مدیران برنامه مانند مگس "تسه تسه" شده اند..این روز ها این افراد در همه جای فوتبال دنیا حضور دارند و تقریبا همه تمامی آنها به فکر پر کردن جیب خود و برهم زدن روابط بازیکنان با سرمربیان این افراد بازیکنان را به یک کالا تبدیل کرده اند. گفت و گو با مدیر برنامه ها درست مثل به تلاش برای رسیدن به توافق در یک بازار است.
درنتيجه تنفری آشکار از هر فردی که بین رابطه نزدیک من و بازیکنانم قرار می گرفت داشتم. مدیر برنامه ها دارای دستورالعمل های مخصوص به خود هستند و هم بازیکن و هم باشگاه از عواقب این وضعیت رنج می برند پیش از تصویب قانون بوسمن معمولا به صورت مستقیم با بازیکنان و خانواده های آن قرارداد می بستیم هر بازیکنی که برای بازی در منچستر یونایتد مناسب به نظر میرسید برای دیگر باشگاه ها جذابیت پیدا میکرد
این بدان معنا بود که پیشنهادات ما توسط نیروهای بازار تعیین میشد کلمات همیشه وسوسه انگیزند و معمولاً نسبت به چیزی که روی به روی ماست احساس شدیدی داریم. حقیقت این است که این روزها کمتر بازیکنی به مدیر برنامه نیاز است چون زندگی سادهای دارند و یا اینکه علاقهای به شهرت ندارد. اگر تمامی حقوق آنها تنها از قرارداد باشگاه باشد و از آن دسته بازیکنانی نباشند که اسپانسرها دنبال آنها هستند، تنها به یک وکیل و یک حسابدار نیاز دارند بعضی از این بازیکنان زندگی پیچیدهتری داشته و به یک فرد تجاری تبدیل میشود در نتیجه به فردی نیاز تا روابط تجاری و فوتبالی آنها را تحت نظارت قرار دهد. گری و فیل نویل هر دو در تابستان سال ۱۹۹۷ میلادی در عرض 15دقیقه قراردادی ۷ ساله با ما امضا کردند. من از جواب پدرشان به سوالی که در مورد ثبت این قرارداد از او پرسیده شد بسیار لذت بردم: (چون قراردادی ۱۰ سالهای وجود ندارد.) مدیران برنامهها به شکل هوشمندانه و موذیانه خود را وارد روابط بین بازیکن و باشگاه میکند و قیمت را بالا میبرد این افراد به ظاهر نشان میدهند که به دنبال کسب منافع موکل خود هستند ولی در اصل تنها به پر کردن جیب خود فکر میکنند. بازیکنان به ویژه افراد جوان طوری شستشوی مغز میشوند که انگار بدون وجود مادی برنامه نمیتواند قراردادی منصفانه به امضا برساند و نیز تنها مسیر برای معامله عادلانه، عدم صداقت در طول مذاکراتی است که میتواند تا ابد ادامه یابد عکس این قضیه هم وجود دارد چون تعداد کمی از بازیکن مقدار پولی که به مدیر برنامهشان بپردازد، محاسبه کند مجموعه این مبالغ بسیار حیرت آور است.
یک مدیر برنامه ۵ درصد از حقوق اولیه هر بازیکن را به خود اختصاص میدهد در نتیجه در قراردادی و مدت ۵ سال با ارزش ۱۰۰ هزار پوند در هفته مدیر برنامه در کل یک میلیون و سیصد هزار پوند دریافت میکنند؛ سر سام آور هست. هری سویل که نماینده رایان گیگز برایان رابسون و کوین کیگان بود، همیشه از گرفتن درصدی از قرارداد بازیکنان از باشگاه امتناع میکرد، در عوض هری تنها درصدی از قراردادهای تجاری را که در آن حضور داشت دریافت میکرد.
برخی از مدیر برنامهها هم منصف هستند یکی از این مدیر برنامه خورخ مندس است او نماینده بعضی از بهترین بازیکن دنیای فوتبال است از جمله کریستیانو رونالدو آنخل دی ماریا دیگو کاستا. در زمان مذاکره با مندز به ویژه در زمانی که تصمیم داشتیم تا رونالدو را قبل از رفتن به رئال مادرید یک فصل دیگر او را در منچستر نگه داریم به من ثابت شد که تلاش دارد از منافع رونالدو حمایت کند با این حال خورخ مندس استثناست. بیشتر مدیر برنامهها هیچ صلاحیتی ندارد جز اینکه خود را برای بازیکنان و خانوادهاش خوب جلوه بدهند. من هیچ مشکل با توز نداشتم با مشاور او کیا جورابچیان مشکل داشتم همیشه فکر میکردم که کیا در حال مهندسی حرکات بعدی برا توز است. در نتیجه هیچ وقت این حس را نداشتم که توز به یونایتد تعلق داشته باشد مثل این بود که توز را از جورابچان قرض گرفتهایم تا او بتواند معامله بهتری پیدا کند هیچ وقت به مینو رایولا اعتماد نداشتم از همون اولین دیدار به او اعتماد نداشتم رایولا در زمانی که زلاتان ابراهیموویچ در آژاکس بازی میکرد مدیر برنامهاش بود در نهایت رایولا به مدیر برنامه تبدیل شد آن هم در زمانی که پوگبا ۱۸ سال سن داشتما قراردادی سه ساله به پوگبا پیشنهاد دادیم که گزینه تمدید یک ساله قرارداد را در صورتی که همچنان مشتاق باشیم تا بازیکن را نگه داریم و قرارداد اضافه کردیم رایولا ناگهان در مذاکرات ظاهر شد و اولین ملاقاتمان به یک کابوس تبدیل شد من و رایولا مثل کارد و پنیر بودیم. از آن زمان به بعد مشکلات شروع شد چون رایولا خود را در دل پوگبا و خانوادهاش جا داده بود و در نهایت او با يوونتوس قرارداد بست
مدیران برنامه تنها به بخش ناخوشایندی از زندگی فوتبالی تبدیل شده اند. امیدوارم رایان گیگز و پل اسکولز که جزو بهترین بازیکنهای سالهای اخیر بودند به بازیکنان جوان و والدین آنها بیاموزند که هیچ نیازی به استخدام مدیر برنامه ندارند
کتاب رهبری به نوشته سر الکس فرگوسن ترجمه شده توسط حسین گازر