طرفداری | سورپرایز بزرگ هفته، لوتون تاون بود. لوتون تاون سرانجام در استادیوم کوچک خود، کنیل ورث یا به قول طرفداران لوتون "کنی" میزبان وستهم بود.
در پنجاه کیلومتری شمالغرب لندن، باشگاهی واقع شده که با طغیان علیه تمام آن قوانین ریز و درشت لیگ برترِ این دوران، با خانههای مشرف به استادیوم و با بیاعتنایی به مدل نوظهور «تیمت را به شیخ بفروش و لذت ببر»، شیفتگان فوتبال را به دنیای جادوهای بیشمار گذشته میبرد. لوتون تیمی است که طی 9 سال از سطح پنجم فوتبال انگلستان به لیگ برتر رسیده و حالا با طرفداران خود مهیای پذیرایی از بزرگان دنیای پرزرقوبرق لیگ برتر فوتبال انگلستان است.
بچههای لوتون از گذشته، حال و آیندهی باشگاه خود میگویند؛گری استوارت، رییس باشگاه، ریچارد برد مسئول چمن ورزشگاه، میکی هاید طرفدار، لوک بری هافبک تیم و راجر واش تاریخنگار باشگاه.
گری استوارت، رییس 59 ساله باشگاه
پس از صعود به لیگ برتر، ما شبیه موج سواری هستیم که تختهای ندارد!
آقای مدیر حتی یک دقیقه هم وقت ندارد .به همه جا سر میکشد، کراواتش را محکم میبندد و از این سو به آنسوی باشگاه میدود. گری استوارت، رییس هلدینگ 2020، در سال 2008 با خرید باشگاه لوتون و پرداخت بدهیهای آن روی صندلی ریاست باشگاه نشست. او میگوید:
ابدا به دنبال ریاست باشگاه نبودم. من به همراه شرکایم پولی داشتیم که تصور میکردیم برای نجات باشگاه مناسب است و بلافاصله این پروژه را آغاز کردیم.
درست 20 سال قبل، گری و گروهی از هواداران باشگاه، گروهی به نام «اعتماد هواداران» را تاسیس کردند. انجمنی که متضمن ارزشها و سنتهای باشگاه است و امروز در مجموع با 50000 سهم، تصمیمگیرنده اصلی در مسائل اصلی مربوط به هویت باشگاه از جمله رنگ لباس، تغییرات در لوگوی تیم و نام و ... است. استوارت میگوید:
من همین جا متولد شدم. پدربزرگم در سالهای جنگ اول جهانی شهردار لوتون بود. برای گرداندن باشگاه شما باید رویا داشته باشید. جاه طلب باشید و هدف خود را مشخص کنید. وقتی باشگاهی را مدیریت میکنید هدف نهایی شما باید فتح لیگ قهرمانان اروپا باشد. لوتون فاصلهی زیادی با چنین اهدافی دارد. میدانم، اما باید پیش برویم. یک سقوط، ما را متوقف نمیکند. باید به صعود پس از آن بیندیشیم.
استوارت و تیمِ مدیران باشگاه، کار برای ساخت استادیوم جدید را در سال 2024 آغاز خواهند کرد. استادیوم پاورکورت با 17000 تا 24000 صندلی، در سال 2026 آمادهی بهرهبرداری خواهد شد. تا پیش از آن کنیل ورث رود نیز ارتقا خواهد یافت و چهار طرف آن به همراه اضلاع کناری با افزایش جایگاه، نور نورافکنها و اصلاحات ساختاری آمادهی پذیرایی از تیمهای لیگ برتر است:
میدانیم در میان تیمهای لیگ برتری ما کوچکترین هستیم اما نباید کمترین احترام را داشته باشیم. میخواهیم 20 سال بعد وقتی نسل جدید طرفداران در استادیوم جدید مینشینند همان حس و حال «کنی» را داشته باشند...
در استادیوم لوتون بنری به چشم میخورد که روی آن نوشته شده:
استوارت دربارهی آن بنر توضیح میدهد:
این چیزی است که طرفداران نوشتهاند. همهی ما طرفدار ورزش فوتبال هستیم. چه مدیران لوتون در اتاق ریاست باشگاه و چه طرفداران روی سکوها. ما همین هستیم و نمیخواهیم به هر قیمتی تغییر کنیم. ما روح باشگاه را به خاطر دستیابی به top six نخواهیم فروخت.... شهر لوتون سرشار از ایرادات و نواقص و مشکلات شهری و بافت بیش از حد صنعتی است. اما ما خونگرl میمانیم. و این یک باشگاه صمیمی، خانوادگی و ... البته معتبر است.
ریچارد برد 59 ساله؛ مسئول رسیدگی به چمن استادیوم
در سال 1972 پدرش برای اولین بار او را به استادیوم برد، در سالهایی که لوتون با گلهای مالکوم مکدانلد مهاجم سالهای بعد نیوکاسل و آرسنال برای صعود به دسته اول فوتبال انگلستان تلاش میکند:
وقتی 14 ساله شدم، والدینم برای من بلیت فصل باشگاه را خریدند. حتی یادم هست یک بار با دوستم بین دو نیمه برای نوشیدن آبجو به کافهی باشگاه رفتیم.
ماجراجویی ریچارد به عنوان عضوی از باشگاه در سال 1993 آغاز شد. زمانیکه باشگاههای بزرگ انگلیسی از تاسیس لیگ برتر و شرکت در آن لذت میبردند و لوتون، در فصل پیش از آن به دسته 2 سقوط کرده بود:
من در آن زمان یک باغبان بودم. 4 بازی به پایان فصل مانده بود و چمن ورزشگاه نیاز به رسیدگی مجدد داشت. آنها به من پیشنهاد این کار را دادند. باورم نمیشد 30 سال بعد زندگیام را در همین کار بگذرانم. فرازها و نشیبهایی وجود داشته اما حالا و در آستانهی 60 سالگی هرگز نمیتوانم شغلی به جز این را تصور کنم.
با توجه به تغییرات تکنولوژی و ... شغل ریچارد در طول این سالها دستخوش تغییراتی شده است:
آن سالها کار من صاف کردن زمینی بود که در زمستانها به یک باتلاق واقعی تبدیل میشد. حالا روزی یک بار به ورزشگاه میروم و حواسم به همه چیز هست. آبیاری، سالم بودن قطعات مختلف، میزان رشد چمن و .... من در روزهای تمرین همیشه کنار تیم هستم و هر چه به روز بازی نزدیکتر میشویم سعی میکنم همه چیز مرتب و آماده باشد. "کنی" باغ من است. اتمسفر آن دیوانه کننده است. در روز بازی همه چیز میلرزد. من هرگز چیزی مشابه آن سر و صدای 16 می برابر ساندرلند نشنیدهام.
با صعود لوتون به لیگ برتر، برنامههای بلندمدتی برای ساخت یک ورزشگاه جدید طراحی شده. چیزی که ریچارد را برای یک وداع دردناک با خاطراتی خوش آماده میکند:
خاطرات بی شماری از اینجا دارم. روز اول کارم در اینجا وحشتناک بود. چمن غرق در آب بود. با خودم گفتم اصلا من اینجا چه کار میکنم؟
در سال 2016 یک مرکز آموزشی جدید در استادیوم کنیل ورت راه اندازی شد.
قبل از این، من مجبور بودم برای آموزش به یک پارک نزدیک ورزشگاه بروم. جایی که پر از سگهای ولگرد بود و پیش از آموزش مجبور بودم اطراف را چک کنم تا چیزی آن اطراف ما را گاز نگیرد!
سپس ریچارد به سراغ روزهای تلخ میرود. 15 سال قبل، وقتی لوتون در فصول پیاپی به دسته 1 و دسته سقوط میکند. سطح چهارم فوتبال انگلستان، کسر 10 امتیاز توسط مسئولان اتحادیه و بدهیهای مالی. مشکلات خارج و داخل زمین مشاغلی مثل پست ریچارد را تحتالشعاع قرار میدهد:
بعضی اوقات هیچ حقوقی در کار نبود. من نمیدانستم چطور شکم خانوادهام را سیر کنم. به دنبال شغل دیگری گشتم اما یک شغل دوم و پاره وقت. نمیتوانستم به خاطر پول کنیل ورت را ترک کنم.... میخواهم تا وقتی بدنم اجازه دهد اینجا بمانم.
حالا و با صعود لوتون تاون به لیگ برتر، کار ریچارد نیز با چالشهای جدیدی روبروست. چالش های شیرین و افقهای روشن:
باید تمام تلاشم را بکنم. بازیکنان بزرگی به اینجا پای خواهند گذاشت و همه چیز باید عالی باشد. میخواهم هر لحظهی شیرینی که در کنیل ورت رخ داد با افتخار به چمن نگاه کنم و بگویم این کار من است...
میکی هاید؛ طرفدار 36 ساله
برای میکی هاید، طرفداری به اندازهی مرگ و زندگی اهمیت دارد:
بیست سال قبل، وقتی 16 ساله بودم در یک میخانه بازی لوتون را تماشا میکردیم. من به پدرم گفتم هر وقت تیم ما به لیگ برتر صعود کند، لوگوی باشگاه را پشت گردنم خالکوبی خواهم کرد. 6 سال بعد او فوت کرد... و در بهار سال قبل ما سرانجام به لیگ برتر رسیدیم. در جشنهای صعود به این فکر میکردم که این کار را انجام دهم یا نه؟ صدای پدر را از درونم شنیدم که گفت برو... و من پیش تتوکاری رفتم که دوست قدیمی پدر بود. او پذیرفت بدون دریافت هیچ پولی این کار را انجام دهد. درد زیادی داشت اما نه به اندازه فراغ پدر در جشن صعود لوتون به لیگ برتر
تنها جام مهمی که میکی پیش از آن در طرفداری از لوتون تجربه کرده بود، فتح لیگ کاپ 1988 با شکست آرسنال است. روزی که میکی کوچک، خاطرات آن را روی دوش پدر به یاد دارد و سپس بدون هیچ جشنی تا بازی پلی آف فصل قبل:
خون ما، خانوادگی نارنجی است. چندین دهه است که نسل اندر نسل برای تماشای بازی لوتون به ورزشگاه میرویم. روز بازی پلی آف یک روز بی نظیر بود. بازی برابر کاونتری در ومبلی. مساوی 1-1 و برد 6-5 ما در ضربات پنالتی... هیچ روزی به اندازهی آن روز، به جز تولد فرزندم، برابری نمیکند. مگر آنکه قهرمان لیگ برتر شویم. آن وقت قول میدهم عبارت LTFC را پشت گردنم خالکوبی کنم! من تمام طول هفته را سخت مشغول کار هستم. به عشق و امید شنبهها و بازی لوتون. این چیزی است که ما را پیش میبرد تعلق مشترک همهی ما... ملیتهای مختلفی که در شهر ما زندگی میکنند.
پس از مشکلات مالی و در مجموع کسر 30 امتیاز و سقوط لوتون از سطح حرفهای به فوتبال آماتوری انگلستان در دسته 5، طرفداران هنوز مدیران آن زمان باشگاه را نبخشیدهاند. با این حال حساب باشگاه از مدیران جداست. باشگاهی که با طرفداران تندخوی آن شناخته میشود:
خب، ما سالها اینجا نبودیم و تصویری که از طرفداران لوتون وجود دارد، همان هولیگانهای دههی 80 است. آنها ورزشگاههای زیادی را به هم ریختند در خیابانهای اوباشگری به راه انداختند. حالا خبری از هولیگانیسم نیست. اگرچه ما هنوز هم روی چیزهایی سخت گیر هستیم. ما یکی از قدیمی ترین باشگاههای لیگ برتر هستیم (تاسیس لوتون در سال 1885) و حالا به جایی بازگشتیم که متعلق به آنیم. چند وقت پیش یک کامیون با نشان باشگاه واتفورد از کنارم عبور کرد. او را کنار کشیدم و سر جایش نشاندم. به او گفتم با نشان واتفورد در لوتون چه میکنی؟
در قلب تمام این تعلقات طرفداران، استادیوم کنیلورت است. میکی به دنبال 30 امتیاز خانگی برای بقا در طول فصل میگردد و راجع به خانهی لوتون میگوید:
این یک مکان ترسناک است. بازیکنان مولتی میلیونر که در یک هفته بیش از یک سال ما درآمد دارند در اینجا خودشان را خراب میکنند. 10،000 طرفدار لوتون آنها را در اینجا راحت نخواهند گذاشت...
لوک بری؛ هافبک 31 ساله لوتون
این یک اتفاق سوررئال است...
بری، اولین بازی خود برای لوتون را در دسته 5 فوتبال انگلستان انجام داده است:
من فوتبال را در کمبریج شروع کردم. شرایط آنجا هم مشابه لوتون بود. معمولا دو تیم برابر هم به میدان میرفتند. تا آنکه هم کمبریج و هم لوتون به دسته 2 (سطح 4 ) رسیدند و در سال 2017 به لوتون پیوستم. من به دنبال باشگاهی بودم که هدفش صعود به دستههای بالاتر و چیزهایی فراتر از آن باشد.
بری به این هدف در لوتون تاون میرسد. بلافاصله پس از پیوستن او به هترز، لوتون از دسته 2 به دسته 1 میرسد. و در فصلی شگفتانگیز، با قهرمانی دسته 1 در سال 2019 راهی چمپیونشیپ میشود. بری دربارهی مسیر خود میگوید:
بازیهای لیگ کنفرانس در دسته 5 بسیار دشوار است.مسابقاتی به شدت فیزیکی با اتفاقات عجیب و غریب و سفرهایی سخت. سپس و در دسته 2 با تیمهایی مواجه میشوید که از خشونت ابایی ندارند. این هم کار دشواری است. و وقتی به چمپیونشیپ میرسید با کیفیت حقیقی تیمهای مواجه میشوید که بودجه، افتخارات و استایوم بعضی آنها دستکمی از لیگ برتری ها ندارد.
به جز خاطرات شگفتانگیز بردها، جشنها و... 6 سال بازی برای لوتون از پایینترین دسته تا لیگ برتر برای بری محاسن دیگری نیز داشته:
افرادی در اینجا هستند که 6 است به طور مداوم آنها را میبینم. این برای یک پیوند واقعی عالیست. چیزی زیباترین جنبهی این باشگاه است. وقتی نزول میکنی سعی میکنند تا به تو کمک کنند. و وقتی در بهترین فرم خود هستی برای ارتقای تو میکوشند. ما مجموعهای هستیم که از پیشرفت کردن با هم لذت میبریم. ما هر روز چیز بیشتری از خودمان میخواهیم.
روز 27 می 2023، یک تاریخ ماندگار و به یاد ماندنی برای تمام بازیکنان لوتون است. روزی که آنها در پلی آف چمپیونشیپ با شکست کاونتری به لیگ برتر رسیدند. بری، خاطرات آن روز در ومبلی را اینطور به یاد میآورد:
مدتها بود برای آن بازیها آماده بودیم. جایگاه ما در پلی آف از چند هفته قبل قطعی شده بود. با این حال یک بازی نفسگیر برابر ساندرلند حسابی خستهمان کرده بود اما مگر چند بار در طول زندگی به ومبلی میروید؟ من بازیهایی که ظهر برگزار میشوند را بیشتر دوست دارم. شما وقتتان را برای چیز دیگری صرف نمیکنید و پس از کارهای صبحگاهی مستقیم مهیای بازی میشوید. اما آن بازی برای ساعت 4:45 برنامهریزی شده بود. یک روز طولانی پر استرس. من تصمیم گرفتم قهوه بنوشم. با طرفداران گپ بزنم و منتظر آغاز بازی شوم.
لوتون در یک بعد از ظهر مطبوع در ضربات پنالتی، کاونتری را شکست میدهد. برای بری بازی در لیگ برتر در حالیکه کمتر از یک دهه قبل در مسابقات دسته 5 بازی کرده، رویای بزرگی است:
من با لباس کمبریج برابر لوتون در کنیل ورت بازی کردهام. آنجا یک سلاح پنهان برای باشگاه است. طرفداران پشت گوش شما چسبیدهاند و اگر دست از پا خطا کنید میتوانند شما را خفه کنند! ما این امتیاز را در طول فصل داریم و باید از آن بهره ببریم. میخواهیم با شکست بزرگان به تیتراژ match of the day راه پیدا کنیم
راجر واش؛ مورخ 71 ساله باشگاه
پدر، پدربزرگ و پدر پدربزرگم برای تماشای بازی لوتون به ورزشگاه میرفتند. الان هم پسر و نوهام به آنجا میروند. شش نسل طرفدار باشگاه لوتون تاون در خانوادهی ما...
راجر واش، در خیابان ایوی 27 لوتون زندگی میکند. در 300 متری استادیوم کنیل ورث. پدربزرگ و مادربزرگ من این خانه را در اسل 1898 خریدند. به همراه مزرعهای در سوی دیگر آن. 40 سال است که راجر وظیفهی تاریخ نگاری باشگاه را بر عهده دارد. داستانهای او شنیدنی است:
در جوانی به موزهی باشگاه میرفتم، تکههای روزنامهی تاریخی را بر میداشتم و روی کاغذهای خودم مطالب آنها را منتقل میکردم. کاری که جوانان امروز با یک کلیک انجام میدهند. بازیها، نتایج، گلزنان، تعداد بازی بازیکنان، در یکی از بازیهای سال 1980، در مجلهی پیش بازی باشگاه، با آمار و ارقام اشتباهی مواجه شدم. به مسئولان پیشنهاد کردم مرا مسئول این کار کنند اما آنها نپذیرفتند. پس از آن و در طول 5 سال با همکاری یکی از دوستان روزنامه نگارم شروع به تالیف کتابی به مناسبت یکصدمین سال تاسیس باشگاه لوتون تاون کردیم. این یکی دیگر رد کردنی نبود. پس از آن من به عنوان مورخ باشگاه منصوب شدم و حال در آستانهی چهلمین سالگرد این عنوان هستم. من هرگز به خاطر این سمت پولی نگرفتم. این یک شغل نیست...
سه سال و نیم قبل، اطلاعات و منابع واش در وبسایتی به نام Heritage Hatters بارگذاری میشود. راجر حالا گاهی اوقات خود را با تیم زیر 9 و تیم زیر 10 سال باشگاه نیز میگذراند. داستانهای او برای آنها بی پایان است. از جمله داستان سفر سر استنلی متیوز در سال 1959، سه سال پس از بردن توپ طلا:
امروز فقط 10،300 نفر اجازه دارند به استادیوم بیایند. در سال 1959 اما این عدد به 30،000 هم میرسید. یک مسابقه در اف ای کاپ برابر بلکپول. استنلی متیوز مشهور از بازی زیر نورافکنهای کم نور استادیوم ما امتناع کرد و بازی به بعد از ظهر موکول شد. من متیوز را هنگام ورود به ورزشگاه از جایگاه معروف اّک دیدم. جایی که تماشاگران ما از خانهها و باغهای اطراف استادیوم به سوی کنیلورت میآیند. متیوز به وضوح از حضور در چنین فضایی راضی بود و من این را در چشمان او یافتم...
سپس واش به سراغ خاطرهای جدیدتر میرود. داستانی که هنوز یک سال هم از آن نگذشته. داستان آن روز بهاری در ومبلی:
روز فوقالعادهای بود. من به همراه 18 نفر از اعضای خانواده در ومبلی بودیم. 2 ردیف از صندلیها به ما اختصاص داشت. پیروزی در آن بازی بزرگترین دستاورد تاریخ باشگاه بود. وقتی به دسته 5 سقوط کردیم، تصور نمیکردم روزی به اینجا برسیم. حالا اما حتی اگر بلافاصله در این فصل سقوط هم بکنیم، ساختار باشگاه و بازیکنان توان رقابت برای بازگشت را دارند. ما در مسیری قرار داریم که بازگشت به عقب در آن وجود ندارد...