در این نوشته بیشتر از این که به معرفی یک کارگردان بپردازیم، قرار است از نبوغ نادر یک هنرمند حرف بزنیم و بهترین انیمه های ساتوشی کن را بررسی کنیم. ساتوشی کن (Satoshi Kon) را میتوان به جرات نابغه دنیای انیمه نامید.
با این که عمر فعالیت حرفهای او در کارگردانی حدودا ده سال است، ولی به نسبت کارگردان پرکاری بوده. ساتوشی کن در رشتهی طراحی گرافیک دانشگاه هنر تحصیل کرده و پیش از شروع کارگردانی، سالها مانگاکا، انیماتور و فیلمنامهنویس بوده و به همین دلیل تجربیات، یکی از کارگردانان صاحبسبک مخصوصا در طراحی شخصیتها است
او که در دوران تحصیل خود خورهی فیلمهای خارجی و ادبیات نویسندهی علمی-تخیلی سوتسویی یاسوتاکا (Yasutaka Tsutsui) شده بود، چندی بعد از فارغالتحصیلی به خلق مانگا روی آورد. او پس از آن توانست دستیار کاتوشیرو اوتومو (Katsuhiro Otomo) کارگردان انیمه معروف آکیرا شود.
کن در حالی که روی فیلم جدیدش «Dreaming Machine» کار میکرد و یک سوم آن را تکمیل کرده بود، متوجه شد که سرطان لوزالمعده دارد و تصمیم گرفت روزهای آخر زندگی خود را در خانه بگذراند.
مرگ وی در 46 سالگی شوک عظیمی برای کسانی بود که با او و آثارش آشنا بودند و امید زیادی برای دیدن آثار بعدیاش داشتند. در ابتدا ماسائو مارویاما که تهیه کنندهی این فیلم بود تصمیم گرفت تا ادامهی ساخت آن را به کارگردانان بزرگی مثل مامورو هوسودا واگذار کند
ولی با گذشت زمان به این نتیجه رسید که هیچکس نمیتواند دیدگاه ساتوشی کن را داشته باشد. حتی اگر کسی هم پیدا میشد که با تقلید از کن میتوانست فیلم را ادامه بدهد، در نهایت اصالت نداشتن فیلم مشخص میشد و به آن لطمه میزد. از همین رو مارویاما تصمیم گرفت تا زمانی که کارگردانی را پیدا کند که قابلیتهایی در سطح ساتوشی کن داشته باشد، ساخت ادامهی فیلم را متوقف سازد.
انیمه Paranoia Agent یک سری انیمه 13 قسمتی و محصول سال 2004 استودیو Madhouse است. این تنها اثر سریالی لیست بهترین آثار ساتوشی کن است. این سری درمیان انیمههای سینمایی او به علت اصالت و استقلال بینش ساتوشی کن معرفی شده، که از همان لحظات ابتدایی سریال نیز مشخص میشود. اوپنینگ این انیمه فضای جالبی دارد، شخصیتهای زیادی در آن وجود دارند که همه در صحنههایی مشغول خندیدن هستند و حتی موسیقی آن هم شاد بهنظر میرسد،
اما یک شادی عجیب! گرچه که انیمه Paranoia Agent را در میان آثار ترسناک طبقهبندی میکنند، ولی میتوان گفت بیشتر معمایی و رازآلود است.
انیمه Perfect Blue آن فیلمی است، که پای ساتوشی کن را به میدان جدی کارگردانی باز کرد، اثری که انقلابی در دنیای انیمیشن بود و نوید هنرمندی بیمانند را میداد. با این که انیمه Perfect Blue اولین انیمه سینمایی کن است، اما از نظر بسیاری بهترین اثر او نیز هست.
قبل از این فیلم، هیچ انیمهای به این اندازه خاص و متمرکز بر موضوعات روانشناختی نپرداخته بود. در این اثر هم همان عادت ساتوشی کن مشهود است، ترکیب موضوعات مختلف با یکدیگر: اثرات عصر اینترنت بر زندگی شخصی انسانها، مصائب یک هنرمند و مشکلات روانی شخصیتها
انیمه Perfect Blue از روی رمانی به نام «Perfect Blue: Complete Metamorphosis» نوشتهی Yoshikazu Takeuchi اقتباس شده است.
این انیمهی سینمایی حول ستارهی پاپ، میما کریگوی میچرخد که در گروه سه نفرهای خواننده اصلی است. داستان از جایی شروع میشود که میما تصمیم میگیرد زندگی خود را به چالش بکشد، خوانندگی را کنار بگذارد و وارد حرفهی بازیگری بشود. عدهای از طرفداران میما آشفته میشوند و با او مخالفت میکنند. تا اینجای کار داستان به صورتی معمولی پیش میرود و در جایی روند انیمه تغییر میکند، که میما را در حال نقشآفرینی فیلمهایش میبینیم. او ابدا خوشحال نیست و انگار هویت خود را گم کرده است. بسیاری از طرفدارانش ناراضی هستند و یکی از آنها با تعصب بسیاری میما را «خیانتکار» میخواند و سعی دارد او را بیازارد. میما تمام تلاشش را میکند تا در دنیای بازیگری هم به همان موفقیت خوانندگی برسد. در این میان تحتفشار، تصمیم میگیرد پیشنهاد یک نقش غیراخلاقی را بپذیرد تا بتواند نقشهای بهتری بگیرد. او که تابهحال در دید همه در نقش یک ستارهی معصوم و پاک بوده است، حالا تصویر دیگری از خود را به نمایش میگذارد. در این بلبشو با وبلاگی آشنا میشود، که در آن فردی به نام میما از افکار روزانهاش حرف میزند. تمام اینها نقطهی آغاز فروپاشی روانی میما است.
انیمه Millennium Actress (بازیگر هزاره) داستان یک کارگردان مستندساز است، که قصد دارد فیلم مستندی از زندگی بازیگری افسانهای بسازد. فوجیوارا چیوکو 70 ساله، 30 سال پیش سینما را رها میکند و در انزوا به همراه خدمتکارش زندگی را میگذراند. ساتوشی کن که عادت دارد مخاطبش را در برزخی که واقعی بودنش مشخص نیست، نگه دارد و در انتهای فیلم دستش را رو کند، در این اثر هیچگاه از این برزخ خارج نمیشود.
جهان این انیمه رنگیتر از باقی فیلمهایش است، چراکه اینبار در برابر واقعیت، فانتزی قرار دارد. این اثر هیچ رنگی از ترس و دلهره ندارد، رگههایی از خنده در آن پیدا میشود و تماما یک داستان عاشقانه است. شاید اگر بگوییم حتی عشق هم در دیدگاه کن فلسفه متمایزی دارد، هیچ تعجب نکنید؛ عشقی کوتاه ولی پرسوز و ابدی. عشقی که مسیر زندگی یک آدم را به کل تغییر میدهد و فداکاری میطلبد.
وقتی فوجیوارا چیوکو شروع به روایت داستان زندگیاش میکند، شما در یک کشمکش قرا میگیرید، که نکند شخصیتها درحال سفر در تاریخ هستند و مدام در یک دودلی هستید. چیوکو دوباره فیلمهایش را بازی میکند و اینبار زندگی شخصیاش هم با این فیلمها درهم آمیخته است. انیمه Millennium Actress مکانی را هدف قرار میدهد، که هیچ فیلمی تابهحال به آن پا نگذاشته است
حضور ساتوشی کن در انیمهی ژاپن همانقدر مهم و اثرگذار است، که فیلمسازی همچون فرانسس تروفانت (یکی از بنیانگذاران موج نوی فرانسه) در دهه 60 برای سینمای فرانسه اثرگذار بود.
انیمه Tokyo Godfathers (پدرخواندههای توکیو) با داستانهای دیگر ساتوشی کن تفاوت بسیاری دارد. با این که پالت رنگی تیرهای دارد، اما داستان به مراتب شادتری دارد و حتی میتوان گفت که کمدی است. منطق روایی آن نیز با فیلمهای قبلی فرق میکند، دیگر با آن دنیای دوگانهی واقعیت و خیال روبهرو نیستیم، ولی این باعث نمیشود که ساتوشی کن حتی یک پله هم افول کرده باشد.
شخصیتها به نسبت فیلمهای قبلی سادهتر و دوست داشتنیتر هستند و کن حتی در ژانر کمدی و ماجراجویی نیز موفق ظاهر میشود.
انیمه Tokyo Godfathers داستان سه بیخانمان است، که باهم در چادری از پلاستیک و کارتون زندگی میکنند. گین مردی میانسال است، که زود عصبانی میشود و برای توجیه شرایط خود دروغ میبافد.
میوکی دختری کم سنوسال است، که ظاهرا منطقیتر از دو دوست دیگر خود عمل میکند. هانا (شخصیت اصلی و مهم داستان) یک ترنس با شخصیتی بسیار مهربان است. این سه نفر با تمام تفاوتها در کنار هم زندگی میکنند و مواظب هم هستند.
انیمه Tokyo Godfathers دیالوگهای جالبی دارد و خیلی از پیامهایش را در دیالوگ بین شخصیتها میزند. در همان ابتدای داستان جایی که گین، هانا را بهخاطر ترنس بودنش به سخره میگیرد، هانا در جواب میگوید:
«من اشتباهی هستم که خدا مرتکب شده است. در قلبم میتوانم یک زن باشم.»
انیمه Paprika نمایش اوج هنر ساتوشی کن است. شاید اگر او مجال بیشتری برای زندگی داشت، شاهد آثار خارقالعادهتری هم بودیم، ولی Paprika به عنوان آخرین انیمه سینمایی کن قابل تقدیر است. انیمه Paprika از همان عادت همیشگی ساتوشی برخوردار است و اینبار شاید کفهی ترازوی خیال بسیار سنگینتر از واقعیت باشد. این اثر شاهکاری است،
که واقعا با کلمات ساده قابل توصیف نیست. با اینکه شاید با تماشای انیمه Perfect Blue با خود بگویید که چطور یک فیلمساز میتواند هنر بیشتری به خرج بدهد، اما جهان ساتوشی کن جهان شگفتیهاست. هرچه آثار او را بیشتر ببینید، از درک حد و اندازهی نبوغ او عاجزتر خواهید بود. ساتوشی کن اگر یک کارگردان نابغه نبود، حتما یک روانشناس حاذق و موفق میشد.
انیمه Paprika طوری درباره رویا، خواب و ناخوداگاه حرف میزند، که هیچ کتاب و مکتبی به این زیبایی قادر به شرح آن نیست. ما در خوابهایمان چه میبینیم؟ آیا میتوان دردهای ما را در کابوسهایمان شناخت؟ آیا با کاوش رویاهایمان روح زخمی و دردمندمان درمان میشود؟ انیمه Paprika با شجاعت این سوالات را میپرسد و پاسخ را هنگامی که همهچیز در هرجومرجی گسترده فرو رفته به شما میخوراند. پاسخها متفاوت است، چرا که انسانها متفاوتاند.
در آیندهای نه چندان دور علم رواندرمانی به پیشرفتهای بدیعی دست پیدا میکند. اختراعی انقلابی به نام DC Mini ساخته میشود که قادر به ورود به دنیای خوابها و ضبط و نگهداری آنها است. این وسیله پلی ارتباطی میان بیمار و رواندرمانگر است. به مشاور اجازه میدهد تا خواب بیمار را با او تجربه کند و در فرایند درمان از آن بهره ببرد.
این وسیله جذاب حتی در حد ایده هم شگفتزدهتان میکند. داستان به خوبی پیش میرود تا زمانی که سه عدد از این وسیلهها به سرقت میروند و ...
کاری از نایب رئیس حزب لوریان کبیر
💚🌝
|