farzad ahvazزلاتان توی کتابش نوشته بود که توی محله خیلی داغونی زندگی میکردم و دوران نوجونی با بچه محلا دوچرخه می دزدیدیم و از ماشینا سرقت میکردم.
بعدا که فوتبالیست شدم یه بار برگشتم محل قدیمی پیش رفقام اونا انتظار داشتن که بازم بریم دزدی. بهشون توضیح دادم که دیگه از اون کارا نمیکنم.
ظاهراً این نتونسته برای رفقاش توضیح بده