ایلکای گوندوگان به بارسلونا پیوست. کاپیتان فاتح سه گانهی من سیتی. در اوج
در سفری دور و دراز نگاهی به کاپیتانهای فاتح سه گانه در تاریخ فوتبال میاندازیم. پادشاهان، شیرهای غران و پسران همیشگی باشگاه.... از خانههای کوچک حوالی سلتیک پارک تا نوکمپ غول پیکر و معبد سن سیرو. از ژرمنهای مقتدر تا اسپانیاییها و هلندیهای هنرمند. داستان آغاز راه، اتفاقات فصل منتهی به سه گانه و سرنوشت 10 کاپیتان فاتح سه گانه در تاریخ فوتبال:
|
بیلی مکنیل
سلتیک 1966-67
|
بازی تیم پسران مدرسهای انگلیس و اسکاتلند در سالهای میانی دهه 50 همیشه میهمانانی سرشناس دارد. مردانی فرصت طلب و باهوش به دنبال استعدادهای ناب. در سال 1957 و در یکی از همین بازیهاست که جاک استاین بزرگ پسر مورد نظر خود را پیدا میکند. پسری که در میانهی میدان ورای قدرت دوندگی، توانایی فنی و .... یک ویژگی منحصر بفرد دارد. جاک استاین در بیلی مکنیل نوجوان رهبر آیندهی تیم خود را مییابد.
مکنیل، شیفتهی حرف زدن با همتیمیهاست. فن بیان و توانایی هدایت بازیکنان در زمین. در اولین روزهای بازی در سلتیک، مکنیل یک ماشین شخصی میخرد. چیزی که در آن روزها برای هر فوتبالیستی مقدور نیست. تنها بازیکن صاحب ماشین در سلتیک. و به همین دلیل هم تیمیها با اقتباس از نام سزار رومرو، در نقش رانندهی فراری در فیلم 11 مرد اوشن (با احترام به صدای زنده یاد منصور متین در دوبلهی نقش دوک سانتوس) به او لقب سزار میدهند. لقبی که سالهای بعد و با تثبیت جایگاه رهبری آن تیم بیشتر تداعیگر پادشاهان رومی است...
در سال 1961، ساختارهای کهنهی مدیریتی و اختیارات بیش از حد رییس باشگاه باعث میشود استاین باشگاه را ترک کند. ترس از رفتن مکنیل و از هم پاشیدن آن تیم قوت میگیرد اما... مکنیل میماند. استاین در سال 1965 باز میگردد و سلتیک گلاسکو در فصلی درخشان به سوی تمام جامهای موجود یورش میبرد.
زوج مکنیل و جان کلارک در خط دفاعی سلتیک به یکی از برترین زوجهای خط دفاعی تاریخ فوتبال بریتانیا تبدیل میشود. ترکیبی که نخستین بارقههای درک تلهپاتی دو مدافع را تداعی میکند. و تیم استاین روی آن ستونهای دفاعی بنا میشود: مهاجمان و هافبکها. جیمی جانستن تکنیکی. ویلیام والاس. و تمام بازیکنانی که متولد گلاسکو، و 30 مایلی سلتیک پارک هستند.
مکنیل در بازی نفسگیر یکچهارم نهایی و وقتی بازی برابر وویودینا در مجموع 1-1 مساوی است، دروازهی یوگسلاوهای سرسخت را باز میکند. در دقیقهی 90. در روزی که برای نخستین بار تیمی از بریتانیا به نیمه نهایی و بعد به فینال جام باشگاههای اروپا میرسد. سلتیکیها در فینال به مصاف اینتر میروند. تیم هلنیو هررا. تیم کاتناچیو. تیم جاچینتو فاکتی. پسران استاین نمایشی ارائه میدهند که بعدتر آنها را شایستهی لقب شیرهای لیسبون میکند. مراسم اهدای جام، در تدبیری عجیب خارج از ورزشگاه برگزار میشود و مکنیل به تنهایی بدون حضور همتیمیهایش برای دریافت جام به جایگاه میرود:
"ما در آن فصل همه چیز را بردیم. جام باشگاههای اروپا. لیگ، جام حذفی. و اگر امروز جامهای کوچک را حساب کنید، جام اتحادیه و جام گلاسکو. اما برای من هنوز یک افسوس بزرگ وجود دارد و آن اینکه مهمترین جام را نتوانستم در کنار هم تیمیهایم بالا ببرم!"
مکنیل 822 بازی برای سلتیک انجام داد و در تمام دوران فوتبال خود بازیکن سلتیک ماند. 31 جام برد و پس از بازنشستگی در سال 1975، مربیگری را با جوانان سلتیک آغاز کرد. سپس آبردین و تحویل تیمی به الکس فرگوسن که فاتح جام در جام اروپا شد، نجات من سیتی از دسته 2 به دسته 1 در دههی 80 و بازگشت به سلتیک به عنوان سرمربی در جشنهای صد سالگی باشگاه. در بهار سال 2019 بیلی مکنیل برای همیشه با جهان وداع میکند. حالا کاپیتان بیلی میتواند بالا بردن جام اوپا را در کنار هزاران هوادار و هم تیمی که برای عکس گرفتن با مجسمهی او به سلتیک پارک میآیند جشن بگیرد.
ولیبور واسوویچ یوگسلاو اولین کاپیتان قهرمان اروپای آژاکس میگوید:
"در سال 1966 قرار بود به آژاکس بپیوندم. پیش از امضای قرارداد، برای تماشای یک بازی آنها به ورزشگاه رفتم. در سمت چپ زمین، پسر جوانی با موهای بلند، چشمگیر بازی میکرد. دربارهی او از خانم طرفدار بغل دستی ام پرسیدم. او گفت نام این پسر یوهان کرویف است اما او را فراموش کن چون بال چپ ثابت و ستارهی این تیم، پیت کایزر، امروز در ترکیب نیست. و من به او گفتم پس به مربی بگویید اگر چنین بازیکنی در ترکیب دارد نیازی به من نیست!"
کایزر، متعلق به دورانی پیش از توتال فوتبال است. عصری که آژاکس هنوز با وقایع پس از جنگ دست و پنجه نرم میکند. تاثیرات جبران ناپذیر جنگ بر بخش یهودی نشین و سایر مناطق آمستردام. تعطیلی فوتبال، زندانی شدن فوتبالیستها.... با آغاز دههی 60 فوتبال هلند رنگ و بوی دیگری میگیرد. و پیت کایزر در آژاکس سردمدار آن است. لالهها در باغ کوکفن هوف میروید...
یوهان کرویف. رینوس میشل. یوهان نیسکنز. هر سه مردان عصر جدید آژاکس هستند. مردان عصر طلایی آژاکس. و کایزر مربوط به دوران قدیم. حتی با وجود تکنیک ناب و پاسهای که سوارت هم تیمی کایزر در وصف آن میگوید:
"کایزر با یکی از آن پاسها میتوانست سه مدافع را از جریان بازی حذف کند"
یک سال پس از توفیق فاینورد با ارنست هاپل، نوبت آژاکسیهاست که قهرمان اروپا شوند. در ومبلی. برابر پاناتینایکوس. با جامی که ولیبور واسوویچ کاپیتان یوگسلاو تیم بالای سر میبرد.
فصل بعد، بار دیگر آژاکس در بازی فینال اروپاست. اینبار با یک مربی جدید... بدون رینوس میشل. کایزر رفتن میشل را با رقصیدن روی میز رختکن جشن میگیرد. مردانی که هیچگاه آبشان با هم در یک جوی نرفت. کایزر هیچگاه در عصر میشل به بازوبند کاپیتانی نرسید. اما و بلافاصله پس از پیوستن میشل به بارسلونا، پیت کایزر بازوبند کاپیتانی را دریافت کرد. کاپیتانی آژاکس استفان کواچ در فصل 1971-72.
پیت کایزر فصل را با گلزنی آغاز میکند. برابر دینامو درسدن در آمستردام. برابر المپیک مارسی در بندر مارسی. آازکس راه خود را تا فینال میگشاید. با شکست آرسنال، بنفیکا و سرانجام اینتر.
فاکتی، ماتزولا و بونسنیا، دو سال پس از فینال جام جهانی 1970 با دیگر و در فینالی دیگر به مصاف یکی دیگر از زیباترین تیمهای تاریخ فوتبال میروند. بازی که یوهان کرویف در آن دو بار دروازهی اینتر را باز میکند و آژاکس با فتح سومین جام آن فصل جاودانه میشود. سومین جام بر فراز دستان پیت کایزر.
در آستانهی جام جهانی 1974 رینوس میشل سرمربی تیم ملی هلند میشود. طبیعتا جایی برای کایزر در آن تیم نیست. پایان تلخ پیت کایزر چند ماه پیش از آغاز جام جهانی آغاز میشود. وقتی کایزر کاپیتان بلامنازع تیم پس از رفتن کرویف، با مربی جدید هانس کرای درگیر میشود و ناچار به ترک باشگاه. و تماشای بازیهای هلند در آلمانغربی از تلویزیون.... تاریخ، بسیار بیرحم تر از آن تیم هلند با پیت کایزر رفتار میکند... فراموشی مردی که نیکو شیپمیکر نویسندهی هلندی در وصف او میگوید:
"کرویف بهترین است. اما کایزر بهتر است!"
اریک گرتس
پی اس وی آیندهوون 1987/88 |
وقتی در سال 1985 و پس از 30 سالگی اریک گرتس به پی اس وی آیندهوون پیوست، کسی انتظار رقم خوردن یک اتفاق خاص را نداشت. بازیکنی که پس از 12 سال بازی در تیم استاندارد لیژ، یک فصل ناموفق در میلان، یک انتقال بدتر به ماستریخ و درگیری در یک پروندهی رشوه در فوتبال بلژیک حالا توسط گاس هیدینک برای تیم آیندهوون خریداری شده. بازیکنی که به واسطهی تجربهی بالا و رهبری یک نسل درخشان در بلژیک، بازوبند کاپیتانی تیم را خواهد بست و همراه با رونالد کومان خط دفاعی تیم هیدینک را تشکیل میدهد.
در سال 1986، پی اس وی سرانجام و پس از 8 سال به قهرمانی لیگ میرسد. همان سالی که گرتس همراه با نسل طلایی بلژیک ( با ظهور تیم این دوران بلژیک به کلی تیم دههی 80 فراموش شده) در جام جهانی مکزیک میدرخشد. در فصل بعد پی اس وی، بازهم قهرمانی لیگ را این بار با اقتداری تاریخی به دست میآورد. با 117 گل زده و یک ماه زودتر از پایان لیگ. شکست گرونینگن و قهرمانی در جام حذفی و یک پیشروی میلی متری در جام باشگاه های اروپا.
بازی گرتس در سمت راست خط دفاع، تکل های بی محابا و پیشرویها تا قلب دفاع رقبا ویژگی بارز گرتس است که به تمام تیم تسری مییابد. عبور از سد بوردو و رئال مادرید بزرگ با دو تساوی 0-0 و 1-1 به لطف گل زده در خانهی حریف. مساوی بدون گل در فینال و سرانجام قهرمانی در پنالتیها برابر بنفیکا. بدون آنکه آیندهوون در پنج بازی پایانی خود در جام باشگاهها پیروز شود!
گرتس وارد تالار مشاهیر باشگاه میشود. با لقب "شیر فلاندر". و دوران فوتبال خود را در دههی 90 تحت مربیگری سر بابی رابسن در پی اس وی به پایان میرساند. با فتح دو جام دیگر قهرمانی لیگ و بازگشت به باشگاه پس از یک دهه اینبار در قامت سرمربی پی اس وی در سال 2000. بله، پس از 30 سالگی هم میتوان چیزهایی را آغاز کرد!
روی کین- پیتر اشمایکل
منچستریونایتد 1998/99 |
سر الکس فرگوسن بازیکنی را میخواهد! فرگی پس از قهرمانی در اف ای کاپ 1991 و محکم کردن جای پای خود در الدترافورد، در فکر ساخت تیم خود است. جاهطلبانه. با بی رحمی. مصمم. ورود اریک کانتونا پس از قهرمانی با لیدز، قلب طرفداران در الندرود را میشکند. مورد روی کین اما یک داستان خاص تر از ورود اریک است. هافبک 21 سالهی ایرلندی، به آخرین دسته استعدادهایی تعلق دارد که برایان کلاف به فوتبال بریتانیا معرفی میکند. نفر آخر در سیاههای به قدمت دو دهه. بازیکنان دربی، دشمنان لیدزی، ستارگان قهرمان اروپای فارست....
با وداع کلاف از نیمکت فارست، مربیان بزرگ برای خرید کین کمین میکنند. دو اسکاتلندی. دو رقیب. الکس فرگوسن و کنی دالگلیش. روی کین میگوید:
"من با دالگلیش به توافق رسیدم. به کورک برگشتم و صبح یکشنبه با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. فرگوسن گفت فردا برای گفتگو راجع به قرارداد به دفتر من میآیی.. گفتم ، من با بلکبرن تمام کردم اما او گفت نگران نباش!"
فرگی با هزینهی 3.75 میلیون پاوندی خرید روی کین رکورد نقل و انتقالات را میشکند. روی کین تنها خرید تابستان 1993 من یونایتد و این یعنی فرگوسن برای جانشینی برایان رابسن بیخیال خرید در سایر پستها میشود.
کین در اولین بازی خانگی با یک نمایش پرطراوت و درخشان دو بار دروازهی شفیلدیونایتو را باز میکند و در پایان آن فصل من یونایتد برای دومین فصل پیاپی لیگ را به خانه میبرد. چهار فصل بعد، با وداع اریک کانتونا، بازوبند کاپیتانی به مرد ایرلندی میرسد.
ترکیب روی کین و پل اسکولز، به یکی از بهترینهای زوج خط هافبک در تاریخ فوتبال انگلستان تبدیل میشود. یک مرد جنگنده و یک مغز متفکر. روی کین، آینهای از شخصیت فرگوسن در زمین است. سفت و سخت، تشنهی پیروزی، و کاپیتانی که برای برد از هیچ کاری دست نمیکشد. نبردهای کین و ویرا در لیگ سرامد نبرد قهرمان آن فصل لیگ برتر است. و در بازی نیمهنهایی در اف ای کاپ. روی کین در دو درامای بزرگ موفق میشود لیگ را در روز آخر ببرد. و بازی در فینال اف ای کاپ پس از دو برد دیوانه کننده با گلهای دقیقه پایانی برابر آرسنال و لیورپول. درامای روی کین، همسو با درامای من یونایتد رغم میخورد: کاپیتان در دقیقهی 9 فینال اف ای کاپ به علت برخوردها با گری اسپید و دتمار هامان و مصدومیت شانه مجبور به ترک بازی میشود.... بالا بردن جام در ومبلی، مرهم بدی نیست اما روی کین فینال لیگ قهرمانان را از دست داده. پس از لحظهی درخشان خود در تورین. پس از حذف یوونتوس و محو کردن گلهای پیپو اینزاگی. نیمهنهایی. هیچ چیز آن فینال در نوکمپ، عادی نیست. حتی بالا بردن جام توسط کاپیتان دوم من یونایتد پیتر اشمایکل و پس از آن روی کین با کت و شلوار....
برخورد الکس فرگوسن و ستارهها، به تنهایی سوژهی دهها کتاب و مستند و سرفصل مقالات روانشناختی در فوتبال است. سطور کتاب بیوگرافی فرگی، کتاب نیمه دوم روی کین، مستند کین و ویرا، بهترین دشمنان و مصاحبههای سالهای بعد، هر روز مثل یک پرژکتور گوشهای از داستان ترک الدترافورد توسط کین را عیان میسازد. داستانی که به درگیریهای کین و فرگوسن در رختکن، در خارج از آن و جدالهای کین و کارلوس کیروش مربوط میشود. در مستند "کین و ویرا، بهترین دشمنان" پس از 12 سال بازی در من یونایتد و 3 سال بازی در فارست ردی کین در گفتگویی وارد چالش انتخاب بهترین مربی دوان فوتبالش میشود:
- بهترین مربی دوران فوتبال تو کیست روی؟
- برایان کلاف
- فرگوسن نه؟
- من جوابم رو به شما گفتم.....
کارلس پویول
بارسلونا 2008/09 |
20 سالگی برای انتخاب اصلی پست یک بازیکن کمی دیر است. زمان زیادی طول میکشد تا پس از چرخیدن در پستهای مختلف زمین، لویی فن خال پست دفاع میانی را برای کارلس پویول انتخاب کند. انتخابی که تا سالهای طولانی، دیوارهای دفاعی کاتالونیا را نفوذناپذیر میسازد. داستان ورود قهرمانان کاتالان به لاماسیا از همان داستانهای تکراری ست که هیچگاه از خواندن آن سیر نخواهیم شد. خصوصا دربارهی رهبر بی بدیل آنها....
موها. اینکه چقدر ظاهر بازیکنان و ویژگیهای فنی آنها باهم هماهنگ باشد چالشی دائمی است. اما در مورد پویول همه چیز قطعی به نظر میرسد. هنگام پرواز در آسمان برای نواختن یک ضربهی سر، پویول زیباترین قابها را در قلب طرفداران خلق میکند. هنگام بیرون آوردن عمدی بازوبند کاتالونیا از زیر بازوبند رسمی یوفا. هنگام شادی در برنابئو. در لندن.
پویول در سال 2006،تنها بازیکن لاماسیاست که در ترکیب بارسلونای قهرمان اروپا در زمین حاضر است. یک فردیت عاشقانه در پاریس. درکنار رونالدینیو و سمی اتوئو. 3 سال بعد، با ورود پپ گواردیولا، رفقای آبی و اناری از راه میرسند. ژاوی بوسکتس و اینیستا در قلب میدان. مسی آن جلو. و رهبری به نام کارلس پویول.
بارسلونای پپ بدون شک با خط هافبک آن شناخته میشود. و با 105 گل آن فصل. اما بیایید نگاهی به خط دفاعی بیندازیم. دریافت 35 گل. 20 گل کمتر از رئال مادرید. بیایید به الکلاسیکوی تاریخی آن فصل در برنابئو بنگریم. وقتی مادریدیها با گل ایگواین پیش میفتند. وقتی آنری بازی را مساوی میکند و کارلس پویول با یکی از آن ضربات سر کوبنده بارسا را پیش میندازد. تا پایان آن نیمه. تا پایان بازی. تا پایان جشن برد 6-2، فتح لیگ جام حذفی برابر بیلبائو و رسیدن تمام راهها به رم. قهرمانی برابر من یونایتد کارلس پویول در جایگاه پادشاهان در رم میفرستد. برای بلند کردن جام سوم.
رم، خانهی آخر پادشاهان نیست. در استادیوم لویی دوم در شاه نشین موناکو، جام بعدی به دست میآید. سوپرکاپ اروپا. و در استادیوم شاه زاید امارات بارسلونا به عنوان قهرمانی جهان میرسد. سالهای اسپانیایی. سالهای کاتالونیایی. پویول در سال 2011 سومین جام قهرمانی اروپا را در لباس آبی و اناری و با بازوبند زرد و سرخ کاتالونیا بالای سر میبرد. و بازی تا آخرین سال فوتبال با لباس بارسا. پاریس، رم، لندن، سه گانه، سه گانه و یک دوران بینظیر برای رهبر بزرگ لاماسیا....
خاویر زانتی
اینترمیلان 2009/10 |
در یکی از صبحهای سرد دسامبر 1999 پسری خوش قیافه از یک خانوادهی با اصالت ایتالیایی و متولد آرژانتین از معشوقه و دوست دوران کودکی خود، خانم پائولا خواستگاری میکند.... پائولا درخواست او را میپذیرد و دو نفر برای مراسم رسمی راهی کلیسا میشوند. پیش از ورود به کلیسا، مشکلی وجود دارد: پسر جوان در کیف دستی خود به جای لباسهای رسمی، کت و شلوار دامادی، گرمکن تمرینی تیم اینتر میلان را آورده.... ازدواج با خاویر زانتی دردسرهایی هم دارد!
پائولا دربارهی آن روز میگوید:
"نمیتوانستم جلوی خندهام را بگیرم. اگر هر کسی جز خاویر بود عصبانی میشدم اما من از 14 سالگی او را در لباس فوتبال دیده بودم...."
خاطرات دیگر همسر خاویر زانتی هم بی ارتباط به ورزش نیست. وقتی زانتی برای تعطیلات در ترکیه هتلی سفارش میدهد و متوجه میشود آن هتل باشگاه ورزشی ندارد، برای حفظ فرم بدنی خود با بلند کردن پائولا و کتابهایی که به همراه دارند ورزش میکند! واقعیت هم این است که افراد زیادی در دنیا این چنین عاشق ورزش، فوتبال و البته تیم خود نیست. با نگاهی به دوران باشکوه 19 سالهی کاپیتان زانتی در اینتر، تماشای قابهای پر خاطرهی دست دادن و تعویض نشان تیم با پائولو مالدینی، فرانچسکو توتی، الکس دلپیرو، الساندرو نستا و کاپیتانهای بزرگ ایتالیایی در نسلهای مختلف سری آ، همه چیز دربارهی او قابل توجیه است.
با ورود ژوزه مورینیو، اینتر، بیش از هر دوران دیگری با انگارههای اینترناسیونال در میآمیزد. ستارگان لاتین آمریکای جنوبی، از اروپاییها در ترکیب تیم پیشی میگیرند: والتر ساموئل، استبان کامبیاسو و دیگو میلیتو در کنار زانتی آرژانتینیهای ترکیب اینتر در فصل 2009/10 هستند. در کنار ژولیو سزار، مایکون و لوسیوی برزیلی و ایوان کوردوبای کلمبیایی. رقیب بزرگ اینتر در آن فصل سری آ، رم است. یک رقابت پایاپای، بازگشت اینتر به زندگی پس از شکست در بازی مستقیم از رم در لیگ، قهرمانی با اختلاف دو امتیاز و بردهای مورینیویی با اختلاف یک گل در تمام 5 بازی جام حذفی. 6 گل زده و تنها 1 گل خورده کنار زدن دوبارهی رم در بازی فینال. داستان لیگ قهرمانان اما متفاوت است...
اینتر، هیچ بازی را در دور رفت مرحلهی گروهی نمیبرد. در دور برگشت با دو برد به مرحلهی حذفی میرسد و بازی با بارسا در نیمهنهایی به اندازهی گدازههای آتشفشان ایسلند داغ و پرهیجان و پرتنش است.... مورینیو، اینتر و زانتی در فینال. برابر بایرن مونیخ. با تکخالی به نام آرین روبن...
ورود روبن به ترکیب بایرن قدم نهایی برای شکستن طلسم 9 سالهی رسیدن باواریاییها به فینال لیگ قهرمانان است. روبن، در بازی کلاسیک یک هشتم نهایی برابر فیورنتینا، در انیو تاردینی با یکی از آن ضربات مرگبار پای چپ از سمت راست دروازهی حریف را فرو میریزد. در یک چهارم نهایی برابر من یونایتد با شلیکی مهارنشدنی از بیرون محوطهی جریمه الدترافورد را به سکوت دعوت میکند و در نیمهنهایی قفل دروازهی لیونیها را در مونیخ میگشاید. راه مهار او چیست؟
مورینیو تغییری در ترکیب میدهد. کریستین چیوو در دفاع چپ، مقابل روبن. جانشینی زانتی با استانکوویچ در پست هافبک دفاعی. زانتی، از یک خط جلوتر راه را بر روبن میبندد. و با کمک چیوو، یک دفاع دو نفره برای حرکات ناگهانی روبن به وجود میآورد. تلاشهای مرد هلندی بی نتیجه میماند و دیگو میلیتو، در آنسوی زمین کار مونیخیها را تمام میکند.
احتمالا ما تنها کسانی هستیم که در تما م دنیا لحظهی بالا بردن جام در دستان زانتی را نتوانستیم به طور زنده تماشا کنیم: وقتی کاپیتان زانتی جام را از میشل پلاتینی تحویل میگیرد. وقتی قرار است جام را بالا ببرد... وقتی درست در لحظه ی بالا رفتن جام، تصویر به دلیل نامعلومی قطع و صحنه ی آهسته ی گل میلیتو پخش میشود و عادل فردوسی پور مبهوت و عصبی می خندد...
" و ال کاپیتانو.... حتما جام رو بالا برده دیگه!!!!"
پس از آن فصل تاریخی، طوفان تغییرات در اینتر به راه میفتد. مورینیو، بعد از فتح سه گانه در برنابئو، همانجا میماند و اینتر را به مقصد رئال مادرید ترک میکند. بنیتز روزهای ملالآوری دارد. لیگ قهرمانان با شکست 5-2 از شالکه و رالف رانگنیک از دست میرود و اسکودتو پس از سالها بار دیگر به رقیب قدیمی، یوونتوس میرسد. و بعد وداع ماسیمو موراتی با اینتر. ورود اریک توهیر تاجر مالزیایی و تصاویر تازهای در باشگاه.
زانتی اما هنوز بخشی از باشگاه است. مدافع، هافبک، کاپیتان آویختن کفشها و پستهای مدیریتی در باشگاه تا همین یک ماه قبل در فینال استانبول. بله، روی کت و شلوار زانتی هم باید نقشی از باشگاه اینتر باشد خانم پائولا!
فیلیپ لام
بایرن مونیخ 2012/13 |
ابرهای تیره و تار آسمان فوتبال آلمان را فرا گرفته. افتخارآفرینان دههی 90، حالا پیرمردهایی با موهای خاکستری شدند، تیم ملی حال و روز بدی دارد و بایرن مونیخ به سختی به جمع 8 تیم برتر اروپا میرسد.
در تابستان 2006 و زیر آفتاب مطبوع مونیخ، یک ضربهی موج دار، مسیر طولانی گوشهی سمت راست محوطهی جریمه تا کنج سمت چپ دروازه را به زیبایی میپیماید. قلب طرفداران حاضر در بازی افتتاحیهی جام جهانی را تسخیر میکند و پسری قدکوتاه با موهای طلایی رنگ را به جهان میشناساند. خانمها، آقایان به فیلیپ لام سلام کنید....
فیلیپ لام، از 11 سالگی در مونیخ پا به توپ میشود. ظهور لام، طرحهای نوی آکادمیهای استعدادیابی در فوتبال آلمان پس از افتضاح یورو 2000 را به آزمون میگذارد. تیمهای پایه، مربیان پایه. هرمان ژرلان در مونیخ. فیلیپ لام، در مسابقات یورو زیر 19 سال 2002 در یک بازی دراماتیک گل تساوی بخش بازی 3-3 آلمان انگلیس را به ثمر میرساند. و 2 سال بعد در یورو 2004 به تیم ملی و ترکیب بایرن مونیخ میرسد. پس از یک دوران حضور قرضی در اشتوتگارت....
پس از وداع اولی کان و جنجالهای کاپیتانی مارک ون بومل به عنوان یک کاپیتان هلندی در بایرن، فیلیپ لام در سال 2011 بازوبند کاپیتانی بایرن مونیخ را مثل تیم ملی آلمان به بازو میبندد. یک سال پیش از آن فینال دردناک برای ژرمنها در مونیخ. برابر چلسی.
فیلیپ لام در سال 2008 پیشنهادات من یونایتد و بارسا رد میکند. با این حال اولویت او در بایرن، بردن جامها در فصلی که بایرن حتی موفق به کسب سهمیهی لیگ قهرمانان نشده یا دستمزد بالاتر نیست. لام میگوید:
"آنچه برای من مهم بود، نگرش باشگاه نسبت به من بود. اینکه من چه جایگاهی برای آنها دارم. پس از صحبتهای طولانی با اولی هونس و رومنیگه از این موضوع مطمئن شدم و تصمیم گرفتم در بایرن بمانم"
در دوران یوپ هاینکس، نقش فیلیپ لام به طور گسترده در دفاع و حمله تعریف میشود. از طرفی پست دفاع کنار در تیمهای بزرگ با ظهور مسی و رونالدو تعاریف تازهای یافته. و از طرفی دیگر یوپ هاینکس از ترکیب لام- روبن به عنوان آلترناتیوهای کلیدی خط حمله و استفادهی توامان از سانتر، نفوذ به محوطه و پاسهای به بیرون بهره میبرد. نقشههایی که راه بایرن را برابر آرسنال، یوونتوس و بارسلونا میگشاید.
و فینال در ومبلی. شانه به شانهی رومن وایدنفلر. بار یک نسل روی دوشهای کاپیتان لام است. یک سال قبل و پس از شکست در فینال مونیخ برابر چلسی ماتیاس سامر به لام نهیب میزند:
"آیا میخواهید تا همیشه یک نسل بازنده باقی بمانید؟"
دو ساعت بعد، پس از بالا رفتن از پلههای طولانی جایگاه سلطنتی در ومبلی، و در مقابل تابلویی که روی آن عبارت پادشاهان اروپا درج شده، فیلیپ لام طلایهدار یک نسل در فوتبال آلمان است... فاتحان سه گانه...
در پایان آن فصل جشنها و بطریها آبجوی باواریایی همراه با اشک بر پهنای صورت مونیخیها همراه است. وداع با یوپ هاینکس و قابهای جشن کاپیتان لام و یوپ در قلب مونیخیها جاودان میشود.
با ورود پپ گواردیولا، فیلیپ لام به شاه مهرهی تاکتیکی پپ تبدیل میشود. آس در دستان سرمربی خال باز. گواردیولا، لام را با هوشترین بازیکنی توصیف میکند که داشته. در یک بازی برابر هرتا، در حالیکه پپ از او به عنوان هافبک مرکزی استفاده میکند فیلیپ لام آمار 100 درصدی پاس موفق را از 133 پاس خود ثبت میکند. کارلوس آلبرتو، بازیکنی که در بیشتر تیمهای منتخب تاریخ فوتبال، در پست دفاع کناری قرار میگیرد راجع به لام میگوید:
"او هیچ اشتباهی نمی کند. آیا او یک ماشین است؟ نه، وبر، شولتز و هوتگز، در زمان من، بیشتر شبیه ماشین بودند. اما فیلیپ لام یک هنرمند است."
فیلیپ لام پس از خداحافظی برای به دست آوردن میزبانی یورو 2024 توسط آلمان وارد کارزار میشود و پس از به دست آوردن آن، به عنوان مسئول اصلی برگزاری مسابقات تبدیل میشود. در انتظار تابستان 2024 هستیم کاپیتان فیلیپ. قیصر تازه نفس...
آندرس اینیستا
بارسلونا 2014/15 |
"چیزی که یاد می گیرید فوتبال است و درک آن، با دیگران زندگی کردن، رشد و بزرگ شدن همراه با شور و اشتیاق است. با فوتبال، با توپ. و همانطور که در گروه های سنی بالا می آیید، شروع به یافتن راه و مسیر خود می کنید."
اینیستا، شمایل یک فوتبالیست کلاسیک را ندارد. نه شبیه هافبکهای جنگنده اندامی تنومند دارد و نه شبیه رهبران میانهی میدان قدی بلند. حتی مثل هافبکهای تکنیکی ریزنقش پیش از خود، لاغر اندام و ظریف هم نیست. شمایل پسرکی با پوست سفید و صورتی بزرگ در روزهای ورود به لاماسیا، بیشتر تداعی گر یکی از آن انسانهای با هوش ذاتی بالاست. یکی از هنرمندان با پا و توپ که صدها شاهكار در ان پهنه سبز و خرامان به شيفتگان فوتبال هديه دادند. كه در تاريخ براي هميشه ثبت خواهد شد. آنجه پيكاسو سال ها پيش از اين با قلم مو و بوم، مكتب كوبيسم را به عاشقان هنر ارزاني داشت.
سه گانهی 2009 بارسلونا بدون شک با ساقهای اینیستا رابطهای مستقیم دارد. شلیک مهارنشدنی آندرس در استمفوردبریج، سند عبور پپ از دشوارترین گردنه بر سر راه آغاز آن نسل طلایی است. 2 سال بعد اینیستا بار دیگر با شوتی سرکش تاریخ را ورق میزند. اینبار نخستین ستارهی زرین قهرمانی جهان بر لباس لاروخا. پس از وداع پویول، نسل جدید بارسلونا با لوییز انریکه بازسازی میشود. با ورود نیمار و سوارز. با ترکیب تاریخی مثلث بی بدیل لاماسیایی و راکیتیچ پشت سر مثلث msn در فینال برلین. با پاس گل تماشایی اینیستا پشت سر مدافعاتن ایتالیایی برای راکتیچ. با کسب عنوان بهترین بازیکن زمین در آن فینال و تویض نمادین کاپیتان اینیستا با ژاوی در دقیقهی 78. تحویل بازوبند کاپیتانی به ژاوی، بالا بردن جام توسط یار قدیمی و ....
روزهای دشوار بارسا، پس از آن فصل آن آغاز میشود. خداحافظیها، تغییرات، اشتباهات مدیریتی و.... اینیستا در فصل بعد و در بازی کلاسیکو، توسط طرفداران مادریدی تشویق میشود. عضو دائمی تابلوی خوش نقش و نگار بارسلونا... تا سال 2018. تا وداع با نوکمپ و سفر به ژاپن و ... اینیستا دربارهی بازگشت به پستهای مختلف مدیریتی و مربیگری در بارسا میگوید:
آن دسته از هواداران بارسلونا که آرزوی دیدن من را در کنار ژاوی در نیوکمپ دارند، باید منتظر بمانند. ژاوی سالها خود را برای مربیگری آماده میکند، سخت است، و بدیهی است که او کادر خود را دارد. صحبت در مورد چنین چیزی منطقی نیست. همانطور که همیشه گفته ام، دوست دارم به هر شکلی که می توانم به بارسلونا بازگردم.
مانوئل نویر
بایرن 2019/20 |
سپتامبر 2008. تونل استادیوم آلیانتس آرهنا. بایرن مونیخ برابر شالکه. دو دروازهبان دوشادوش هم وارد زمین میشود. با صورتهای سرخ. چشمانی مصمم. موهایی طلایی رنگ... یک نفر در پایان راهی طولانی پس از یک دهه ایستاده و نفر دیگر، نخستین بارقههای درخشش را در آن فصل به رخ میکشد. چه کسی میداند در سالهای بعد پاسخ تلاش مونیخی ها برای یافتن جانشین الیور کان، مانوئل نویر است؟
نویر در آن فصل با لباس شالکه نمایشی بینظیر برابر شاختار دونتسک به جای میگذارد. سه سال بعد، در روزهایی که بایرن با هانس یورگ بوت پیر، در به در به دنبال یک دروازهبان تازه میگردد، مانوئل نویر برابر منچستریونایتد شاهکار دیگری خلق میکند. در بازی نیمه نهایی لیگ قهرمانانا اروپا. در گلزن کرشن در رشبی که سرالکس فرگوسن دربارهی او میگوید:
"تا بحال چنین نمایشی از یک دروازهبان ندیده بودم..."
مونیخیها دیگر تحمل ندارند. آن تابستان کار انتقال خیلی زود تمام میشود...
دلبریهای مانو در مونیخ ادامه دارد. مهار پنالتی کاکا و کریستیانو رونالدو در نیمه نهایی لیگ قهرمانان 2011/12 عملکرد درخشانی است اما... مهارها، شیرجهها، هوش بالا و دستان قدرتمند همگی زیر سایهی یک تعریف تازه در فوتبال قرار میگیرند. نقشههای حرارتی، آمارهای دوندگی و تعداد پاس در بایرن تغییراتی با تمام تیمهای بزرگ تاریخ فوتبال دارد. 40 سال پس از بازتعریف قیصر فرانتس بکنباوئر از پست لیبرو، حالا نویر چیزهای تازهای برای نقشهای دفاعی دروازهبان عرضه میکند. نقش سوییپرکیپر.
پس از خداحافظی فیلیپ لام، نویر بازوبند کاپیتانی تیم ملی و بایرن را تصاحب میکند. یک مصدومیت لعنتی در سال 2018 و در آستانهی بازیهای کلیدی با رئال مادرید. بدشانسیها و .... در فصل 2019-20، بایرن مونیخ در خط حمله رکوردهای درخشانی ثبت میکند. 8 گل برابر بارسلونا، 7 گل در لندن برابر تاتنهام، حذف چلسی، لیون.... در شب فینال، نویر برابر مهاجمان تیزچنگ پاریسی میایستد. مهار ضربهی نیمار و بستن راه پاس به بیرون او با پا در وضعیتی نامتعادل یک نجات دروازهی ماندگار در تاریخ فوتبال است و تک به تک دیگری از نیمار و امباپه و گشودن راهی که در نیمهی دوم به ضربهی کینگزلی کومان ختم میشود.... جای تماشاگران خالی در آن روزهای لعنتی کووید خالی ست....
سفر فلیک به نیمکت تیم ملی آلمان. جابجاییها در بایرن. رنگ زرد بیلد بر وقایع باشگاه با ماجراهای نویر و توپالوویچ و یک مصدومیت طولانی دیگر... داستان کاپیتان مانو را با آغاز فصل بعد نگاه خواهیم کرد... همچنان
ایلکای گوندوگان
منچسترسیتی 2022/23
|
سفر اردوغان به لندن در سال 2018 حواشی به وجود میآورد که اردوی آرسنال، من سیتی و در مقیاسی بسیار وسیعتر اردوگاه ژرمنهای قهرمان جهان را پیش از آغاز جام جهانی به هم میریزد؛ با پخش شدن چند عکس در رسانهها. یک رییس جمهور و سه بازیکن فوتبال. ایلکای گوندوگان با رندی و با یک موضع به موقع جایگاه خود را در آیندهی تیم ملی و باشگاه من سیتی تضمین میکند.
بازیکنی که یک دهه قبل از ورود به من سیتی، یکی از پسران تیم هیجان انگیز یورگن کلاپ و دورتموند است. در فینال لیگ قهرمانان و در ومبلی برای دورتموند گل زده و هنر بازیسازی را در تیمهای یورگن کلاپ و یواخیم لوو و پس از آن پپ گواردیولا میآموزد. بازیکنی که به موقع شوتهای مهیب خود را شلیک میکند، با چشم بسته پاس میدهد و حرکت بین خطوط هنر اوست.
تغییر نقش بازیکنان، میراثی است که در سیستمهای یوهان کرویفی و پیش از آن در تفکرات رینوس میشل جاریست. گوندوگان، در من سیتی در تمام پستهای میانی میدان، در نقش شماره 6، 8 و گاها 10 حاضر میشود.
از غریزهی بازیسازی خود بهره میبرد، گاها و مشابه آنچه در دورتموند کلاپ به عهده داشت ریتم ضدحملات تیم را تنظیم میکند و در بازیهای پیچیده برابر رقبای تدافعی با حضور در مقابل دروازهی حریف ضربهی خود را وارد میکند. پپ گواردیولا در حقیقت سه هافبک کارآمد را در یک بازیکن به طور خلاصه مییابد. ارتباط میان نقش کلیدی دفاعی رودری، به عنوان بازیکنی که با 4104 دقیقه بازی در زمین رکوردار بازی در ترکیب من سیتی است و کوین دیبروینه و بالهای کناری و حتی هالند را توسط او برقرار میکند و اندیشهها و گاه فرااندیشههای خود را که در سالهای اخیر به عنوان معضل حضور او در نرسیدن به جام قهرمانی بیان میشود با حضور ایلکای تحقق میبخشد.
گوندوگان نفر اول گلزنی، پاس گل و ... در من سیتی نیست اما بیایید به فینال اف ای کاپ در این فصل نگاه کنیم. به گلزنی دوبارهی ایلکای در ومبلی. به ثبت رکورد سریعترین گل تاریخ فینال تورنمنت قدیمی. گلزنی در دربی شهر منچستر، و حرکت به سمت قلهی سه گانه تاثیر بدی نیست کاپیتان ایلکای...
ایلکای گوندوگان به بارسلونا پیوست...