یبار آقا جرثقیلی اومد کنار خونمون پارک کرد
بعد گفتم آقا جرثقیلی نمیشه بری اونور تر
بعد گفت ایول خودت اومدی بیرون!
منو با جرثغیلش بلند من گفتم چرا گروگانم میگیری گفت چون دلم میخواد
بعد منو پرت کرد تو شهر جوراب بوی پنیر گندیده خفه شدم گفت همینجا جوراب میخوری بعد رفت!!
۳ روز سخت با بی خوابی و گرسنگی و تحمل بوی جوراب گذشت به سختی زنده بودم و دیگه داشتم جوراب میخوردم تا اینکه دیدم ی موتوری پرید بالا و داره دست تکون میده گفتم سامااااان گلریز
گفت جوراببب نخووور
چیزای خوشمزه در راهه
بعد من شروع کردم گفتم چیز خوشمزه کجاست؟
سامان گلریز گفت تو شلوارمه
گفتم کو
بعد یدفعه ی پنیر پیتزا از تو شورتش درآورد
گفتم به به پیتزا
گفتش خب بریم لیست موارد مورد نیاز ببینیم
دیدم کلم بروکعلی با فلفل دلمه!
گفتم همین؟؟
گفتش آره دیگه
گفتم باز میخوای از خودت چیز من درآوردی دربیاری
سامان گلریز گفت صبر کن و ببین این غذایی هست که باهاش این جورابارم میخوری!
گفتم اجاق گاز کو؟ یدفعه به شکل جادویی جوراب رو تبدیل به اجاق گاز کرد
گفت خب میخوام بهت یاد بدم
من گفتم دارم از گشنگی از دست میرم چی میگی حداقل ی شکلات بده بخورم
گفتش شکلات هن باید خودمون درست کنیم
بعد رو به دوربین کرد حالا به این شکل
من گفتم چیه این دوربین برا چیه
گفتش میخوایم تو تلویزیون پخش کنیم
من گفتم شب زنم رام نمیده ببینه بین اینهمه جوراب بودم
سامان گلریز گفت مگه زنت جوراباتو نمیشوره ؟
بعد دوباره رو به دوربین کرد گفت حالا به این شکل فلفل دلمه رو روی پنیر میریزیم و حالا توی فر قرار میگیره تا ی ربع دیگه
گفتم همین؟
گفت آره دیگه
من گفتم چطوری یک ربع صبر کنم
بعد گلریز گفت انتظار کشیدن قشنگه
۳ روز ثپصبر کردی اینم ی ربع روش
یدفعه ی جرثقیل اومد اجاق گاز رو بلند کنه!
من گفتم نهههه و پیتزا رو از فر کشیدم بیرون دستم سوخت
بعد سامان گلریز گفت حالا که بی تربیتی کردی و زودتر از موعد پیتزا رو درآوردی فقط یکی از پیاز های روی پیتزا بهت تعلق میگیره!
بعد گفتم بگرد ببین تو شلوارت دیگه چیزی نداری من واسه خودم پیتزا درست کنم
بعد گفت چیز دیگه ای هم دارم ولی اونی که تو فکر میکنی نیست!...
آخرم نفهمیدم چی بود فک کنم معجون بود