شکست خورد. فدراسیون فوتبال آلمان و فدراسیون فوتبال ایران نیز مبلغ 400 هزار یورو را بهعنوان کمک به زلزلهزدگان بم کمک کرد.
تیم ملی آلمان با هدایت یورگن کلینزمان، بدون شک بزرگترین و مشهورترین تیمی بود که پس از سالها برای یک مسابقه هرچند دوستانه، وارد ایران میشد. با توجه به محبوبیت فوتبال آلمان در ایران و ورود ستارگانی چون میشائیل بالاک، ینس لمان، میروسلاو کلوزه، سباستین دایسلر و البته خود کلینزمان که سابقه گلزنی برابر ایران در جام جهانی 1998 را داشت، طبیعی بود استقبالی گسترده از این تیم محبوبِ اروپایی صورت گیرد. در آن روزها به دلیل گسترده نبودن اینترنت و ضعف رسانهها در مقایسه با امروز، به خیلی از حواشی عجیب آن بازی پرداخته نشد؛ حواشیای که امروز دیدن آنها، خیلی از ما را دچار شرم نیابتی میکند!
استقبال از کاروان تیم ملی آلمان در فرودگاه مهرآباد به بینظمترین شکل ممکن انجام شد. هجوم هزاران نفر به فرودگاه باعث شد یورگن کلینزمان تا مرز له شدن زیر دست و پا برود. بعد از فشار عجیب جمعیت، مسئولان مجبور شدند اعضای مانشافت را با اتوبوسی از روی باند فرودگاه، مستقیما به هتل محل اسکان ببرند! این تازه آغاز ماجرا بود.
18 مهر، استادیوم آزادی. بازیکنان دو تیم وارد زمین چمن شدند. سرود آلمان در آزادی طنینانداز شد اما یک اتفاق روی سکوها باعث بهت و حیرت میشائیل بالاک و آلمانیهای حاضر در استادیوم شد. عدهای از هواداران ایران با بالا آوردن دست راست خود، ژست سلام نازی گرفتند! اقدامی که در آلمان یک جرم بهحساب میآید و خود آلمانیها از این رفتار با ماهیت نژادپرستانه متنفر هستند. در آن روزها این موضوع حداقل در ایران تقریبا هیچ بازتابی نداشت اما اگر امروز چنین رفتاری را در استادیومهای فوتبال ببینیم، قطعا تیم خاطی با جریمه روبهرو میشود و ضمن دریافت واکنشهای منفی جهانی، حتما باید عذرخواهی رسمی انجام شود.
احتمالا آن هواداران فکر میکردند فرستادن سلام نازی احتمالا نوعی احترام به تیم مهمان است و آلمانیها از چنین پیامی استقبال میکنند. در واقع میتوان گفت ناآگاهی باعث شد بخشی از هواداران ایرانی پس از سرود ملّی آلمان، سلام هیتلری دهند. خیلیها به اشتباه، همه تقصیر را به گردن مردم میاندازند که آی... مردم ما بیفرهنگ هستند و ایرانیها همیشه آبروریزی میکنند. قشر ادایی هم یک کلیدواژه معروف دارند: افسوس...از ماست که برماست!
سلام نازی هواداران ایرانی در بازی ایران - آلمان سال 2004
مگر مردم بافرهنگ سراسر جهان از شکم مادرشان، فرهنگ و تمدّن داشتهاند یا اینکه وارداتی از مریخ هستند؟ نهخیر. همهچیز آموزشدادنی است. باید رفتارهای فرهنگی و اجتماعی مناسب در سنین کودکی به صورت پایهای و در ساختاری درست آموزش داده شود. سالهاست صف ایستادن منظّم ژاپنیها و کار کردن سروقتشان را توی سر ما میزنند و مردم متهم میشوند به بیفرهنگی اما به گواه بسیاری از گزارشها، بخش مهمی از مردم ما روزبهروز در حال فقیرتر شدن هستند و در استرس تهیه لقمهای نان، طبیعی است در فقدان ساختار مناسب برای آموزشهای فرهنگی، توجهی به فرهنگ نداشته باشند.
بافرهنگ بودن و متمدّن بودن چیزی نیست که از 2500 سال پیش به ما ارث رسیده باشد. مدیران و مسئولان در این سالها چه دستاوردی برای ارتقای سطح فرهنگ جامعه داشتهاند؟ چرا بودجه برای فرهنگ بیشتر میشود اما تاثیری نمیبینیم؟ در اشاره به ماجرای سلام نازی استادیوم آزادی، چه کار اصولی و آموزشی در راستای زشتی ماهیت نژادپرستی و مبارزه با آن داده شده است؟ همین مورد نژادپرستی در سالهای اخیر فقط به تیم پرسپولیس دو بار ضربه زد؛ بار اول ماجرای عیسی آلکثیر و محرومیت پس از تنگ کردن چشمهایش با انگشتهایش بود. برای مردمان شرقآسیا و آسیای مرکزی، این حرکت و چشمبادامی خطاب کردن آنها، مصداق بارز نژادپرستی و توهینآمیز است. واکنشهای حمایتی از آل کثیر باورنکردنی بود؛ مجریان و بازیگران در صداوسیما نیز با تنگ کردن چشمهایشان، مثلا خواستند از مهاجم پرسپولیس حمایت کنند!
مورد بعدی که همین امروز پرسپولیس به عنوان نماینده ایران در فوتبال آسیا با آن دستبهگریبان است، ماجرای پست اینستاگرامی درباره حمله نادرشاه افشار به هند بود که باشگاه گوای هند ضمن شکایت بابت نژادپرستانه بودن پست، از حق خود دفاع کرد و پرسپولیس امروز ناچار است بدون هوادارانش میزبان النصر باشد. از فرهنگ جامعه که بگذریم، برای بهبود فرهنگ هواداری فوتبالی چه کاری انجام شده است؟ 19 سال از روز سلام هیتلری در آزادی که احتمالا بزرگترین اجتماع درود فرستندگان به نازیها پس از سال 1945 بودند، میگذرد و حداقل در ماجرای نژادپرستی، هیچ ارتقای فرهنگیای نداشتهایم.
اتفاقات روز گذشته و هجوم هواداران کریستیانو رونالدو به داخل هتل اسپیناس پالاس و بالا رفتن از تپههای اطراف هتل، قطعا ناخوشایند بود اما اگر سازماندهی مناسبی برای استقبال هواداران وجود داشت، این اتفاق میافتاد؟ باز هم شاهد مقایسه تکراری ایران و ژاپن بودیم و باشگاه النصر ویدیویی در خصوص مقایسه استقبال از تیمش در ایران و ژاپن منتشر کرد. ژاپنیها در ساختار مناسب به تشویق تیمشان میپرداختند و هموطنان ما به دنبال اتوبوس میدویدند. اگر مسئولان ژاپنی بسترسازی نمیکردند، چه تضمینی بود عدهای از عاشقان ژاپنی رونالدو به دنبال اتوبوس تیم ندوند؟
ویدیوی النصر از دویدن هواداران ایرانی به دنبال اتوبوس این تیم
البته که دو، سه هزار نفر اطراف هتل اسپیناس نمیتوانند بازتابدهنده کاملی از فرهنگ یک جامعه باشند اما آنها هم حق دارند. اگر نگوییم مشهورترین، کریستیانو رونالدو بیشک یکی از مشهورترین افرادی است که تاکنون به ایران آمده. چرا هوادارانش نباید شوق دیدنش را داشته باشند؟ مگر همین قانونگذاران مردم نبودند که با فدریکا موگرینی، نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات هستهای با ایران، در صحن مجلس به شکلی ذوقزده سلفی گرفتند؟ وقتی کسانی که خودشان باید در ارتقای سطح فرهنگی کشور از دیدن یک مسئول اروپایی که امروزه دیگر نامش را نمیشنویم آنطور ذوقزده شدند، معقول نیست از عاشقان چهرهای بزرگ چون کریستیانو رونالدو انتظار رفتار متفاوتی داشته باشیم.
مردم نمیتوانند بدون هیچ آموزشی بافرهنگ و متمدن شوند و نباید خودمان را بابت قصور مسئولانی که وظیفه در اعتلای سطح فرهنگی شهروندان داشتهاند، تحقیر کنیم.