طرفداری | اهمیت یک دستاورد ورزشی را میتوان از واکنشهای سیاستمداران به آن متوجه شد. «اد دِیوی» رهبر لیبرال دموکراتهای بریتانیا - حزب میانهرو - چند دقیقه پس از پیروزی تیم ملی زنان انگلیس مقابل استرالیا عکسی از خود در یک «بار» در حال شادی منتشر کرد و این یعنی میتوان متوجه شد که انگلیسیها اهمیت زیادی به فوتبال زنان و رسیدن به فینال دادهاند.
حداقل دِیوی اطلاع درستی از موضوع داشت؛ «بارنابی جویس»، معاون سابق نخستوزیر استرالیا، پس از تماشای اشتباهی یک بازی قدیمی بهجای پیروزی استرالیا در مرحله یکچهارم نهایی مقابل فرانسه، عکسهای جشن خود را منتشر کرد. اما نکته در هر دو مشهود است: سیاستمداران در بریتانیا و استرالیا میخواهند از این موقعیت برای پرش خودشان استفاده کنند.
![معاون رئیس جمهور استرالیا](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/20/australia_deputy.jpg)
در بریتانیا، موفقیتهای «مادهشیرها» در صفحات اول مجلات و روزنامهها دیده میشود. آمار تماشای بازیها در این کشور فوقالعاده بوده است، بهویژه بازیهایی که صبحها پخش میشدند؛ 7.2 میلیون نفر پیروزی انگلیس مقابل کلمبیا در یکچهارم نهایی را تماشا کرده بودند و باتوجهبه آمار 11.2 میلیون تماشاگر فینال یوروی سال گذشته، میتوان پیشبینی کرد که فینال جام جهانی زنان مقابل اسپانیا بالای 10 میلیون نفر مخاطب خواهد داشت. این بازی میتواند از مراسم تاجگذاری امسال (12.03 میلیون نفر تماشاگر) تماشاگران بیشتری داشته باشد.
ادعاهای بزرگ در مورد اهمیت گستردهتر موفقیتهای ورزشی طبیعی است؛ بااینحال، تاریخ همیشه راهنمای خوبی نیست. علیرغم قهرمانی تیم راگبی آفریقای جنوبی در جام جهانی 1995 و قهرمانی تیم فوتبال آنها در جام ملتهای آفریقا در سالِ پس از آن، این کشور به کشوری چندملیتی و شاد تبدیل نشد. مثال دیگر این است که قهرمانی تیم ملی فرانسه شامل بازیکنان «سیاه - سفید - عرب» در جام جهانی 1998، پایاندهنده تعصب و تنشهای نژادی نشد. این بدان معنا نیست که آن پیروزیها و جشنهای پس از آن بیارزش بودند: نمادها همچنان ارزش خود را دارند، حتی اگر ایدئالهایی که دنبالشان هستند دور و شاید دستنیافتنی باقی بماند.
![فرانسه 98](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/20/paris_france_champion.jpg)
ژول ریمه، رئیس فرانسوی فیفا که در تولد مسابقات مردان نقش داشت معتقد بود که جام جهانی باعث خوبیکردن، درک بیشتر و برادری بین ملتها خواهد شد. حتی طی اولین جام جهانی در 1930، حفظ این ایدئالیسم سخت به نظر میآمد؛ چون که لوئیس مونتی، کاپیتان تیم ملی آرژانتین پیش از بازی فینال از سوی هواداران اروگوئهای تهدید به مرگ شد و پس از آن اموال اروگوئه در بوئنوسآیرس سنگسار و به آتش کشیده شد. وقتی که ایتالیای موسولینی میزبانی جام جهانی 1934 را گرفت و مسابقات را به جشن فاشیسم تبدیل کرد، رسیدن به هدف اولیه تقریباً غیرممکن به نظر میرسید.
اما خب، از ورزش چه انتظاری میتوان داشت؟ بازیهای المپیک در سال 1896 با ایدهآلهای مشابهی راهاندازی شد. سری ششم آن که قرار بود در سال 1916 با میزبانی برلین برگزار شود، بهخاطر جنگ جهانی اول رها شد. هرچند نمیتوان به طور کامل پروژهی «پیر دو کوبرتن» فرانسوی را شکستخورده دانست. پس هدف رویدادهای مهم ورزشی چیست؟ هزینههای بالا برای المپیک لندن ممکن است بهعنوان دو هفته موفقیت و غرور ملی به نظر برسد؛ ولی در واقع توجیه این هزینهها، افزایش مشارکت در ورزش و درنتیجه آن بهبود سلامتی عموم بود؛ هرچند مشخص شد مشارکتها در سه سال بعد از آن کاهش یافت. بااینوجود، این هزینهها، منافع اقتصادی هم داشت.
با نگاهی به این وقایع، بدبین بودن آسان است؛ اما زمینه هم مهم است. در 6 ژوئیه 2005 میزبانی المپیک به لندن اعطا شد؛ یک روز بعد طی یک حمله تروریستی 52 نفر کشته و بیش از 700 نفر مجروح شدند و این دو اتفاق به یکدیگر مرتبط بودند: بازیهای المپیک پیروی ایدئالهای دو کوبرتن برای تلاش با مبارزه با تروریسم بود و این باعث تحریک تروریستها میشد. مونیخ در سال 1972 و آتلانتا در سال 1996 به طور مستقیم با این موضوع مواجه شدند.
در استرالیا، این جام جهانی سر و صدای بی سابقهای در مورد فوتبال و ورزش زنان ایجاد کرد. نیمه نهایی جام جهانی 2023 پربیننده ترین رویداد تلویزیونی در تاریخ استرالیا بود که از مدال طلای 400 متر «کتی فریمن» - که اولین مدالآور بومی استرالیایی بود - در المپیک سیدنی 2000 نیز پیشی گرفت. بااینحال، مثالِ فریمن نشان میدهد که درسهای فرضی از ورزش چقدر میتواند شکننده باشد. در آن زمان، ادعا میشد که موفقیت فریمن پیامآور استرالیای جدید و فراگیرتر است؛ اما تنها یک سال بعد، دولت استرالیا، تامپا، یک کشتی باری نروژی مملو از پناهجویانی از دریاهای شمال جزیره کریسمس، را رد کرد.
![کتی فریمن](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/20/freeman_c.jpg)
امسال، هیچکس ادعای بزرگی در مورد اهمیت گستردهتر صعود انگلیس به فینال ندارد. بهتر است از تلاش برای درسگرفتن از این که انگلیس تحت هدایت «سارینا ویگمن» برخلاف زمانی که «فیل نویل» تیم را تحت هدایت داشت، در حال شکوفایی است، خودداری شود؛ مگر این که پند این مقایسه این باشد که هرگز نویل را بهعنوان سرمربی تیم منصوب نکنید.
ازاینگذشته، ورزش بهندرت ارائهدهنده پیامهای مستقیم است. موفقیت انگلیس در جام جهانی 1966 را در نظر بگیرید. پس از شرمساریهای مختلف در دهه پنجاه، این یک فرصت برای نشاندادن دوبارۀ قدرت انگلیس بود و آنها قهرمان شدند. اما این به چه معنا بود؟ بزرگترین تحقیر، در نوامبر 1953 با شکست 6-3 مقابل مجارستان در ومبلی رخ داد، اولین باری که انگلیس در خانه مقابل حریف غیربریتانیایی یا ایرلندی شکست خورد. سمبولیسم آن نتیجه آشکار به نظر میرسید: مجارستان پویا، مدرن و سوسیالیستی که امپراتوری قدیمی بریتانیای روبهمرگ را در جایی که در آن زمان هنوز «استادیوم امپراتوری» نامیده میشد، تحقیر کرد. چیزی در دنیای فوتبال مثل ماجرایی بود که در خصوص بحران کانال سوئز اتفاق افتاد - حتی با اینکه نیروهای بریتانیایی اکتبر 1956 در مصر آمادهی جنگ بودند -که با شکست بریتانیا و عدم پشتیبانی ایالات متحده همراه شد - و تیم مجارستان علیه رهبران کمونیست خود سر به شورش نهاده بود، همچنان بالندگی مجارها و سقوط بریتانیا، مهمترین تصویری بود که این وضعیت مخابره میکرد.
بااینحال آن نتیجه، چیزی در خصوص اتفاقات بعدی، یعنی وقتی سال 1966 آنها به قدرت بازگشتند را روایت نمیکند؛ بریتانیا - یا انگلیس - واقعیت جدید را پذیرفت و سعی نکرد نسل جوان خود را گروهی پرجنبوجوش و بیادب ببیند و اینطور فرهنگی جدید ساخت. «اَلف رمزی» ممکن است رهبری غیرجذاب برای آن باشد؛ اما تیم او که با کاپیتانی «بابی مور» فوقالعاده گیرا بود، جنبشی جدید به وجود آوردند. این روحیه در عروسکِ «ویلی»، نماد جام جهانی، تجسم یافت. این شیر با مدل موی بیتلز و پرچم بریتانیا به چیزی خوشآوازه تبدیل شده بود؛ هرچند این بهنوعی یک ترفند تجاری نیز بود؛ انگلیسیها برای اولینبار در جام جهانی از نمادی اینچنین به عنوان طلسم خوششانسی استفاده کردند و با چاپ این نماد روی تیشرتها و پارچههای نان، این اجناس به سوغاتی تبدیل شدند.
![ویلی - نماد جام جهانی 66](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/20/willie_wc_66.jpg)
در جشن قهرمانی انگلیس، یک سخنگوی ناشناس گفت: «این قهرمانی مانند شب پیروزی در اروپا (جنگ جهانی دوم)، شب انتخابات و شب سال نو است» هرچند این نظر بیشتر از روی احساسات بود. در هفتۀ پس از فینال، محتوای روزنامهها شامل عذرخواهیهایی از سوی افرادی که به رمزی شک داشتند و تأملاتی در مورد معنای این موفقیت در محبوبیت فوتبال داخلی انگلیس بود. در آن زمان هیچکس در مورد یک امپراتوری مربوط به گذشته که که در حال بازیابی قدرت خود است، صحبت نمیکرد.
آهنگ «بعدازظهر آفتابی» توسط بند موسیقی «کینکز» در روز شنبهای که مرحله یکچهارم نهایی برگزار میشد، در جایگاه اول لیست پرفروش موسیقیها قرار گرفت؛ اما همانطور که «دومینیک سندبروک» در فیلم گرمای سفید اشاره کرد، حال و هوای عمومی تسخیر شد: هوا خوب بود، دستمزدها بالا بود؛ همه چیز، شامل جیمز باند تا مری کوانت، دیوید هاکنی تا دیوید بیلی، بیتلز تا رولینگ استونز و قهرمانی در جام جهانی تأییدی بر اعتمادبهنفس و شروع عصری جدید بود.
30 سال بعد، رسیدن انگلیس به نیمهنهایی یورو 1996 همراه با شکوفایی فرهنگ بریتانیا با بلر (بند موسیقی) و اوئسیس (بند موسیقی)، دیمین هرست (هنرمند) و دنی بویل (کارگردان) بود. حتی گلدن آی، از مجموعه فیلمهای جیمز باند، پس از وقفه شش ساله، هشت ماه قبل از این مسابقات اکران شده بود.
البته زمانی که شما میزبان نباشید، شرایط متفاوت است؛ اما این جام جهانی بخشی از یکلحظه فرهنگی احساس نمیشود؛ حتی اگر بهمراتب از استانداردهای بسیار بالاتری نسبت به مسابقات قبلی زنان برخوردار باشد. بهدرستی، نگرانیهایی در مورد ناعدالتی در حقوق بازیکنان زن در کشورهای مختلف وجود دارد، اما هیچکدام از آنها به عمق قضیه نگاه نکردهاند. در این مسابقات، هیچ شکستی مانند شکست 13-0 تایلند در برابر ایالات متحده آمریکا در چهار سال پیش وجود نداشت.
کیفیت فوتبال یک چیز دیگر است؛ اما چیزی که یک تورنمنت را میسازد لحظات و روایتهای آن است و این جام جهانی هر دو را بهوفور داشته است:
حرکت عجیب لورن جیمز مقابل نیجریه، گل تساوی سم کر، بازی زیبای ژاپنیها، حذف زودهنگام آلمان و برزیل، پنالتی ازدسترفته مگان راپینو مقابل سوئد، گلزنی لیندا کایسدوی مبتلا به سرطان مقابل آلمان، پیروزی دیرهنگام آفریقای جنوبی مقابل ایتالیا با گل دیرهنگام تمبی کگاتلانا، صعود اسپانیا به فینال با وجود اختلافات درون تیمی، گل زیبای الا تونه به استرالیا و...
![کایسدو کلمبیا](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/20/new_project.jpg)
به طور خاص، انگلستان تیمی با مهرههای نقشآفرین است؛ از «لوسی برنز» ریسکپذیر گرفته تا «لورن همپ» سریع و «کایرا ولش» حیلهگر. لورن جیمز پس از محرومیت به دلیل کارت قرمز در بازی مقابل نیجریه، حالا در فینال دوباره در دسترس است؛ هرچند هنوز ممکن است برای درسگرفتن از اشتباهش بازی نکند. در قلب همه چیز ویگمن بوده است که در چهارمین تورنمنت بزرگ خود به چهارمین فینال رسیده است. او در هر بازی انتخابی یوروی تابستان گذشته، ترکیب اصلی ثابت خود را داشت. با مصدومیت 3 بازیکن کلیدی، او مجبور شد انعطافپذیری بیشتری داشته باشد؛ نتیجه آن فوتبالی بود که اگرچه گستردگی کمتری داشت؛ ولی بسیار چشمگیرتر بود. (اگرچه، این که انگلیس نسبت به سایر کشورها، بودجه بیشتری برای انتصاب سرمربی هلندی صرف کرده است (حقوق 1.5 میلیون یورویی) بیتأثیر نبوده است.)
شاید جزئیات کمتر از این واقعیت مهم باشد که اکنون انگلیس در فینال یک تورنمنت بازی میکند که دارای اهمیت بالایی است. موفقیت در یورو شرکتکنندگان انگلیسی در فوتبال زنان را افزایش داد، بهطوریکه 32٪ از دختران انگلیسی در زمان استراحتشان در مدرسه فوتبال بازی میکنند که در مقایسه با 22٪ قبل از آن مسابقات پیشرفت چشمگیری است. تعداد بازیکنان لیگ انگلیس زنان نیز در فصل گذشته به طرز چشمگیری افزایشیافته است و احتمالاً روند افزایشی خود را حفظ میکند و درآمد و فرصت برای پیشرفت را افزایش خواهد داد.
هنوز برای جوابدادن به این که آیا این مسابقات بخشی از یک جنبش فرهنگی گستردهتر است، چه اهمیتی دارد و تأثیر آن برای چه مدتی باقی میماند، زود است؛ اما این بدون شک خبر بسیار خوبی برای فوتبال زنان در انگلیس است.