امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی بـاشد بـا ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم بـه فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
با ماه و پروین سخنی گویم
وز روی مه خـود اثری جویم
جان یابم زین شبها
جان یابم زین شبها
ماه و زهره را به طرب آرم
از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لب ها
نغمه ای بر لب ها
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نـوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد بـا ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
امشب یک سر شوق و شورم