هر بار که یک کاغذ سفید مقابل خودم می بینم، یاد خاطره اولین درس بزرگ در کلاس “اصول رسانه” می افتم. در آن زمان وقتی که به دانشگاه می رفتم، هدفم چیزی فراتر از نمره گرفتن، رفیق پیدا کردن، مهمانی رفتن یا دوست دختر پید اکردن داشتم. در حالی که بقیه سعی می کردند که بیهوده وقت بگذرانند، من به چیزهای دیگری فکر می کردمن. یادم است که در کمپلوتنسه یک استاد باتجربه که اسمش را به یاد نمی آورم، در مورد حقیقت خبرنگاری با ما صحبت کرد. با همه جزئیات گفت که یک روز می تواند یک تمرین روزمره برای دانشجویانش باشد. از ما خواست که در حالی به خیابان برویم که ماموریت ما این است که یک خبر درجه یک پیدا کنیم. او می خواست بگوید که برای پیدا کردن خبر نیازی به جادوگری نیست بلکه همین که بتوانیم اخبار روزمره را پیدا کنیم، درست ترین کار را کرده ایم.
استاد شگفت زده شد که کل کلاس با هیجان در حالی بیرون رفتند که می خواستند خبرها را شکار کنند. تقریبا 50 دانش آموز بودیم. اما فقط یکی از انها روی صندلی خود نشست، تکان نخورد و لبخند می زد. نمی دانم که از هوش زیادش بود یا این که در انجام دستورالعمل استاد، تنبلی می کرد. گویی که می خواست یک استراتژی پیدا کند تا از همان جا تیتر خبری را بنویسد که در دستش داشت و نیازی نمی دید که به خیابان گرم برود و می خواست زودتر از بقیه کار را به سرانجام برساند. او در خبرش نوشت:” 49 دانشجوی روزنامه نگاری به خیابان رفتند تا به دنبال اولین خبرشان برای تکلیف دانشگاهی باشند.” شغل ما هم دقیقا همین است. باید چیزی را بنویسیم که اتفاق افتاده نه چیزی که دوست داریم اتفاق بیافتد. این را گفتم چون در ماه ژولای که خبر کم می شود، ما خبرنگاران غذاب می کشیم.
خبرنگاران فوق العاده ای وجود دارند که در طول سالها اعتبار کسب کرده اند و به یک منبع معتبر تبدیل شده اند. برخی هم با وجود آن که یک نماد به شمار می روند، به آن سطح نرسیده اند و به ادیت کردن، تصحیح کردن، حتی کپی کردن و حقوق گرفتن راضی می شوند. برخی دیگر هم ترجیح می دهند که در بهترین حالت سه، چهار خبر بزرگ منتشر کنند و وایرال شوند. اگر این حقیقت را فقط به رئال مادرید معطوف کنیم، باید بگوییم که منابع خبری به حدی کم هستند که حتی در یک فستیوال موزیک هم خبرسازی می شود، چیزی که در واقعیت جایی ندارد. برخی صفحات، اکانت ها، یوتیوبرها و خبرنگارنماها روزی سه بار خبر دسته اول در مورد آینده امباپه منتشر کنند.
این مسئله نه تنها غیرممکن بلکه ناامید کننده است چرا که ممکن است که در مسیرت به یک راننده تاکسی، گارسون یا صندوقدار سوپرمارکت برخوری. اگر دو تا از این سه شغل سر راهت قرار بگیرند و در مورد یک اسم از تو بپرسند، مجبور می شوی که خبری به انها بدهی. این اتفاق در مورد مسی رخ داد که مدام می رفت و برمی گشت. در مورد بنزما نیز همین طور بود. حالا در مورد ستاره پی اس جی و بحث پیوستنش به رئال مادرید همین است.
به همین خاطر شاید صادقانه ترین پاسخ را یکی از همکاران در روز جمعه داد که نخواست اعتبارش به خطر بیافتد و در جمله ای جالب به ما گفت :” فقط می دانم که چیزی نمی دانم!” همیشه بهتر است که بگویی نمی دانم تا این که دروغ بگویی و خبربسازی. جمله صادقانه و فیلسوفانه همکارم بهترین توصیف برای شرایط ماست که فقط از برنامه های باشگاه رئال مادرید خبر داریم و هرگز شخصا امباپه را ندیده ایم و و نمی دانیم که آیا واقعا قرار است که شخصیت اصلی داستان باشد یا همه این ماجراها ساختگی و خیالی است. به همین خاطر هر چند که گاهی به خیابان می روم تا آفتاب بگیرم، در تحریریه منتشر تلفن همراهم و نشانه ها می مانم و فقط می توانم در مورد چیزی بنویسم که به چشم خودم دیده ام. امباپه حالا مثل پادشاهان است. اگر خبر واقعی وجود داشته باشد، آن را می نویسیم و تا کنون فقط سه حقیقت وجود دارد : خوسلو بخشی از تیم است، آنچلوتی در حالی تابستانش را سپری می کند که از نبود مهاجم وحشت زده است و مادر و ایجنت هنرمند نقش اصلی یعنی فیضه العماری نمی داند که از این آشفته بازار، پولدار بیرون می آید یا مولتی میلیونر!
آلفردو ماتیا – رلوو
پ.ن بر اساس هیچ خبری که از رئال مادرید بیرون میاد هر روز باید دُن فلورنتینو پرز فحش بخوره!
اصلا شاید همه اینها فقط به خاطر این باشه که تیتر همه روزنامههای جهان به رئال مادرید اختصاص پیدا کنه و تا آخرین روز تابستون کل رسانهها مجانی تبلیغ عظمت رئال مادرید رو بکنند.
شاید همه اینها فقط شایعه باشه و اصلا قرار نیست مهاجمی خریده بشه! ما نمیدونیم تو جلسه دُن کارلتو با دُن فلورنتینو چی گذشته و برنامه هاشون چیه!
پس هر چقدر تا حالا فحش دادید و انتقاد کردید بر اساس باد هوا و شایعات بوده. حالا هی فرهنگ خانوادیگتون رو به نمایش بذارید و بیایید متوقعانه از خاورمیانه از زیر پتو واسه بزرگترین مدیر ورزشی دنیا با شیش چمپیونزلیگ تعیین تکلیف کنیم! پرز هم حتما بنا به نظرسنجی از خاورمیانه بازیکن میخره.
وظیفه یه هوادار اینه که به قول لیورپولی ها تیمت هرگز تنها قدم نزنه. نه اینکه بیای به اعضای باشگاه که در حقیقت خود باشگاه هستند فحش بدی و بازیکن بخوای!
واقعا آدمهای خودچس پندار و خودعن پندار هم اینجوری توهم مهم بودن ندارند که بعضی از آنتی پرز ها دارند
ضمنا این مطلب راجع به روزنامه نگاری خارق العاده بود. خواستم فرق یه روزنامه نگار با یه نفرت پراکن و نفرت ورز که فقط کارش شستشوی مغزی یه سری دلقک کم سن و سال پیایاس باز و فیفا باز تو کامنتا به پرز فحش بدند!
این دقیقا دشمنی با رئال مادریده و نفرت ورزی و عقده.
تمام